تطبيق علائم ظهور

پرسش :

تطبيق های علائم ظهور بر حوادثی که رخ می دهند، آیا قابل اطمینان است؟



پاسخ :

در طول تاريخ تشيّع، هميشه شاهد ظلم ها و ستم هاى ناروا بر شيعيان بوده ايم. اين امر، باعث شد كه شيعيان به انتظار فرج و گشايش بينديشند و با اين اميد زندگى كنند. به صورت طبيعى در هر بُرهه اى كه بارقه اميدى براى شيعيان ديده شد كه به اين اميد كه وقت گشايش حقيقى در زندگى شان فرا رسيده است، به ياد امام مهدى(ع) و ظهور او افتاده اند. اين امر، هم به روحيات افراد مرتبط است و هم اين كه گاه وضعيت اجتماعى، زمينه را براى اين تطبيق ها فراهم مى كند. اميدوارىِ حاصل از روى كار آمدن برخى دولت ها در طول تاريخ - كه موجب اميد اجتماعى شده است - ، احتمال اتّصال آن دولت را به ظهور مهدى(ع) پديد آورده است.

اين تطبيق ها غالباً از سوى حديث پژوهان اتفاق افتاده است. ايشان از سويى با احاديث علائم ظهور آشنايى دارند و از سوى ديگر، نسبت به وضعيت اجتماعى موجود نيز بى تفاوت نيستند. به اين جهت كوشيده اند كه براى پيام احاديث، مصداق خارجى و عينى ارائه كنند. امّا مطالعه تاريخ اسلام و در كنار آن، مرورى بر احاديث نشانه هاى ظهور، به خوبى نشان مى دهد كه بسيارى از آنچه به نام نشانه ظهور مهدى مشهور شده، در طول تاريخ نيز مطابق يا مشابه آن رخ داده است. از اين رو، تطبيق قطعى بسيارى از علائم ظهور بر وقايع پيش آمده به هر جهت كه باشد، بسيار دشوار است.

نكته بسيار مهم در تطبيق علامت هاى ظهور آن است كه نمى توان به صرف احتمال مطابقت يك واقعه خارجى با يكى از علائم ظهور، به پيش بينى وقت ظهور يا قيامِ متّصل بدان پرداخت.

البته كنار هم قرار گرفتن شمارى از نشانه ها بويژه آنهايى كه در احاديث معتبر آمده اند و محتوم توصيف شده اند، موجب اطمينان به نزديك بودن ظهور مى گردد.

اشتباه اصلى در تطبيق هاى نادرست پيشين آن بوده است كه تنها با ديدن يك واقعه خارجى و بدون توجّه به ديگر علائم، آن را علامت ظهور شمرده و نزديكى ظهور را پيش بينى كرده اند.

حتى گاه با اين كه هيچ يك از علامت هاى حتمى و مشهور پديد نيامده اند، تنها پيشرفتى علمى و صنعتى همچون تلگراف - كه گونه اى اطلاع رسانى از دور است - بر علامت ظهور تطبيق شده و زمان ظهور، نزديك دانسته شده است.

ناصواب بودن تمامى تطبيق هاى پيشين علائم ظهور، اين نكته مهم را به ما يادآورى مى كند كه دقت و احتياط فراوان در اين زمينه، فوق العاده مهم و ضرورى است.

در اين ميان، احتمال جعل و تحريف لفظى و معنوى را به انگيزه هاى مختلف هم نمى توان از نظر دور داشت. لذا دقت در احاديث علائم ظهور و شناخت دقيق آنها در بازشناسى ادّعاهاى دروغين از ادّعاى واقعى، بسيار مهم و نقش آفرين است.

گروه هايى از شيعيان در دوره هايى، با اميد به گشايش و فرج در كارشان و گاه با اغراض خاصى، به تطبيق علائم ظهور بر وقايع اقدام كرده اند. براى نمونه مى توان از تطبيق هاى زير - كه شهرت تاريخى دارند - نام برد.

۱. مهم تر ومؤثرتر از همه اين گروه ها اسماعيليه وحكومت آنان يعنى فاطميان مصر است كه گوى سبقت را از همگان ربوده و تطبيق نشانه طلوع خورشيد از مغرب - كه در صفحات پيشين بدان اشاره كرديم - از اين جمله است. قاضى نعمان مغربى كه از داعيان اسماعيلى است، نمونه هاى ديگرى از نشانه ها را بر فاطميان و مهدى آنان تطبيق كرده است.[۱]

۲. برخى معتقد بودند كه نفْس زكيّه - كه كشته شدن او را يكى از نشانه هاى ظهور دانسته اند - همان محمّد بن عبد اللَّه بن حسن مثنى است كه در ابتداى حكومت عبّاسيان قيام كرد و در مدينه به شهادت رسيد. استدلال هايى را هم براى اثبات اين مطلب آورده اند كه در اثبات اين مطلب، كافى نيست.[۲]

۳. نمونه ديگر تطبيق هاى علّامه مجلسى در بحار الأنوار است. وى ضمن بيان احاديث نشانه هاى ظهور، آنها را توضيح داده و گاه تطبيق كرده است. براى مثال در حديثى از عمّار ياسر چنين نقل شده است:

يأتى هلاك ملكهم من حيث بدا.[۳]نابودىِ حكومت آنان از جايى كه آغاز شده، خواهد بود.

گويا مرحوم مجلسى ضمير «هم» در «ملكهم» را به عباسيان برگردانده و نوشته است: «من حيث بدا»؛ يعنى از سوى خراسان؛ چون هلاكو از آن جا وارد شد، همان گونه كه شروع حكومتشان از خراسان وبه دست ابومسلم بود، كه البته در حديث، به عباسيان تصريح نشده است.[۴]يا در جاى ديگرى از الغيبة نعمانى[۵]حديثى آورده كه در آن آمده است:

اذا قام القائم بخراسان... وقام منّا قائمٌ بجيلان... وقتل الكبش... .

هنگامى كه قائم در خراسان قيام كند... و قائمى از ما در گيلان قيام كند... و سركرده كشته شود... .

سپس مى گويد: قيام كننده در خراسان، هلاكو خان يا چنگيزخان است و قيام كننده در گيلان، شاه اسماعيل و شايد مراد از كبش، شاه عبّاس اوّل باشد.[۶]

همچنين در جاى ديگر، حديثى را بر دولت صفويه تطبيق كرده و مى گويد: بعيد نيست [كه اين حكومت ] ، متّصل به دولت قائم شود.[۷]

۴. در دوره مشروطه، يكى از واعظان مشهور با نام شيخ عباسعلى فرزند على محمّد گورتانى (۱۲۸۷- ۱۳۶۰ق) با لقب معين الواعظين و تخلّص ذاكر، شناخته شده است. وى مى نويسد: «وقت ظهور را خدا مى داند... و ليكن علائمى از براى ظهور آن حضرت از ائمّه رسيده است كه پاره اى از اخبار به طور رمز [و ]اشاره زمان قريب به ظهور را مى رساند».

سپس مطالبى از نور الأنوار مرندى و ناظم الإسلام كرمانى نقل مى كند و مى نويسد:

ديگر از علائم ظهور، احداث تلگراف، بى سيم است كه در ممالك دور با يكديگر حرف مى زنند. ديگر از علائم، ايجاد دستگاهى است كه عكس و صورت را نقل دهد، يعنى شخص از شهرى مى تواند ديگرى را در شهر ديگر ببيند. ديگر هيجان مردم فقير و رنج كشان است. ديگر فتح هفت بلاد آلمان است. ديگر چنان چه در بحار است، قطع علم از نجف و ظهورش در قم است. يكى ديگر از علائم، قطع شدن پول ايران است از نجف و كربلا كه ديگر اهل ايران به عراق عرب پول نمى فرستند و يا آن كه پول ايران از رواج مى افتد.

۵ . يكى از معاصران، احتمال داده است كه نفْس زكيّه بر شهيد آية اللَّه سيّد محمّدباقر صدر تطبيق شود.[۸]اين نشانه، از نمونه هايى است كه زيديه از آن سوء استفاده و بر محمّد بن عبد اللَّه تطبيق كرده اند؛ چون وى در آن زمان به نفْس زكيّه شهرت داشت.[۹]

۶. پس از وقوع انقلاب اسلامى ايران نيز عالمان بسيارى به صورت شفاهى يا كتبى، احتمال تطبيق احاديث را بر انقلاب اسلامى ايران مطرح كرده اند. اينان در اين آرزو هستند كه قيام انقلاب اسلامى به قيام مهدى(ع) متّصل شود و زمينه ساز ظهور ايشان گردد. اين احتمال بر پايه دقت در متون احاديث و شواهد موجود مطرح شده است. از مهم ترين احاديثى كه با اين تطبيق سازگارى بيشترى دارد، دو حديث مهم است : اوّلى، حديثى از مصادر اهل سنّت به نقل از پيامبر صلى اللّه عليه و آله است كه فرمود:

يَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ ، فَيُوَطِّئونَ لِلمَهدِيِّ ، يَعني سُلطانَهُ .[۱۰]مردمى از شرق، قيام مى كنند و براى حكومت مهدى، زمينه را آماده مى كنند.

حديث ديگر، گزارش نعمانى در باره پيشگامان ظهور است. نعمانى متعهّد شده، احاديثى را نقل كند كه به صحّت آنها اطمينان دارد. لذا از نظر سندى، برخى آن را معتبر شمرده اند. متن حديث اين گونه است :

كَأَنّي بِقَومٍ قَد خَرَجوا بِالمَشرِقِ يَطلُبونَ الحَقَّ فَلا يُعطَونَهُ ، ثُمَّ يَطلُبونَهُ فَلا يُعطَونَهُ ، فَإِذا رَأَوا ذلِكَ وَضَعوا سُيوفَهُم عَلى  عَواتِقِهِم ، فَيُعطَونَ ما سَأَلوهُ فَلا يَقبَلونَهُ حَتّى  يَقوموا ، ولا يَدفَعونَها إلّا إلى  صاحِبِكُم ، قَتلاهُم شُهَداءُ ، أما إنّي لَو أدرَكتُ ذلِكَ لَاستَبقَيتُ نَفسي لِصاحِبِ هذَا الأَمرِ .[۱۱]گويى مى بينم گروهى را كه در شرق در پى گرفتن حق، قيام مى كنند؛ امّا آن را به ايشان نمى دهند. دوباره آن را مى طلبند؛ ولى به آنها داده نمى شود. پس چون اين وضعيت را مى بينند، شمشيرهايشان را بر گردن خود مى نهند. آنچه را خواسته بودند، به ايشان مى دهند، امّا ديگر آن را نمى پذيرند تا اين كه قيام مى كنند و آن را جز به صاحبتان نمى سپرند. كشتگان آنها شهيدند. هان! من اگر آن زمان را درك مى كردم، خود رابراى صاحب اين امر، خود را نگاه مى داشتم.

با توجّه به ظاهر حديث، تطبيق آن بر اين وقايع محتمل است: قيام ملّت ايران در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ش، قيام ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، اظهار توبه رژيم گذشته و تسليم خواسته هاى مردم در آخرين لحظات، سرنگونى رژيم سابق تنها خواسته مردم، پيروزى قيام ملّت ايران عليه رژيم شاهنشاهى، تحقّق جمهورى اسلامى، تداوم جمهورى اسلامى تا انقلاب جهانى مهدى(ع)، درگيرى ها براى استقرار انقلاب، جهاد فى سبيل اللَّه، كشته هاى آن شهيدند، پيروزى انقلاب اسلامى در نزديكى ظهور مهدى(ع) تحقّق مى يابد.[۱۲]

مسئله آماده سازى زمينه براى ظهور مهدى(ع) كه در اين احاديث اشاره شده است به معناى علامت ظهور نيست؛ بلكه نوعى پيشگويى معجزگون است كه از سوى امام باقر(ع) نسبت به حوادث آينده ارائه شده است.

امّا به هر حال، اظهار نظر قطعى در باره تطبيق علائم ظهور، در صورتى كه موجب نوعى تعيين وقت ظهور شود، امكان پذير و مجاز نيست.[۱۳]در اين موارد، تنها برداشت هايى از احاديث امكان پذير است كه به صورت احتمالى و به استناد برداشت شخصى افراد، قابل تطبيق بر وقايع خارجى است.


[۱]همان، ص ۳۵۹ - ۳۶۸.

[۲]تاريخ الغيبة الكبرى: ص ۶۰۸.

[۳]الغيبة، طوسى: ص ۴۶۳ ح ۴۷۹.

[۴]بحار الأنوار: ج ۵۲ ص ۲۰۸ ح ۴۵.

[۵]الغيبة، نعمانى: ص ۲۷۵ ح ۵۵ .

[۶]بحار الأنوار: ج ۵۲ ص ۲۳۶ ح ۱۰۴.

[۷]همان: ج ۵۲ ص ۲۴۳.

[۸]عصر الظهور : ص ۱۶۵.

[۹]مقاتل الطالبين : ص ۲۰۷ و۲۱۰ - ۲۱۳.

[۱۰]ر. ك: ج ۶ ص ۱۱ ح ۱۰۱۴ اين روايت در كنز العمال (ج ۱۴ ص ۲۶۳ ح ۳۸۶۵۷) كلمه «يعنى» را ندارد.

[۱۱]ر.ك: ج ۶ ص ۱۱ ح ۱۰۱۵.

[۱۲]رهبرى در اسلام : ص ۱۷۹ و ۱۸۰. تا صفحه ۱۸۳

اين كتاب به شرح نكات فقه الحديثى مربوط به استخراج هر يك از وقايع از احاديث پرداخته شده است.

[۱۳]ر.ك: ج ۸ ص ۱۵۰ (تبيين احاديث نهى از توقيت) .



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت