چگونگى ترتيب سوره ها

پرسش :

آیا ترتيب كنونى سوره هاى قرآن ، توقيفى است و به فرمان پيامبر(ص) انجام شده يا اين كار بعد از آن حضرت(ص) و به دست صحابه انجام گرفته است؟



پاسخ :

در اين كه ترتيب كنونى سوره هاى قرآن ، توقيفى است و به فرمان پيامبر(ص) انجام شده يا اين كار بعد از آن حضرت(ص) و به دست صحابه انجام گرفته است ، اختلاف جدى وجود دارد . طبعاً مدعيان توقيفى بودن ترتيب سور، جمع و گردآورى قرآن را مربوط به زمان رسول خدا(ص) مى دانند، هرچند قرآن در نوشت افزارهاى مختلف بوده و بعد از پيامبر(ص) ميان دو جلد قرار گرفته باشد . اما كسانى كه ترتيب سوره ها را اجتهادى مى دانند ، جمع قرآن (به معناى مرتّب كردن سوره ها در چينش كنونى) را مربوط به بعد از آن حضرت مى دانند. كسانى نيز قائل به تفصيل اند كه در اين جا به بررسى ديدگاه هاى مختلف مى پردازيم.

ديدگاه اول : توقيفى بودن ترتيب سوره ها

جمع فراوانى از جمله ابن اشته اصفهانى (م ۲۳۶ق)،[۱]حارث بن اسد محاسبى (م ۲۴۳ ق)،[۲]بلخى (م ۳۱۹ ق)،[۳]ابن انبارى (م ۳۲۸ ق)،[۴]سيد مرتضى (م ۴۳۶ ق)،[۵]حاكم جِشَمى (م ۴۹۴ ق)،[۶]كرمانى (م ۵۰۰ ق)،[۷]طَبْرِسى (م ۵۴۸ ق)،[۸]ابن شهر آشوب (م قرن ۶ ق)،[۹]ابن حصار (م ۶۱۱ ق)،[۱۰]نيشابورى (م ۸۲۷ ق)،[۱۱]ابوشامه مَقدِسى (م ۶۶۵ق)[۱۲]و جمع زيادى از معاصران ،[۱۳]معتقدند كه جمع قرآن با ترتيب كنونى ، در زمان پيامبر خدا و با اشراف ايشان انجام گرفته است.[۱۴]

برخى ادّعاى اجماع كرده ،[۱۵]مدّعى اند كه روايات صحيح فراوانى دلالت دارند كه پيامبر خدا(ص) و صحابه ، قرآن را به ترتيب كنونى تلاوت مى كردند.[۱۶]برخى به ادلّه عقلى نيز استناد كرده اند.[۱۷]قاضى ابوبكر (م ۴۰۳ ق) اين نظر را ترجيح داده[۱۸]و قُرطُبى آن را مقبول تر دانسته است.[۱۹]شواهد اين ديدگاه به شرح زير است :

شواهد نقلى و تاريخى ديدگاه يكم

۱. قرآن در زمان پيامبر خدا(ص) تدريس و حفظ و بر پيامبر(ص) عرضه مى شد[۲۰]و جمعى مانند ابن مسعود و اُبَىّ بن كعب و ديگران ، آن را چندين بار بر پيامبر(ص) خوانده اند.[۲۱]

۲. روايات فراوانى وجود دارد كه اصحاب پيامبر خدا(ص) قرآن را ختم مى كردند، يا اين كه پيامبر(ص) ، آنان را به ختم قرآن تشويق مى كرد . بنا بر اين ، قرآن در زمان پيامبر(ص) آغاز و پايانى داشته است.[۲۲]

۳. بنا به روايتى كه نزد اهل سنّت ، «صحيح» شمرده شده ،[۲۳]زيد بن ثابت مى گويد كه نزد پيامبر خدا(ص) بوديم و قرآن را از برگه ها جمع مى كرديم.[۲۴]پس معناى تأليف قرآن، مرتّب كردن آيات و سوره هاى آن با نظارت پيامبر(ص) است ، نه نگارش محض.[۲۵]

۴. در روايات ، نام عده اى (چهار يا شش نفر يا بيشتر)[۲۶]از صحابه آمده است كه قرآن را در زمان رسول خدا(ص) جمع كرده اند[۲۷]و اين كار زير نظر آن حضرت بوده است.[۲۸]حمل «جمع» در اين روايات بر «حفظ» - آن گونه كه بعضى پنداشته اند -[۲۹]بى دليل به نظر مى رسد،[۳۰]ضمن آن كه حافظان قرآن در عصر رسالت ، به مراتب ، بيش از اين عدّه بوده اند.[۳۱]

۵. بر پايه روايتى ، پيامبر خدا(ص) فرمود: «لا صَلاةَ إلّا بِفاتِحَةِ الكِتابِ» و چون سوره حمد نخستين سوره نازل شده نيست، وصف آن به «فاتحة الكتاب»، دليل چينش سوره هاى قرآن در زمان آن حضرت است.[۳۲]

۶. بر اساس روايتى، پيامبر خدا(ص) قرآن را به چهار قسمت (طُوَال ، مِئين ، مَثانى و مفصّلات) تقسيم كرده است .[۳۳]هماهنگى چينش سورها دربخش هاى چهارگانه مذكور با چينش كنونى ، بيانگر وجود همين نظم و ترتيب فعلى قرآن در آن زمان است.

۷. بر اساس نقلى ، سوره هاى بنى اسرائيل، كهف، مريم، طه و انبيا را از سوره هاى نخستين (العتاق الاُوَل) مى شمارند .[۳۴]نيز بنا به روايتى ، قرآن در زمان رسول خدا(ص) به هفت جزء تقسيم شده بود. ترتيب سوره ها در اين دو روايت ، با ترتيب كنونى قرآن ، همسان است.[۳۵]ابن حجر پس از نقل روايت اخير، آن را دليل توقيفى بودن ترتيب سوره ها مى داند.[۳۶]

۸. رواياتى كه بر پايه آنها پيامبر خدا(ص) «تلاوت قرآن از روى مصحف» را تشويق مى كند،[۳۷]تأييدى بر جمع قرآن در زمان آن حضرت اند.[۳۸]

نقد ديدگاه نخست

شايان ذكر است كه دليل ها و روايات ياد شده ، بر ترتيب همه سوره هاى قرآن از سوى پيامبر ، حتى سوره هاى نازل شده در ماه هاى آخر زندگانى ايشان دلالت ندارند. افزون بر اين كه ضعف سند در برخى از اين روايات و اضطراب متن در برخى ديگر، ايرادهايى هستند كه بر آنها وارد شده اند.[۳۹]با اين همه مى توان از اين شواهد ، اهميت دادن پيامبر(ص) به امر تدوين، ترتيب و حفظ وجود كتبى قرآن را نتيجه گرفت و گفت : با توجه به نزول بيش از هشتاد سوره در مكه و نزول بيشتر سوره هاى مدنى پيش از سال هاى پايانى عمر پيامبر خدا(ص)، تعداد بسيار زيادى از سوره ها، تحت نظارت ايشان مرتب شده و تعداد اندك باقى مانده نيز از سوى امام على عليه السلام و ساير نزديكان مرتب شده است ؛ همان گونه كه از سفارش آن حضرت هنگام وفات به على عليه السلام فهميده مى شود. پيامبر فرمود: «قرآن ، كنار بستر من ، در جزوه ها، حريرها و كاغذهاست. آنها را جمع كن و نگذار ضايع شود، چنان كه يهود تورات را ضايع كردند» و على عليه السلام به وصيت آن حضرت عمل كرد.[۴۰]

ديدگاه دوم : اجتهادى بودن ترتيب سوره هاى قرآن

جمعى معتقد به اجتهادى بودن ترتيب كنونى قرآن اند. مالك (م ۱۷۹ق)، طبرى (م ۳۱۰ق)،[۴۱]ابن فارس (م ۳۹۵ق)،[۴۲]مكّى بن ابى طالب (م ۴۳۷ق)،[۴۳]عزّ الدين بن عبد السلام (م ۶۶۰ق)،[۴۴]خطابى (م ۳۸۸ق)،[۴۵]و از بزرگان شيعه : محدّث نورى (م ۱۳۲۰ق)،[۴۶]علامه طباطبايى،[۴۷]آية اللَّه معرفت[۴۸]و جمعى ديگر، بر اين باورند. درميان قدما ، قاضى ابوبكر ضمن تأكيد بر توقيفى بودن ترتيب آيات،[۴۹]بارها بر اجتهادى بودن ترتيب سوره ها تأكيد كرده است.[۵۰]

شواهد ديدگاه دوم

اين قول به جمهور نسبت داده شده است ؛[۵۱]اما ممكن است استناد اين نظر به برخى، ناشى از ذكر روايات جمع قرآن پس از پيامبر(ص) و سكوت آنها در برابر آن باشد و نه تصريح به اين ديدگاه. مهم ترين شواهد اين گروه عبارت اند از:

شاهد نخست : گردآورى قرآن به امر خليفه اوّل

كسانى بر اين باورند كه در زمان پيامبر، قرآن در حافظه افراد نگهدارى مى شد و چون در دوران ابوبكر و در جنگ يمامه ، جمع فراوانى از حافظان قرآن شهيد شدند، خليفه با هشدارِ عمر ، از ترس ضايع شدن قرآن ، به فكر جمع قرآن افتاد. او زيد بن ثابت را با عده اى (سعيد بن عاص، عبد الرحمن بن حارث بن هشام و عبد اللَّه بن زبير) مأمور اين كار كرد و بدين ترتيب ، نسخه اى از قرآن را نگاشتند. اين نسخه ، ابتدا نزد ابو بكر و پس از وى نزد عمر وسپس نزد دخترش حفصه نگهدارى مى شد.[۵۲]به گزارش يعقوبى، اين كار را گروهى متشكل از ۲۵ نفر از قريش و پنجاه نفر از انصار به سرپرستى زيد عهده دار شدند و ابوبكر به آنها دستور داد قرآن را بنويسند و بر سعيد بن عاص كه مردى فصيح بود عرضه كنند.[۵۳]گفته شده: اين گروه هر روز در مسجد گرد مى آمدند و كسانى كه آيه يا سوره اى از قرآن نزدشان بود به آنها مراجعه مى كردند و آنان با ارائه دو شاهد، مى پذيرفتند .[۵۴]تنها از خزيمه بن ثابت از آن رو كه پيامبر شهادت او را دو شهادت به شمار آورده بود . دو آيه آخر سوره برائت ، بدون ارائه شاهدى ديگر پذيرفته شد .[۵۵]

نقد شاهد نخست

برخى نكات تأمل برانگيز در مضمون اين نقل ها ، سبب ترديد محققان در آن شده است ؛ از جمله :

يك. با وجود فراوانى روايات جمع قرآن بعد از پيامبر(ص)،[۵۶]اختلاف مضمونى ميان برخى از آنها، سبب ترديد در درستى شان مى شود.[۵۷]برخى نخستين جمع قرآن را مربوط به زمان ابوبكر و برخى زمان عمر و برخى مربوط به زمان عثمان مى دانند. از برخى از اين روايات بر مى آيد كه بعضى از آيات قرآن تا زمان عثمان فقط در سينه افراد نگهدارى مى شد و تدوين نشده بود.[۵۸]به نظر مى رسد برخى از اين گزارش ها كه از زيد يا فرزندش خارجه ، منقول شده است، سعى دارد با بزرگ نمايى موضوع و بازگويى دشوارى و پيچيدگى جمع قرآن، براى زيد ، فضيلت سازى كند.

همچنين ترس عمر از نابودى قرآن ، آن گونه كه در برخى از اين روايات آمده است ، با اين نكته كه نسخه تهيه شده در زمان ابوبكر در اختيار عموم قرار نگرفت،[۵۹]سازگار نمى نمايد ؛ زيرا تدوين يك مصحف شخصى و خصوصى، كار تازه و پيچيده اى نبود و و عمومى نساختن آن، به حفظ آن كمكى نمى كرد. از اين رو احتمال دارد به دست آوردن فضيلتِ در اختيار داشتن نسخه اى از قرآن همانند ديگر صحابه برجسته و در اختيار داشتن قانون اساسى جامعه، يكى از انگيزه هاى دستگاه حاكم در اين كار بوده است.[۶۰]

دو. بر اساس نقل يعقوبى، ابوبكر دستور داد قرآن را بر سعيد بن عاص عرضه كنند،[۶۱]در حالى كه او در آن زمان، حدود ده سال داشته است،[۶۲]و چون بر اساس برخى گزارش ها، او در ماجراى يكسان سازى مصاحف توسط عثمان حضور داشته است، .[۶۳]احتمالاً ذكر او در اين جا بر اثر خلط اين دو ماجرا باشد.

سه. اين روايات ، با اجماع مسلمانان مبنى بر اثبات قرآن از طريق تواتر ، مخالفت دارد؛ زيرا در آنها آمده است كه با شهادت دو نفر قرآن ثبت مى شد. توجه به اين اشكال سبب شده است كه برخى به توجيه ثبت قرآن با شهادت دو شاهد دست بزنند . براى نمونه ، ابن حجر مقصود از دو شاهد را ، نه دو فرد عادل ، كه به معناى حفظ و كتابت دانسته است .[۶۴]مقصود ابن حجر شايد اين باشد كه هر آيه و عبارتى در صورتى در مصحف ثبت مى شد كه در حفظ حافظان كل يا اجزاء قرآن و نيز در دست نوشته هاى اصحاب ، موجود باشد .

توجيه هاى ديگرى هم موجود است مانند اين كه شهادت دو شاهد بر اين اقامه مى شد كه آنچه نوشته شده ، پيش روى پيامبر خدا(ص) نوشته شده و مورد تأييد آن حضرت بوده است ،[۶۵]يا شهادت بر اين كه يكى از وجوه قرائت بوده و پيامبر خدا(ص) آن را شنيده و تأييد نموده است[۶۶]و يا توجيه هاى ديگر .[۶۷]

چهار. اين روايات، يكى از انگيزه هاى جمع قرآن را كشته شدن بسيارى از حافظان قرآن در جنگ يمامه دانسته اند؛ اما در فهرست شهداى اين جنگ، تنها نام افراد معدودى ذكر شده است كه حافظ بودنِ بيشينه قرآن در حقّ آنان محتمل است. .[۶۸]

شاهد دوم : گزارش زيد بن ثابت

دليل ديگرِ جمع اجتهادى قرآن، گزارش زيد بن ثابت است. او مى گويد: پيامبر(ص) از دنيا رفت در حالى كه قرآن گردآورى نشده بود.[۶۹]اين بدان معناست كه قرآن كنونى حاصل ترتيب دهى صحابه و مربوط به پس از پيامبر است .

نقد شاهد دوم

اين گزارش ، مبتلا به روايت معارض است. روايات قول نخست و نيز گزارش ديگرِ خود زيد - كه از جمع قرآن در زمان پيامبر خدا خبر مى دهد - ، وثوق به آن را از ميان مى برد.[۷۰]ثانياً محتواى اين روايت ، در مدعا صراحت ندارد؛ زيرا احتمال دارد مراد، اين باشد كه در زمان پيامبر(ص) قرآن، ميان دو جلد[۷۱]يا در يك مصحف، گردآورى نشده بود[۷۲]يا نتوانستند قرآنِ منظّم يا مدوّنى از نظر سوره ها فراهم آورند، هر چند پيامبر خدا(ص) برخى اصحاب را به نظم و ترتيب خاصى در مورد آيات[۷۳]و سور آگاه ساخت.[۷۴]

شاهد سوم : استمرار نزول قرآن

گفته شده است كه چون نزول قرآن تا آخرين سال حيات پيامبر استمرار داشته و هميشه احتمال نزول آيات جديد در زمان پيامبر(ص) وجود داشت، جمع و تأليف نهايى آن در زمان حضرت ، امكان نداشته است .

نقد شاهد سوم

با توجه به آن كه ۸۶ سوره در مكه و بيشترِ ۲۸ سوره ديگر پيش از آخرين سال زندگى پيامبر(ص) نازل شده است و روايات تقسيم ودسته بندى سوره ها، چينشى همسان با چينش كنونى مصحف را نشان مى دهد،[۷۵]مى توان گفت ترتيب كلى قريب به اتفاق سوره ها ، در سال هاى پايانى عمر رسول خدا(ص) مشخص شده و نظم بيشتر قرآن شكل گرفته بود.

شاهد چهارم : نبودن نص

اگر در ترتيب سوره ها نصّى از پيامبر(ص) وجود داشت، قطعاً مى بايست به ما مى رسيد و مانند ترتيب آيات در آن اختلاف نبود.[۷۶]

نقد شاهد چهارم

تنظيم قرآن در روزگار پيامبر خدا(ص) تابعى از نزول تدريجى و مستمرّ وحى بوده و از اين رو ، چنان طبيعى و با زندگى مسلمانان پيوند خورده و در پيش ديد همگان بود كه نيازى به نقل و تصريح به آن نبوده است. قراين و شواهد نقلى كه پيش تر به آنها اشاره شد، گواهِ اين نكته اند.

شاهد پنجم : اختلاف مصاحف صحابه

دليل ديگر براى توقيفى نبودن ترتيب سوره ها ، اختلاف مصاحف صحابه در اين جهت است؛ زيرا اگر نظم سوره ها توسط پيامبر(ص) انجام شده بود قطعاً صحابه با آن مخالفت نمى كردند.

نقد شاهد پنجم

بيشتر مصاحف صحابه، مجموعه هايى حاصل گردآورى شخصى هر يك از صحابه بوده است كه نه لزوماً همه قرآن را در بر داشته و نه همه صاحبانشان ادعاى مطابقت كامل ترتيب آنها را با يك مرجع خاص داشته اند. از اين رو ، اختلاف آنها امرى طبيعى و مقبول است ولى يكسانىِ ترتيب بسيارى از سوره ها در همه آنها مانند ترتيب سور طوال و مئين، نشان دهنده ترتيب توقيفى و اتفاقى بيشتر سوره ها و نه همه آنها است.[۷۷]تفاوت هاى گزارش شده از مصحف امام على عليه السلام نيز در واقع نشان دهنده دو سبك تأليف قرآن بر اساس نزول و بر اساس ترتيب كنونى است و نه به معناى آشفتگى و بى سامانى. سخن آخر اين كه بسيارى از آنچه تحت عنوان اختلاف مصاحف از آن ياد مى شود، به رسم الخط و يا قرائت باز مى گردد و نه ترتيب سوره ها.[۷۸]

شاهد ششم : مصحف امام على عليه السلام

طبق روايات شيعه و برخى از اهل سنّت، امير مؤمنان عليه السلام قرآن را پس از پيامبر(ص) گرد آورده است و ترتيب او با تدوين كنونى همسان نيست، بلكه گفته مى شود بر حسب نزول بوده است.[۷۹]بنا بر اين، تدوين قرآن در حيات پيامبر(ص) به انجام نرسيده است و ترتيب كنونى حجيت ندارد.[۸۰]افزون بر اين، گزارش شيخ صدوق در باره فضايل اختصاصى امير المؤمنين عليه السلام نشان مى دهد كه امام على عليه السلام تنها جمع كننده قرآن از ميان صحابه است :

وأمّا الخامسة والخمسون ، فإنَّ رَسولَ اللَّهِ قالَ لي : «سَيَفتَتِنُ فيكَ طَوائِفُ مِن اُمَّتي فَيَقولونَ : إنَّ رَسولَ اللَّهِ(ص) لَم يُخَلِّف شَيئاً ، فَبِماذا أوصى  عَلِيّاً؟ أوَ لَيسَ كِتابُ رَبّي أفضَلَ الأَشياءِ بَعدَ اللَّهِ عزّ وجلّ؟! وَالَّذي بَعَثَني بِالحَقِّ لَئِن لَم تَجمَعهُ بِإِتقانٍ لَم يُجمَع أبَداً » ، فَخَصَّنِيَ اللَّهُ عزّ وجلّ بِذلِكَ مِن دونِ الصَّحابَةِ .[۸۱]

اما پنجاه و پنجم : پيامبر خدا(ص) به من فرمود : «به زودى ، گروه هايى از امّتم در باره تو به كج راهه مى روند و مى گويند : "پيامبر خدا(ص) كه چيزى بر جاى ننهاد . پس على را در چه چيز ، وصى قرار داد ؟" . آيا كتاب پروردگارم ، برترين چيزها بعد از خداوند عزّ وجلّ نيست [كه آن را از جانب خود ، بر جا مى گذارم ] ؟! سوگند به آن كه مرا به حق فرستاد ، اگر آن را به درستى گردآورى نكنى ، ديگر هرگز گردآورى نخواهد شد» . بنا بر اين ، خداوند عزّ وجلّ ، اين كار را تنها به من اختصاص داد ، نه هيچ صحابىِ ديگرى .

نقد شاهد ششم

مى توان پذيرفت كه امام على عليه السلام در عمل به وصيت هشدارگونه پيامبر به ايشان در باره جلوگيرى از تضييع قرآن، به جمع آن همت گماشته است، اما محتواى برخى از اين گزارش ها، اين تدوين را سه روزه[۸۲]و يا هفت روزه[۸۳]خوانده است كه مى تواند به معناى گردآوردن و كنار هم آوردن باشد و يا اين كه از زمان پيامبر(ص) آغاز شده و اندكى پس از رحلت ايشان به پايان رسيده است. به سخن ديگر ، ترتيب سوره ها و آيه ها مشخص بوده و تنها چينش نهايى در اين فرصت كوتاه به انجام رسيده است. گفتنى است گزارش ديگرى ، اين فرصت را شش ماه دانسته است،[۸۴]كه در اين صورت مى گوييم: پذيرش اين گزارش ها، امكان وجود تدوين ديگرى را از قرآن نفى نمى كند ؛ زيرا مى دانيم كه امام على عليه السلام تنها كاتب وحى نبوده و كاتبان ديگر و كسانى مانند اُبَىّ بن كعب و عبد اللَّه بن مسعود نيز مصحف هايى را گرد آورده بودند، هر چند به كمال و ترتيب مصحف امام على عليه السلام نبوده است ؛ زيرا مصحف على عليه السلام افزون بر متن قرآن، مشتمل برتفسير، تأويل، توضيح احكام، بيان ناسخ و منسوخ، سبب نزول و ذكر نام اشخاصى بوده كه آيات در باره آنان نازل شده است.[۸۵]

افزون بر اين ، اگر تدوين امام على عليه السلام، تنها ترتيب موجود بود، به احتمال فراوان، امام عليه السلام آن را به گونه اى به مسلمانان مى رساند؛ زيرا بيم از تحريف قرآن در اين صورت، جدّى بود و با سفارش پيامبر(ص) به ايشان ناسازگار بود. با توجه به اين دلايل، ناگزيريم گزارش شيخ صدوق را به همين معنا باز گردانيم؛ يعنى جمع همه اجزا و پاره هاى قرآن ميان دو جلد تا از دستبرد و تنقيص، محفوظ بماند، و واژه «اتقان» در حديث، اين معنا را مى فهماند.

بر اين اساس مى توان گزارش هاى جمع قرآن پس از پيامبر(ص) را ناظر به جمع قرآن براى خود[۸۶]و يا در مجموعه اى ميان دو جلد دانست.[۸۷]براى نمونه ، ابوبكر مصحف گردآورده را در اختيار مسلمانان قرار نداد، بلكه آن را به عمر كه در اين كار همراهش بود منتقل كرد و بعد از عمر نيز نزد دخترش حفصه بود تا اين كه عثمان در يكسان سازى مصاحف از آن استفاده كرد و بعد از مرگ حفصه ، به دست مروان از بين رفت.[۸۸]شايد بتوان اين گزارش را كه مى گويد: ابوبكر خود شخصاً مصحفى نگاشت و از زيد بن ثابت خواست در آن نظر كند و زيد نپذيرفت تا اين كه ابو بكر، عمر را واسطه كرد وآن گاه زيد پذيرفت، مؤيدى بر اين مدّعا دانست.[۸۹]گفتنى است كه بنا به گزارشى ، عمر براى نخستين بار به جمع قرآن پرداخت؛[۹۰]اما ابن حجر و به تبع او سيوطى ، با اشكال در سند اين روايت، بر اين باورند كه مقصود، آن است كه عمر براى اوّلين بار به ابوبكر اشاره كرد تا قرآن را جمع آورى كند.[۹۱]

در هر حال ، به احتمال زياد هدف اصلى برخى گزارش ها ، ثبت فضيلت «اوّلين جامع قرآن» براى افراد خاصّى است. بر اساس روايات فراوان - كه از فريقين گزارش شده اند - ، نخستين جامع قرآن بعد از پيامبر خدا(ص) امير مؤمنان عليه السلام بوده است و ايشان ، بعد از وفات پيامبر خدا ، از خانه بيرون نيامد تا اين كه قرآن را جمع آورى كرد،[۹۲]هر چند دستگاه خلافت، مصحف على عليه السلام را به عللى نپذيرفت.[۹۳]

ديدگاه سوم : توقيفى بودن بيشتر سوره هاى قرآن

جمعى از قرآن پژوهان معتقد به توقيفى بودن ترتيب بيشتر سوره هاى قرآن اند؛ اما در عين حال، جاى دادن تعداد اندكى از سوره ها مانند سوره توبه و يا تقديم و تأخير دو سه سوره را اجتهادى و مربوط به پس از پيامبر مى دانند. بيهقى (م ۴۵۸ق)، ابن عطيه (م ۵۴۲ق)،[۹۴]ابن حجر (م ۸۵۲ق)،[۹۵]سيوطى (م ۹۱۱ق)[۹۶]و برخى از معاصران،[۹۷]از اين گروه اند. از اين گروه، ابن عطيه معتقد است با توجه به اخبار، ترتيب سوره هاى سبع طوال، حواميم و مفصّلات - كه بخش عظيمى از قرآن را در بر مى گيرند - توقيفى ، ولى ترتيب برخى ديگر اجتهادى است؛ .[۹۸]ولى ابو جعفر ابن زبير معتقد است كه گزارش ها بر بيش از آنچه ابن عطيه گفته است، دلالت دارند.[۹۹]سيوطى با استناد به روايت ابن عباس، نظر بيهقى را كه به توقيفى بودن همه سوره ها جز برائت و انفال معتقد است، مورد اطمينان مى داند.[۱۰۰]دليل اين گروه، آن است كه بيشتر ادله قول نخست، يعنى توقيفى بودن ترتيب همه قرآن، تنها مى تواند ترتيب سوره هايى مانند السبع الطوال، مئين، مفصّلات و ... را كه در گزارش هاى تاريخى از آنها نام برده شده است، اثبات كند و اگر چه اينها بيشترِ سوره هاى قرآن را در بر مى گيرند، اما معدود سوره هايى باقى مى مانند كه نمى توان جاى گذارى آنها را با اطمينان به پيامبر(ص) نسبت داد. براى نمونه در گزارشى، ابن عباس از عثمان مى پرسد كه چرا سوره انفال را كه از مثانى است، با سوره توبه كه از مئين است، در كنار هم آورده و ميان آن دو با «بسم اللَّه» فاصله نينداخته و [در نتيجه اين جمع ] آنها را در سبع طُوَل قرار داده است. عثمان پاسخ مى دهد: «زيرا در باره سوره توبه كه از آخرين سوره هاى نازل شده بر پيامبر است ، چيزى از پيامبر خدا(ص) به ما نرسيده بود و داستان هر دو سوره شبيه هم بود . از اين رو ، آن دو را كنار هم نهادم [و يك سوره از طُوَل شدند]» .

اما باقلانى ، در مضمون اين روايت ترديد كرده و احتمال داده كه در نقل آن ، كاهش يا افزايش رخ داده است.[۱۰۱]اين ترديد ، با توجه به نزول سوره انفال در اوايل هجرت و هنگامه جنگ بدر[۱۰۲]و وجود راوى ضعيفى به نام يزيد فارسى در سند اين گزارش، جدّى است.[۱۰۳]برخى از قائلان به اين قول ، يعنى توقيفى بودن جمع بيشتر سوره ها و نه همه آنها، مانند ابوجعفر ابن زبير (م ۷۰۸ق) قول به اجتهادى بودن ترتيب سوره ها را با قول خود ، سازگار مى دانند ؛ زيرا قائلان به ترتيب اجتهادى ، آن را براى برخى سوره ها و نه همه آنها مى گويند و منشأ اجتهاد صحابه را نيز اشارات پيامبر(ص) مى دانند. براى نمونه، مالك و نيز زركشى (در يكى از دو ديدگاهش)، تأليف اجتهادى قرآن را بر اساس اشاراتى مى دانند كه صحابه از پيامبر(ص) شنيده بودند و ارتباط موجود ميان سوره هاى انفال و برائت، طلاق و تحريم، تكوير و انفطار، الضحى و الم نشرح، فيل و قريش و معوّذتين و بسيارى ديگر از سوره ها را تأييدى بر اين ادّعا مى شمارند.[۱۰۴]

نظريه نهايى

مى توان برخى از قائلان ديدگاه دوم (اجتهادى بودن ترتيب سور) مانند علامه طباطبايى و آية اللَّه معرفت را نيز به گروه سوم ملحق كرد؛ زيرا ايشان نيز با ترتيب بسيارى از سوره ها در زمان پيامبر(ص) موافق ، و بر اين باورند كه شواهد تاريخى فقط از اثبات ترتيب همه سوره ها به مفهوم مطلق آن ناتوان است؛ ولى ترتيب بيشتر سوره ها را مى تواند ثابت كند ، و اين قولى است كه مى توان با آن موافقت نمود.


[۱]الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۶۷ .

[۲]الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۶۷ .

[۳]سعد السعود: ص ۱۹۲.

[۴]فتح البارى: ج ۹ ص ۳۸؛ الإتقان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۱۷۱.

[۵]مجمع البيان: ج ۱ ص ۴۲ - ۴۳.

[۶]كاوشى در تاريخ جمع قرآن: ص ۱۶.

[۷]الإتقان فى علوم القرآن: ج ۱، ص ۱۶۵.

[۸]مجمع البيان: ج ۱، ص ۴۲ - ۴۳.

[۹]متشابه القرآن: ج ۲ ص ۷۷.

[۱۰]الإتقان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۱۶۴.

[۱۱]غرائب القرآن: ج ۱ ص ۲۸.

[۱۲]المرشد الوجيز: ص ۶۷ ح ۷۰.

[۱۳]ر.ك : كاوشى در تاريخ جمع قرآن: ص ۱۶-۱۷.

[۱۴]روح المعانى: ج ۱ص ۴۷غ ۴۶ ؛ متى جمع القرآن: ص ۱۶؛ البيان، ص ۲۴۰.

[۱۵]متى جمع القرآن: ص ۱۷.

[۱۶]جمع القرآن دراسة تحليليه: ص ۲۸.

[۱۷]دراسات قرآنيه (تاريخ قرآن) : ص ۷۶.

[۱۸]ر.ك : فتح البارى: ج ۹ ص ۳۸.

[۱۹]تفسير القرطبى: ج ۱ ص ۴۳.

[۲۰]لباب التأويل: ج ۱ ص ۹؛ مجمع البيان: ج ۱ ص ۴۳.

[۲۱]متشابه القرآن: ج ۲ ص ۷۷.

[۲۲]مقدمتان فى علوم القرآن: ص ۲۷؛ دراسات قرآنيه (تاريخ قرآن): ص ۷۷-۷۹.

[۲۳]جمع القرآن دراسة تحليلية: ص ۸۶- ۸۹.

[۲۴]مسند ابن حنبل: ج ۵ ص ۱۸۵؛ سنن الترمذى: ج ۵ ص ۳۹؛ البيان: ص ۲۵۴.

[۲۵]دراسات قرآنيه (تاريخ قرآن): ص ۷۶؛ مباحث فى علوم القرآن: ص ۷۰؛ تاريخ قرآن، حجتى: ص ۲۲۱.

[۲۶]ر.ك : حقائق هامة: ص ۹۰ - ۱۰۰.

[۲۷]المحبّر، ص ۲۸۶؛ صحيح البخارى، ج ۶، ص ۱۰۳؛ مجمع الزوائد: ج ۱۰ ص ۴۱-۴۲.

[۲۸]لباب التأويل: ج ۱ ص ۹؛ حقائق هامّة: ص ۹۰-۱۰۰ .

[۲۹]ر . ك : التمهيد : ج ۱ ص ۲۸۵ .

[۳۰]البيان: ص ۲۴۹-۲۵۰ ؛ دراسات قرآنيه (تاريخ قرآن): ص ۷۵-۷۶ .

[۳۱]دراسات قرآنيه ( تاريخ قرآن): ص ۷۵؛ مباحث فى علوم القرآن: ص ۶۵ - ۶۸.

[۳۲]مقدمتان فى علوم القرآن: ص ۴۱؛ تفسير نمونه: ج ۱ ص ۸ - ۹.

[۳۳]الكافى: ج ۲ ص ۶۰۱ ح ۱۰؛ مسند ابن حنبل: ج ۴ ص ۱۰۷. نيز، ر.ك: البرهان فى علوم قرآن: ج ۱، ص ۲۴۴ (پاورقى).

[۳۴]البرهان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۲۵۸.

[۳۵]ر.ك: مسند ابن حنبل: ج ۴ ص ۳۴۳؛ البرهان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۲۵۸؛ مناهل العرفان: ج ۱ ص ۳۵۵.

[۳۶]فتح البارى: ج ۹ ص ۳۶.

[۳۷]ر.ك: وسايل الشيعه: ج ۶ ص ۲۰۴.

[۳۸]دراسات قرآنيه (تاريخ قرآن): ص ۸۴.

[۳۹]ر.ك: الانتصار للقرآن: ج ۱ ص ۶۰، ۲۷۹، ۲۸۸؛ تاريخ قرآن، محمّدهادى معرفت، ص ۸۵.؛ پژوهشى در مصحف امام على عليه السلام: ص ۱۹۳-۱۹۸.

[۴۰]تفسير القمى: ج ۲ ص ۴۵۱.

[۴۱]ر.ك: البرهان فى علوم القرآن: ج ۱ص ۲۵۷؛ تاريخ قرآن، حجتى: ص ۲۲۹.

[۴۲]البرهان فى علوم القرآن: ج ۱، ص ۲۵۸ - ۲۵۹ .

[۴۳]كاوشى در تاريخ جمع قرآن: ص ۱۵.

[۴۴]كاوشى در تاريخ جمع قرآن: ص ۱۵.

[۴۵]ر.ك : تاريخ قرآن، محمدباقر حجتى، ص ۲۲۹.

[۴۶]فصل الخطاب : ص ۴ .

[۴۷]الميزان فى تفسير القرآن: ج ۱۲ ص ۱۲۸ - ۱۲۹ و ۱۲۱.

[۴۸]التمهيد: ج ۱ ص ۲۷۳.

[۴۹]الانتصار للقرآن: ج ۱ ص ۲۹۲-۲۹۹ .

[۵۰]الانتصار للقرآن: ج ۱ص ۲۷۹-۲۸۸ و ۶۰.

[۵۱]الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۶۴ - ۱۶۵.

[۵۲]صحيح البخارى: ج ۶ ص ۹۸ - ۹۹ ؛ فضائل القرآن، نسايى: ص ۷۴ - ۷۵؛ كنز العمّال : ج ۲ ص ۵۷۱.

[۵۳]تاريخ اليعقوبى: ج ۲ ص ۱۳۵ .

[۵۴]الإتقان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۱۵۷؛ التمهيد: ج ۱ ص ۲۹۹.

[۵۵]صحيح البخارى: ج ۵ ص ۲۱۱؛ فتح البارى: ج ۹ ص ۱۳؛ عمدة القارى : ج ۱۸ ص ۲۸۲.

[۵۶]ر.ك : كنز العمّال: ج ۲ ص ۵۷۲ - ۵۹۰ .

[۵۷]ر . ك: البيان، [آية اللَّه ] خويى: ۲۴۷ - ۲۵۲؛ تاريخ القرآن، تئودور نولدكه، ترجمه جرج تامر: ص ۲۵۲-۲۵۶ .

[۵۸]ر.ك : الايضاح: ص ۲۲۲-۲۲۳؛ البيان: ص ۲۴۵-۳۵۲ .

[۵۹]دراسات قرآنيه (تاريخ قرآن): ص ۸۷.

[۶۰]تاريخ قرآن، راميار: ص ۳۰۸-۳۰۹، ۳۲۳ - ۳۲۹، ۳۳۲.

[۶۱]تاريخ اليعقوبى: ج ۲ ص ۱۳۵.

[۶۲]الطبقات الكبرى: ج ۵ ص ۳۱؛ الإصابة: ج ۳ ص ۹۰.

[۶۳]فتح البارى: ج ۹ ص ۱۶.

[۶۴]فتح البارى : ج ۹ ص ۱۲ .

[۶۵]جمال القرّاء : ج ۱ ص ۲۶۱ .

[۶۶]فتح البارى : ج ۹ ص ۱۲ (به نقل از سخاوى) .

[۶۷]ر . ك : الإتقان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۱۵۷ ؛ تاريخ قرآن ، معرفت : ص ۸۹ .

[۶۸]ر. ك : البداية و النهايه: ج ۵ ص ۳۷۶ - ۳۶۹ .

[۶۹]الإتقان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۱۶۰ «عن زيد بن ثابت قال: قبض النبى(ص) ولم يكن القرآن جمع فى شى ء» .

[۷۰]مسند ابن حنبل: ج ۵ ص ۱۸۵؛ المستدرك على الصحيحين: ج ۲ ص ۲۲۹.

[۷۱]مقدمتان فى علوم القرآن: ص ۳۲.

[۷۲]الإتقان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۱۵۵.

[۷۳]التفسير الحديث فى علوم القرآن: ج ۶ ص ۱۲۴ .

[۷۴]تاريخ قرآن ، محمدباقر حجتى: ص ۲۲۷-۲۲۸.

[۷۵]ر.ك : الإتقان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۱۵۹ و ۱۶۷؛ مناهل العرفان: ج ۱ ص ۲۴۷.

[۷۶]الإنتصار للقرآن: ج ۱ ص ۲۸۰- ۲۸۱.

[۷۷]ر.ك: نصوص فى علوم القرآن: ج ۵ ص ۴ (الفصل الرابع: وصف عام عن مصاحف الصحابه) .

[۷۸]ر.ك: نصوص فى علوم القرآن: ج ۵ ص ۷۵ و ۸۴ (الفصل الخامس والسادس).

[۷۹]المصنف ، ابن ابى شيبه : ج ۷ ص ۱۹۷ ؛ بحار الأنوار : ج ۲۳ ص ۲۴۹ ؛ تدوين القرآن : ص ۳۴۴ . قرآن ابن مسعود ، با قرآن عثمانى ، در تدوين ، متفاوت بود . با سوره فاتحه آغاز مى شد و سپس نساء و پس از آن ، سوره آل عمران بود ؛ ولى به ترتيب نزول هم نبود . و گفته مى شود كه مصحف امام على عليه السلام بر اساس ترتيب نزول سوره ها بوده است : ابتداى آن ، سوره علق ، سپس مدّثّر ، مزّمّل ، مَسَد ، تكوير ، و همين گونه تا پايان سوره هاى مكّى و سپس سوره هاى مدنى بوده است .

[۸۰]شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد : ج ۱، ص ۲۷؛ بحار الأنوار: ج ۴۱ ص ۱۴۹؛ علوم القرآن حكيم: ص ۱۱۴-۱۱۵.

[۸۱]ر . ك : ص ۲۶۰ ح ۲۲۲ .

[۸۲]تفسير فرات : ص ۳۹۹: «يا على لا تخرج ثلاثة أيام حتى تؤلف كتاب اللَّه كيلا يزيد فيه الشيطان شيئا ولا ينقص منه شيئا، فإنك فى ضد سنة وصى سليمان عليه الصلاة والسلام، فلم يضع على عليه السلام رداءه على ظهره حتى جمع القرآن فلم يزد فيه الشيطان شيئا ولم ينقص منه شيئا؛ اى على ، تا سه روز بيرون نرو تا كتاب خدا را جمع كنى و مبادا شيطان چيزى در آن بيفزايد و يا از آن چيزى كم كند . تو كاملاً در برابر سنت وصى سليمان عليه السلام هستى . على عليه السلام ردايش را به دوش نينداخت تا اين كه قرآن را جمع كرد و شيطان در آن چيزى اضافه و از آن كم نكرد » .

[۸۳]ان أمير المؤمنين عليه السلام خطب الناس بالمدينة بعد سبعة أيام من وفاة رسول الله(ص) وذلك حين فرغ من جمع القرآن وتأليفه....؛ امير المومنين عليه السلام هفت روز پس از درگذشت رسول خدا(ص) در حالى كه از جمع قرآن فراغت پيدا كرده بود ، در مدينه سخنرانى كرد .

[۸۴]المناقب ، ابن شهر آشوب، ج ۱ ص ۳۱۹: قال ابن عباس: فجمع اللَّه القرآن فى قلب على وجمعه على بعد موت رسول اللَّه بستة اشهر. وفى اخبار ابن أبى رافع ان النبى قال فى مرضه الذى توفى فيه لعلى: يا على هذا كتاب اللَّه خذه إليك، فجمعه على فى ثوب فمضى إلى منزله فلما قبض النبى(ص) جلس على عليه السلام فألفه كما أنزله اللَّه وكان به عالما. ابن عباس گفت : خداوند قرآن را در دل على گردآورد ، و على هم آن را بعد از پيامبر(ص) در مدت شش ماه جمع و تدوين نمود . در اخبار ابن ابى رافع آمده كه پيامبر در آن بيمارى كه منجر به درگذشتش شد به على فرمود : اى على ، اين كتاب خدا است ، آن را بگير . على آن را در پارچه اى نهاد و به منزلش برد . وقتى پيامبر(ص) درگذشت ، على در خانه نشست و آن را همان گونه كه خدا فرستاده بود و او مى دانست ، تدوين كرد .

[۸۵]ر.ك : التمهيد: ج ۱ ص ۲۸۷-۲۹۵؛ حقايق هامة: ص ۱۵۳-۱۷۲؛ روح المعانى: ج ۱ ص ۴۱.

[۸۶]مقدمتان فى علوم القرآن: ص ۱۸؛ التحرير و التنوير: ج ۱ ص ۴۹؛ دراسات قرآنيه (تاريخ قرآن): ص ۸۶.

[۸۷]المصاحف: ج ۱ ص ۱۵۳ و ۱۵۵؛ مناهل العرفان: ج ۱ ص ۱۸۳؛ تاريخ قرآن، محمود راميار: ص ۳۲۳.

[۸۸]المصاحف: ج ۱ ص ۱۷۰- ۱۷۱؛ دراسات قرآنيه: ص ۸۶ .

[۸۹]جمال القراء: ج ۱ ص ۲۶۴.

[۹۰]المصاحف: ج ۱ ص ۱۷۰- ۱۷۱؛ كنز العمّال: ج ۲ ص ۵۷۸.

[۹۱]فتح البارى: ج ۹ ص ۱۰؛ الإتقان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۱۵۵.

[۹۲]ر . ك : المصاحف: ج ۱ ص ۱۶۹- ۱۷۰؛ عمدة القارى: ج ۲۰ ص ۱۶؛ التفسير الصافى: ج ۱ ص ۱. ر.ك : بيّنات: شماره ۲۸، ص ۸۱.

[۹۳]ر.ك : بيّنات: شماره ۲۸، ص ۸۱.

[۹۴]المحرر الوجيز: ج ۱ ص ۵۰.

[۹۵]فتح البارى: ج ۹ ص ۳۹.

[۹۶]الإتقان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۱۶۷.

[۹۷]ر.ك : مناهل العرفان: ج ۱ ص ۳۵۱-۳۵۲؛ التحرير و التنوير: ج ۱ ص ۸۷.؛ تاريخ قرآن، راميار: ص ۲۹۵؛ تاريخ قرآن، حجتى: ص ۹۰-۹۳.

[۹۸]المحرر الوجيز: ج ۱ ص ۵۰.

[۹۹]البرهان فى تناسب سور القرآن : ص ۷۴ ؛ البرهان فى علوم القرآن : ج ۱ ص ۲۵۸ .

[۱۰۰]الإتقان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۱۶۷.

[۱۰۱]الانتصار للقرآن: ج ۱ ص ۲۸۲.

[۱۰۲]التحرير و التنوير: ج ۹ ص ۶.

[۱۰۳]مناهل العرفان: ج ۱ ص ۳۶۰-۳۶۱ .

[۱۰۴]البرهان فى تناسب سور القرآن: ص ۷۳-۷۸. نيز ، ر.ك: البرهان فى علوم القرآن: ج ۱ ص ۲۵۷.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت