انواع ظلم

پرسش :

ظلم چند گونه است؟



پاسخ :

آنچه عامه مردم از كلمه ظلم مى فهمند، عبارت است از تجاوز به حقوق دیگران و آنچه از كلمه عدل مى فهمند، عبارت است از تجاوز نكردن به حقوق دیگران. و بدین جهت در فرهنگ جوامع مختلف و مكتب هاى گوناگون، ظلم و عدل، یك نوع بیشتر ندارند و آن، ظلم اجتماعى و عدل اجتماعى است.

ولى با توجه به ریشه كلمه ظلم و عدل (كه ظلم به معناى عدم رعایت جایگاه و حد واقعى امور، و عدل به معناى رعایت این حد و جایگاه و به عبارت دیگر، ظلم به معناى تخلف از قانون نظام هستى، و عدل به معناى عدم تخلف از این قانون است)، اسلام نوآورى عمیق و جالبى در مورد انواع ظلم و عدل دارد.

از دیدگاه اسلام عدل بر سه قسم است : عدل عقیدتى، عدل فردى، عدل اجتماعى. و ظلم نیز داراى همین اقسام است. این نحوه تقسیم در مورد مفهوم عدل و ظلم، در هیچ فرهنگى دیده نمى شود.

ظلم عقیدتى

ظلم عقیدتى عبارت است از رعایت نكردن جایگاه واقعى امور در عقیده و باور.

كسى كه معتقد به چیزى مى شود كه واقعیت ندارد، جایگاه و قانون واقعى آن چیز را در نظام هستى از نظر عقیدتى رعایت نكرده است. بر این اساس از دیدگاه اسلام توحید عدل است و شرك ظلم؛ توحید عدل عقیدتى است و شرك ظلم عقیدتى. موحد از نظر عقیده و باور، عادل است ؛ چون جایگاه واقعى آفریدگار جهان را در نظام هستى رعایت كرده است، ولى مشرك ظالم است، زیرا جایگاه واقعى آفریدگار هستى را در عقیده رعایت نكرده است. قرآن كریم از شرك به عنوان ظلمى عظیم و ستمى بزرگ یاد مى كند و مى فرماید :

«إِنَّ الشِّرْكَ لَظُـلْمٌ عَظِیمٌ.[۱]

شرك قطعا ستمى بزرگ است» .

ظلم فردى

ظلمِ فردى عبارت است از رعایت نكردن جایگاه واقعى امور در مورد حقوق خود. كسى كه كارى مى كند كه براى جسم و یا جان او در حال حاضر و یا در آینده زیان آور است، به حق فطرى و طبیعى خود تجاوز كرده، از قانون نظام هستى در مورد خویش تخلف ورزیده و به خود ستم روا داشته است.

در متون اسلامى از نافرمانى خداوند به ظلم به نفس و ستم به خویش تعبیر شده است.

در داستان آدم و حوا آمده است كه وقتى هر دو از شجره منهیه خوردند، متوجه شدند كه این عمل به زیان آن دو تمام شد، لذا در مقام توبه و عذر خواهى از خداوند گفتند :

«رَبَّنَا ظَـلَمْنَآ أَنفُسَنَا.[۲]پروردگارا ! ما به خود ستم كردیم» .

علت این كه نافرمانى خداوند ظلم به نفس است، این است كه انسان براى استیفاى حقوق طبیعى خود راهى بجز اجراى فرمان هاى الهى ندارد كه اوامر الهى در جهت تكامل انسان، و نواهى او در جهت جلوگیرى از انحطاط اوست و كسى كه خدا را نافرمانى مى كند، یا جسم او زیان مى بیند یا جان او و یا هر دو. و نافرمانى خداوند موجب مى شود كه انسان جایگاه واقعى امور را در مورد حقوق خود رعایت نكند؛ و بالاخره نافرمانى خداوند براى خدا ضررى ندارد، بلكه ضررش مستقیما متوجه شخص نافرمان و عاصى مى گردد. در این مورد امام صادق(ع) از ابو ذر سخن جالبى را بدین مضمون نقل كرده است كه : مردى به ابوذر نامه اى نوشت و از او خواست كه هدیه اى از مسائل علمى برایش بنویسد، ابوذر در پاسخ نوشت :

إنَّ العِلمَ كَثِیرٌ، ولكِن إنْ قَدَرتَ أن لا تُسِى ءَ إلى مَن تُحِبُّهُ فَافْعَلْ.  علم بسیار است، ولى اگر مى توانى به كسى كه او را دوست مى دارى بدى نكنى، چنین كن.

پاسخ ابو ذر بسیار دقیق و جالب بود، ولى سؤال كننده، معناى این سخن ظریف را نفهمید. این بود كه از ابو ذر پرسید : مگر كسى را دیده اى كه نسبت به فرد مورد علاقه خود بدى كند كه این توصیه را به عنوان یك هدیه علمى به من تعارف مى كنى؟! ابوذر پاسخ داد.

نَفسُكَ أحَبُّ الأنفُسِ إلَیكَ، فَإذا أنتَ عَصَیتَ اللّهَ فَقَد أسَأتَ إلَیهَا.[۳]خودت محبوب ترین افراد نزد خود هستى و وقتى تو خدا را نافرمانى كنى، قطعا به خود بدى كرده اى.  از این رو، امام چهارم(ع) در دعا مى فرماید :

أى رَبِّ، بِأنْفُسِنا إسْتَخْفَفْنا عِندَ مَعصِیتِكَ لا بِعَظَمَتِكَ... و حَقَّنا أضَعْنا لا كَبِیرَ حَقَّكَ.[۴]خدایا ما به خودمان اهانت كرده ایم هنگام نافرمانى از تو، نه به عظمت تو... و حق خود را ضایع كرده ایم، نه حق بزرگ تو را.

ظلم اجتماعى

ظلم اجتماعى عبارت است از رعایت نكردن جایگاه واقعى حقوق مردم و تخلف از قوانینى كه موجب تأمین نیازهاى واقعى جامعه است.

كسى كه حقى را كه مربوط به دیگرى است غصب مى كند، جایگاه واقعى آن حق را رعایت نكرده، از قانون نظام جامعه تخلف كرده و بدین جهت مرتكب ظلم اجتماعى شده است.

«إِنَّ الَّذِینَ یأْكُلُونَ أَمْوَ لَ الْیتَـمَى ظُـلْمًا إِنَّمَا یأْكُلُونَ فِى بُطُونِهِمْ نَارًا.[۵]

آنان كه اموال یتیمان را به ظلم مى خورند، همانا آتش در شكم هاى خویش مى كنند» .

مال یتیم باید نصیب یتیم شود؛ اگر، به ناحق، نصیب دیگرى شد، در جایگاه واقعى خود قرار نگرفته، مفهوم ظلم تحقّق یافته است. حق كارگر باید به جیب كارگر برود، اگر به جیب كارفرما رفت، جایگاه واقعى خود را نیافته، ظلم تحقق یافته است و...


[۱]لقمان : آيه ۱۳ .

[۲]اعراف : آيه ۲۳ .

[۳]الكافى : ج ۲ ص ۴۵۸ ح ۲۰ . نيز ، ر . ك : ميزان الحكمة : باب ۲۴۳۳ (ظلم النفس) .

[۴]بحار الأنوار : ج ۹۴ ص ۱۲۵ ح ۴ .

[۵]نساء : آيه ۱۰ .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت