نسخ در لغت، قرآن و حديث

پرسش :

نسخ در لغت، قرآن و حديث به چه معناست؟



پاسخ :

نسخ در لغت

نسخ به معناى برداشتن و زايل نمودن امرى و نهادن امرى ديگر به جاى آن است . همچنين اين واژه ، گاهى به معانى برداشتن و زايل نمودن امرى ، انتقال چيزى از جايى به جايى ديگر ، تغيير و تبديل آن از حال و شكلى به صورت ديگر ، و استنساخ و نگارش متنى به طور دقيق از روى نوشته اى ديگر به كار مى رود .[۱]

نسخ در قرآن و حديث

مادّه نسخ و مشتقات آن ، چهار بار در قرآن كريم به كار رفته و در همه اين موارد اين واژه به معناى لغوى آن است . اين موارد عبارت اند از :

۱ . آيه ۱۰۶ سوره بقره :

(مَا نَنسَخْ مِنْ ءَايَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَآ أَوْ مِثْلِهَآ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى  كُلِ  شَىْ ءٍ قَدِيرٌ .

هر آيه اى را نسخ كنيم يا آن را از ياد ببريم ، بهتر از آن ، يا همانند آن را مى آوريم . آيا ندانسته اى كه خدا بر هر چيزى توانا است) .

نسخ در اين آيه ، در معناى لغوى آن يعنى ازاله امرى و جايگزين كردن امرى ديگر به كار رفته و شامل نسخ تشريعى - يعنى جايگزين شدن حكمى از احكام الهى - و نسخ تكوينى - يعنى جايگزين شدن آيه اى از آيات تكوينى الهى مانند پيامبر و امام به جاى پيامبر و امامى ديگر - مى شود .[۲]

۲ . آيه ۵۲ سوره حج :

(وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ وَ لَا نَبِىٍّ إِلَّآ إِذَا تَمَنَّى  أَلْقَى الشَّيْطَنُ فِى أُمْنِيَّتِهِ فَيَنسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِى الشَّيْطَنُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ ءَايَتِهِ .

هيچ رسول و پيامبرى را پيش از تو نفرستاديم مگر اين كه چون آرزو مى كرد [يا چيزى تلاوت مى كرد ]شيطان در آرزوى وى [يا تلاوتش ] ، القائات خود را وارد مى ساخت ، ولى خداوند وسوسه هاى شيطان را از ميان مى برد [نسخ مى كند] و آن گاه آيات خويش را استوار مى كند) .

در اين آيه نيز مراد از نسخ همان معناى لغوى آن يعنى پاك كردن القائات و آرزوهاى شيطانى و جايگزين كردن آيات الهى به جاى آن است .

۳ . آيه ۱۵۴ سوره اعراف :

( وَلَمَّا سَكَتَ عَن مُّوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الأَْلْوَاحَ وَفِى نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ

چون خشم موسى فرو نشست ، الواح را برگرفت . و در نوشته [رونويس ] آن ، براى آنهايى كه از پروردگارشان بيمناك اند ، هدايت و رحمت بود) .

نسخ كردن كتاب و نسخه بردارى از آن ، نيز از همان ريشه لغوى اخذ شده است؛ زيرا هنگامى كه انسان از كتابى نسخه بردارى مى كند ، مانند آن است كه كتاب اصلى را كنار گذاشته و آن را تبديل به نسخه جديد كرده است و لذا در آيه اى ديگر به جاى كلمه «نسخ» كه در آيه ۱۰۶ بقره به كار رفته ، كلمه «تبديل» نهاده شده است :

(وَ إِذَا بَدَّلْنَآ ءَايَةً مَّكَانَ ءَايَةٍ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَآ أَنتَ مُفْتَرِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ .[۳]

هنگامى كه آيه اى را به آيه اى ديگر تبديل كنيم - با اين كه خدا به آنچه نازل كرده داناتر است - مى گويند: به خدا افترا بسته اى ، ولى بيشتر آنها نمى دانند) .

۴ . آيه ۲۹ سوره جاثيه :

(هَذَا كِتَبُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِ  إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ .

اين كتاب ما است كه با شما به حق سخن مى گويد (و اعمال شما را بازگو مى كند) ما آنچه را انجام مى داديد نسخه بردارى مى كرديم) .

استنساخ در اين آيه نيز ، از «نسخ» گرفته شده ، و به معناى نسخه بردارى از اعمال انسان است . گويا كتاب اصلى كه خودِ اعمال است، در قيامت ، تبديل به نسخه جديدى مى گردد كه اين نسخه، نامه اعمال ناميده مى شود ، واصل اعمال، كنار گذاشته مى شود.

بنا بر اين ، نسخ در قرآن كريم ، اعم از نسخ تكوينى و تشريعى ، و نيز اعم از تخصيص و تقييد احكام تشريعى است ؛ بلكه شامل هرگونه تغيير در مفادّ آيات الهى مى گردد . تعبير ( مَا نَنسَخْ مِنْ ءَايَةٍ )[۴]و ( إِذَا بَدَّلْنَآ ءَايَةً مَّكَانَ ءَايَةٍ )[۵]نيز مى تواند قرينه اى ديگر براى تأييد اين مدّعا باشد .

در روايات اهل بيت عليهم السلام نيز «نسخ» در همين مفهوم عام به كار رفته[۶]و به همين دليل ، تفسير قرآن و بيان احكامى شرعى بدون آشنايى با ناسخ و منسوخ ، ممنوع اعلام شده است .[۷]


[۱]ابن فارس : النون و السين و الخاء أصل واحد ، إلا أنه مختلف في قياسه : قال قوم : قياسه رفع شى ء وإثبات غيره مكانه ، وقال آخرون : قياسه تحويل شى ء إلى شى ء . قالوا : النّسخ نسخ الكتاب والنّسخ أمر كان يُعمل به من قبل ثمّ يُنسخ بحادث غيره ، كالايه ينزل فيها أمر ثمّ تنسخ بآية اخرى ، و كلّ شى ء خَلَف شيئاً فقد انتسخه . و انتسخت الشمس الظلِّ والشيب الشباب ...» (معجم مقاييس اللغة : ص ۱۰۲۶) ؛ ازهرى : «الزجّاج : النسخ فى اللغة إبطال شي ء وإقامة آخر مقامه . والعرب تقول : نسخت الشمس الظلّ : أذهبت الظلّ و حلّت محلّه . والنسخ اكتتابك كتاباً عن كتاب حرفاً بحرف ... لأنه قام مقامه . وقال الليث : النسخ أن تزايل أمراً كان من قبل يُعمل به ثمّ تنسخه بحادث غيره . عن ابن الأعرابى : النسخ تبديل الشي ء من الشي ء وهو غيره ، والنسخ نقل الشي ء من مكان إلى مكان و هو هو» (معجم تهذيب اللغة : ج ۴ ص ۳۵۵۸) ؛ ابن منظور : «النسخ : إبطال الشى ء وإقامة آخر مقامه ؛ قال الفرّاء وأبو سعيد : نسخ الشي ء بالشي ء ، أى أزاله به وأداله ؛ والشي ء ينسخ الشي ء أى يزيله ويكون مكانه» (لسان العرب : ج ۳ ص ۶۱) ؛ راغب : «النسخ إزالة شى ء بشى ء يتعقّبه» (مفردات الفاظ القرآن : ص ۴۹۰) .

[۲]چنان كه از امام صادق عليه السلام در تفسير اين آيه آمده : يقول [اللَّه ] : ما نميت من امام او ننسه ذكره ، نأت بخير منه من صلبه مثله (بحار الأنوار : ج ۴ ص ۱۱۶) . گفتنى است كه بداء نيز يكى از مصاديق نسخ تكوينى محسوب مى شود .

[۳]نحل : ۱۰۱ .

[۴]بقره: آيه ۱۰۶.

[۵]نحل : آيه ۱۰۱.

[۶]ر . ك : ج ۲ ص ۱۵۳ (بخش يكم / فصل هشتم : آيه هايى كه منسوخ ناميده شده اند) .

[۷]ر . ك : ج ۲ ص ۱۵۱ (بخش يكم / فصل هشتم : شناخت ناسخ و منسوخ) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت