رویارویی در نبرد صفین

پرسش :

رویارویی دو سپاه در نبرد صفین چگونه رخ داد؟



پاسخ :

در شوّال سال ۳۶ هجرى ، امام على عليه السلام از كوفه به سوى شام روانه شد . راه مستقيم ميان كوفه و شام از بيابانى خشك و بى آب و علف مى گذشت و امام عليه السلام براى تأمين نياز سپاه صد هزار نفرى خود ، امكانات كافى نداشت . از اين رو ، راهِ در امتدادِ فرات ، يعنى مسيرِ جزيره را در پيش گرفت . بدين سان ، از كربلا و هيت و ... گذشت و به رَقّه ، در نزديكى صفّين رسيد .

سپاه پيش قراول امام عليه السلام به فرماندهىِ مالك اشتر با سپاه پيش قراول معاويه رويارو شد و آن را ناچار به گريز كرد . اين ، نخستين رويارويى ميان دو سپاه در صِفّين بود كه آن را سپاه معاويه آغازيد .

در اواخر ذى قعده ، سپاه امام عليه السلام به صفّين رسيد . پيش از اين ، سپاه معاويه به صفّين رسيده ، مناطق حسّاس آن را اشغال كرده بود؛ زيرا صفّين تا شام چندان فاصله اى نداشت.

معاويه نيروهاى خود را چنان آراست كه سپاه امام عليه السلام نتواند به آب دست يابد . امام عليه السلام ايشان را اندرز داد و پيكى در اين باب ، سوى آنان روانه ساخت ؛ امّا نتيجه اى حاصل نشد .

پس از صدور نظر موافق امام عليه السلام ، اشتر و اشعث به سپاه معاويه حمله كردند و بر آب چيره شدند . امام عليه السلام دستور داد لشكر به گونه اى آراسته شود كه هر دو سپاه بتوانند آب برگيرند . بدين سان ، امام عليه السلام به پيروزى معنوى دست يافت ، چنان كه تاريخ ، آن را با آبِ زر در صفحات خويش ثبت كرد . امام عليه السلام ، در رويارويى با دشمن ، براى دستيابى به پيروزى ، استفاده از شيوه هاى غير انسانى را ممنوع مى شمارَد .

سپس امام عليه السلام نمايندگانش را به سوى معاويه گسيل داشت تا او را به فرمانبردارى فرا خوانند و از جنگ و خونريزى پيشگيرى كنند ؛ امّا چون نزد معاويه آمدند ، وى ايشان را خشمگينانه راند .

در ذى حجّه ، برخوردها و درگيرى هايى پراكنده ميان دو سپاه رخ داد . از آن جا كه امام عليه السلام قصد داشت اين ماجرا به صلح ، و نه جنگ ، بينجامد ، رويارويى ميان تمامِ دو سپاه صورت نمى پذيرفت .

در محرّم سال ۳۷ هجرى ، اين برخوردهاى پراكنده پايان پذيرفت و گفتگوهاى صلح ، جدّى تر شد ، امّا همچون گذشته ، بى نتيجه ماند .

آن گاه كه همه راه ها طى شد ، امام عليه السلام براى جنگ مهيّا گشت.جنگ در روز چهارشنبه،يكم صفر سال ۳۷ هجرى آغاز شد . در هفته نخست ، جنگ بدين منوال گذشت :

هر صبحگاه ، يكى از فرماندهان دلاور سپاه امام عليه السلام به ميدان مى آمد و تا عصرگاهان با دشمن مى جنگيد . سپس جنگ تا روزِ پسين متوقّف مى شد ، بى آن كه در اين مدّت ، هيچ يك از دو طرف بر ديگرى پيروزى يابد .

فرماندهان سپاه در اين روزها ، از اين قرار بودند : مالك اشتر ، عمّار بن ياسر ، محمّد ابن حنفيّه ، عبد اللّه بن عبّاس ، هاشم بن عُتبه و قيس بن سعد .

در روز چهارشنبه هشتم صفر ، جنگ شدّت گرفت و شكلى ديگر يافت ، بدان سان كه همه دو سپاه در آن درگير شدند . امام عليه السلام در قلب سپاه استقرار يافت و فرماندهى سپاه را خود عهده دار شد . بسيارى از بزرگان لشكر در اين روز و روز پنج شنبه به شهادت رسيدند .

از آن جا كه امام عليه السلام مى خواست كار را يكسره كند ، در غروب پنج شنبه جنگ متوقّف نشد ؛ بلكه تا شبِ جمعه نيز استمرار يافت . در طول دوره نبرد ، شديدترين درگيرى در همين شب رخ داد و از اين رو ، آن را ليلة الهَرير (شبِ غرّش) ناميده اند .

در روز پنج شنبه و شبِ جمعه ، امام عليه السلام ، خود در عرصه معركه حضور داشت و به دست خويش ، ۵۲۳ تن را هلاك كرد كه بيشينه آنان ، از دليرانِ شام به شمار مى رفتند . شدّتِ جنگ سبب شد كه ياران امام عليه السلام ، نماز را در ميدان جنگ به اشاره بگزارند .

در صبحگاه جمعه ، آفتاب در حالى برآمد كه شاهد پيروزى سپاه امام عليه السلام و شكست و گريز شاميان بود . مالك اشتر و دسته زير فرماندهى اش در آستانه خيمه معاويه قرار گرفتند ؛ جايى كه وى سپاه شام را از همان جا فرماندهى مى كرد . معاويه در صدد تسليم شدن و امان خواستن برآمد ؛ امّا قلم تقدير ، سرنوشتى ديگر را رقم زد : نادانىِ خوارج با فريبگرى عمرو بن عاص درآميخت و رهايى معاويه را باردار شد!



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت