تبيين احاديث استلام پيامبر(ص)

تبيين احاديث استلام پيامبر(ص)

دست سودن بر كعبه به قصد تبرّك را «استلام» مى گويند. به اتّفاق شيعه و اهل سنّت، استلام دو ركن يمانى و حجر الأسود ، از اركان چهارگانه كعبه، به هنگام طواف ، مستحب است.

دست سودن[۱]بر كعبه به قصد تبرّك را «استلام» مى گويند. به اتّفاق شيعه و اهل سنّت، استلام دو ركن يمانى و حجر الأسود ، از اركان چهارگانه كعبه، به هنگام طواف ، مستحب است. دليل اين استحباب نيز احاديث متعدّد و معتبر نزد فريقين است كه استلام مكرّر پيامبر(ص) را به اين دو ركن ، گزارش كرده اند . اين اتّفاق نظر ، در باره دو ركن ديگر يعنى ركن شامى و غربى وجود ندارد. احاديث اهل سنّت ، استلام پيامبر(ص) را به دو ركن يمانى و حجر الأسود منحصر كرده اند ، چنان كه برخى احاديث شيعه[۲]نيز اين انحصار را تأييد و برخى نيز از استلام دو ركن ياد شده ، نهى نموده اند .[۳]از سوى ديگر ، برخى از احاديث شيعى ، به استلام اين دو ركن، توصيه كرده[۴]و برخى ، حتّى استلام آنها را از سوى اهل بيت عليهم السلام گزارش كرده اند .[۵]يك روايت نيز به طور كلّى و اجمالى، بيانگر استلام اركان از سوى پيامبر(ص) است، بى آن كه ركنى را معيّن كرده باشد .[۶]

حلّ اين اختلاف از ديرباز مورد توجّه فقيهان شيعه بوده است. آنان با توجّه به وجود احاديثِ داراى سند صحيح در هر دو سو، از ترجيح يك دسته و طرد دسته ديگر، خوددارى نموده و به جمع ميان اين دو دسته ، همّت گماشته اند. نتيجه اين جمع نزد مشهور فقيهان شيعه ـ كه بر پايه مباحث فنّىِ مطرح شده در دانش اصول فقه حاصل آمده ـ ، اثبات جواز و حتّى استحباب استلام همه اركان كعبه است.[۷]

يكى از دليل هاى اين دسته از فقيهان ، آن است كه احاديث انحصار ،[۸]تنها فعل و ترك پيامبر اكرم(ص) را گزارش كرده اند و مى دانيم كه فعل و ترك، محدوديتِ دلالت دارند. به عبارت ديگر، سخنى از پيامبر(ص) در دست نداريم كه نشان دهنده نهى ايشان از استلام دو ركن شامى و غربى باشد. از اين رو بسى محتمل است كه پيامبر(ص) به دليل كار مهمّ ديگرى، استلام اين دو ركن را ترك كرده، بدون آن كه هيچ نهى و كراهتى نسبت به آن وجود داشته باشد .[۹]بر اين پايه مى توان احاديثى را كه به استلام اين اركان توصيه مى كنند و يا آن را به خاندان مطهّر و عالِم پيامبر(ص) نسبت مى دهند ، بدون معارض دانست و به آنها عمل نمود.

از سوى ديگر ، برخى عالمان ، احتمال داده اند كه پيامبر(ص) همه اركان كعبه را استلام نموده ، امّا به دليل اندك بودن موارد آن در دو ركن شامى و غربى، گزارش نشده است. البتّه اين احتمال، با متن سخن امام باقر عليه السلام[۱۰]و نيز امام صادق عليه السلام[۱۱]و برخى احاديث ديگر سازگار نيست.[۱۲]

گفتنى است كه در روزگار كنونى، اگر ترك استلام دو ركن شامى و غربى، بتواند طواف را نمادى از اتّحاد و هماهنگى مسلمانان، جلوه دهد و زمينه برخى درگيرى هاى جزئى را بزدايد، كارى پسنديده و عقلايى به شمار خواهد آمد و در نتيجه ، به جا آوردنِ آن ، توصيه نمى شود .


[۱]به قلم فاضل ارجمند ، جناب آقاى عبد الهادى مسعودى .

[۲]ر . ك : ص ۳۶۵ ح ۳۴۱۲ .

[۳]ر . ك : ص ۳۶۷ ح ۳۴۱۶ .

[۴]ابراهيم بن ابى محمود در حديثى صحيح مى گويد : «قلت للرضا عليه السلام : أستلم اليمانى و الشامى و المغربى ؟ قال : نعم ؛ به امام رضا عليه السلام گفتم : ركن هاى يمانى و شامى و مغربى را استلام بكنم؟ فرمود : آرى» (تهذيب الأحكام : ج ۵ ص ۱۰۶ ح ۳۴۳) .

[۵]ر . ك : ص ۳۶۷ ذيل ح ۳۴۱۶ .

[۶]ر . ك : ص ۳۷۷ ح ۳۴۲۶ .

[۷]ر . ك : النهاية ، طوسى : ص ۲۳۶ ، السرائر : ج ۱ ص ۵۷۱ ـ ۵۷۲ ، مختلف الشيعة : ج ۴ ص ۱۹۴ ـ ۱۹۵ ، منتهى المطلب (ط . ج) : ج ۱۰ ص ۳۴۳ ـ ۳۴۵ ، ذخيرة المعاد (ط . ق) ، محقّق سبزوارى : ج ۱ ق ۳ ص ۶۳۴ ، الحدائق الناضرة : ج ۱۶ ص ۱۳۲ ، رياض المسائل : ج ۷ ص ۴۶ ـ ۴۷ ، جواهر الكلام : ج ۱۹ ص ۳۶۰ .

[۸]ر . ك : ص ۳۶۵ ح ۳۴۱۲ و ص ۳۶۷ ح ۳۴۱۴ و ۳۴۱۵ .

[۹]روايت مرسل ذيل از امام صادق عليه السلام مى تواند مؤيّد اين سخن باشد : «لَمَّا انتَهى رَسولُ اللّه  إلَى الرُّكنِ الغَربِىِّ فَقالَ لَهُ الرُّكنُ : يا رَسولَ اللّه  ! أ لَستُ قَعيدا مِن قَواعِدِ بَيتِ رَبِّكَ ؟ فَما لى لا اُستَلَمُ ؟ فَدَنا مِنهُ النَّبىُّ صلى اللّه عليه و آله فَقالَ لَهُ : اُسكُن ، عَلَيكَ السَّلامُ غَيرَ مَهجورٍ ؛ هنگامى كه پيامبر خدا صلى اللّه عليه و آله به ركن غربى رسيد ، ركن به ايشان گفت : اى پيامبر خدا ! آيا من يكى از ستون هاى خانه خدايت نيستم ؟ پس چرا به من دست نمى كشى ؟ پيامبر صلى اللّه عليه و آله به آن نزديك شد و فرمود : آرام باش ، بر تو درود كه مهجور نيستى» (علل الشرائع : ص ۴۲۹ ح ۳) .

[۱۰]ر . ك : ص ۳۶۵ ج ۳۴۱۲ .

[۱۱]ر . ك : ص ۳۶۷ ح ۳۴۱۶ .

[۱۲]ر . ك : علل الشرائع : ج ۲ ص ۴۲۸ ح ۲ .