داشتند به امام نشان دهند. امام نيز درون مايه آن كتاب ها را تأييد يا تصحيح مى كردند. ۱
اعتماد به اين نگاشته ها ، تا آن جا بود كه بر پايه يك گزارش در سال هاى پايانى سده سوم هجرى ، خانه هاى شيعيان از كتاب هاى ياران امامان پيشين عليهم السلام ـ كه بسيارى نيز گرايش هاى انحرافى مانند فطحيه پيدا كرده بودند ـ ، انباشته بود. ۲ امامان عليهم السلام نيز از عمل بر پايه آنها ، نهى نمى كردند ؛ ولى اين نكته را گوشزد مى كردند كه تنها بايد به روايات آنها اعتماد كرد و نه ديدگاه ها و پندارهاى كلامى آنان كه در موضوعاتى چون امامت ، با ديدگاه شيعيان ، يكسر ناسازگار بود. ۳
3 . توجّه به شهرت روايت و شناخته و پذيرفته بودن آن در ميان شيعيان
اين معيار نيز چونان يكى از معيارهاى سفارش شده در هنگام تعارض ، نقشى كليدى در پذيرش يا كنار نهادن روايت داشت ؛ چنان كه در مقبوله عمر بن حنظلة ۴ از آن ياد شده است.
4 . تعارض با حديث شاذّ
در همين روايت آمده است كه در هنگام تعارض روايتى كه شاذّ باشد (درون مايه آن ، ناشناخته و با مشهور ، مخالف باشد) ، به كنارى نهاده مى شود.
5 . عرضه روايات بر قرآن
جز آنچه گذشت ، امامان عليهم السلام يك معيار فراگير ديگر نيز براى ارزيابى روايات به دست شيعيان داده اند و آن معيار سرنوشت ساز ، عرضه روايات بر قرآن و سنّت است.
1.. همان ، ج ۷ ، ص ۳۲۴ و ۳۲۷ (در اين دو روايت ، يونس بن عبدالرحمان و صفوان بن يحيى ، كتاب الفرائض را كه از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده بود ، به امام رضا عليه السلام نشان دادند و امام فرمود : هو صحيح) .
2.. الغيبة ، ص ۳۹۰ .
3.. همان جا .
4.. الكافى ، ج ۱ ، ص ۶۸ .