تشخیص شناخت هاى فطرى

پرسش :

با كدام معیار مى توان شناخت هاى فطرى را كه ریشه در سرشت انسان دارد شناخت و معارف فطرى را از غیر فطرى تفكیك نمود؟



پاسخ :

علایم شناخت هاى غیر فطرى

شناخت هاى غیر فطرى ، دو نشانه دارند كه با توجه به آن دو به سادگى مى توان ادراكات فطرى را از غیر فطرى تمیز داد :

۱ . نیازمندى به ابزار

معارف فطرى اعم از معارف فطرى حسى و عقلى و قلبى ، چون ریشه در فطرت و طبیعت انسان دارند ، در تحقق نیازى به ابزار ندارند . احساسات جنسى از معارف فطرى حسى ، و ادراك ممكن نبودنِ تناقض از معارف فطرى عقلى[۱]و احساس علاقه به فرزند از معارف فطرى قلبى است كه همه این ادراكات بدون تعلیم و تعلم و بدون واسطه شدن هیچ وسیله اى براى انسان حاصل است .

ولى معارف غیر فطرى انسان ، باز اعم از معارف فطرى حسّى و عقلى و قلبى ، چون ریشه در فطرت و طبیعت انسان ندارند ، در تحقق ، نیازمند به وسیله و ابزارى هستند كه آنها را ایجاد نماید ولذا امكان ندارد كه كسى ناخودآگاه و بدون استعمال مواد افیونى ، معتاد به مواد مخدر گردد و یا این كه بدون تحصیل ، یك دانشمند بزرگ ریاضى شود .[۲]

بنا بر این ، نخستین معیارى كه مى تواند شناخت هاى فطرى را از غیر فطرى جدا كند ، واسطه شدن ابزار در تحقق معرفت است كه اگر احساس و علمى ، بدون تعلیم و تلقین و تكرار یك عمل ، و یا استفاده از هر گونه ابزار در انسان تحقق یافت ، آن احساس و علم ، فطرى است ، و اگر در تحقق نیازمند به ابزار بود ، غیر فطرى است .

۲ . همگانى نبودن

شناخت هاى غیر فطرى چون ریشه در طبیعت انسان ندارد و نیازمند به ابزار هستند و ابزار آن براى همه مردم در همه زمان ها و در همه مكان ها میسّر نیست ، تابع شرایطى مى باشند كه زمینه پیدایش آنها را فراهم سازد ، در هر زمان و مكان و در هر فردى كه شرایطِ به وجود آمدن شناخت هاى غیر فطرى محقق شد ، آن معرفت براى او حاصل مى شود و لذا معارف غیر فطرى نمى توانند همگانى باشند .

بنا بر این اگر مشاهده شد كه احساس و معرفتى در همه انسان ها در طول تاریخ وجود داشته و دارد ، معلوم مى شود كه آن احساس و معرفت ، ریشه در ذات انسان دارد ، مانند تمایلات جنسى و یا احساس علاقه به فرزند و یا ادراك عدم امكان تناقض .

البته همان طور كه اشاره شد ، توجه به این نكته ضرورى است كه شناخت هاى فطرى در صورتى فعلیت مى یابند كه شرایط شكوفایى فطرت محقق شود و موانع برطرف گردد ، و لذا اگر مشاهده شد كه فرد یا افرادى فاقد تمایلات جنسى هستند ، و یا فرزند نمى خواهند ، و یا با این خواستِ طبیعى خود مبارزه مى كنند و یا تناقض را ممكن مى دانند ، این معنا با فطرى بودن معارف مذكور منافات ندارد و به همگانى بودن این احساسات و معارف لطمه اى نمى زند ؛ زیرا وجود فطرت ، یك واقعیت است و شكوفایى آن واقعیتى دیگر . بنا بر این در این گونه موارد باید علل و عوامل عدم شكوفایى فطرت را جستجو نمود .


[۱]بدین معنا كه انسان براى درك بطلان تناقض نیاز به آموزش ندارد ؛ بلكه همین اندازه كه مفهوم هستى ، مفهوم نیستى و مفهوم جمع میان هستى و نیستى را درك كند ، به روشنى مى فهمد كه تناقض ممكن نیست.

[۲]البته مسئله اعجاز باب دیگرى است ، آن هم علت و ابزار خاصى دارد كه در مباحث نبوت عامه مورد بحث قرار خواهد گرفت .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت