سخنى در باره عدم امكان رؤيت خدا با چشم

سخنى در باره عدم امكان رؤيت خدا با چشم

پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام بر پايه آموزه هاى قرآن و سنّت و حكم قطعى عقل و برهان ، بر اين باورند كه ديدار حسّى خداوند متعال ، ممتنع (غير ممكن) است .

پيروان مكتب اهل بيت عليهم السلام بر پايه آموزه هاى قرآن و سنّت و حكم قطعى عقل و برهان ، بر اين باورند كه ديدار حسّى خداوند متعال ، ممتنع (غير ممكن) است .

پيروان مكتب معتزله از اهل سنّت نيز مانند اماميه ، معتقد به عدم امكان رؤيت حسّى خداوند متعال هستند ؛ امّا اشاعره و گروهى از اهل حديث ـ كه «مُشبِّهه» يا «حَشويّه» ناميده مى شوند ـ ، قائل به امكان رؤيت حسّى خدا هستند ، با اين تفاوت كه حشويه ، قائل به جسم بودن خداوندند ؛ امّا اشاعره به گفته قاضى ايجى ، معتقدند كه : «خداوند ، جسم نيست و در جهتى قرار ندارد و از اين رو ، در رؤيت او ، ظهورِ شرايطى مانند : مواجهه و تأثّر حَدَقه و ... ، محال است . با اين حال ، مى تواند مثل ماه شب چهارده ، بر بندگانش منكشف شود و به ديده در آيد ، چنان كه در احاديث صحيح ، وارد شده است» .[۱]

تفاوت ديگر عقيده اشاعره و حشويه ، اين است كه حشويه مى گويند خداوند در دنيا و آخرت ، قابل رؤيت است ؛[۲]امّا اشاعره مى گويند كه خداوند ، تنها در آخرت با چشم ديده مى شود ؛ امّا لازمه رؤيت او ، جسم بودن او و تشبيه خالق به مخلوق نيست .

دليل عقلى معتقدان به امكان رؤيت

هر چند قائلان به امكان ديدار خدا با چشم ، گفته اند كه ما بر مدّعاى خود ، هم دليل عقلى داريم و هم دليل نقلى ؛ امّا بطلان دليل عقلى آنان ، به قدرى واضح است كه نيازى به بررسى ندارد ، مانند اين دليلشان كه «صِرف وجود اشيا ، مقتضىِ امكان رؤيت آنهاست»[۳]يا آنچه ابن تيميه گفته كه رؤيت ، وجود محض است و تنها به موجودْ متعلَّق مى شود ، نه معدوم . پس هر چه وجودش كامل تر است ، بلكه وجودش واجب باشد ، بدان سزاوارتر است از آنچه عدم ، لازمه آن است .[۴]

پاسخ اين سخنان ، اين است كه : اوّلاً اثبات اين ادّعا كه «صِرف وجود ، مقتضى امكان رؤيت است» يا «هر چه وجودْ كامل تر باشد ، سزاوارتر است كه ديده شود» ، دليل مى خواهد .

ثانيا تجربه نشان مى دهد كه خيلى چيزها قابل رؤيت حسّى نيستند . مگر كسى توانسته تاكنون نيروى تفكّر را با چشم ببيند؟!

ثالثا همان طور كه در روايات اهل بيت عليهم السلام ملاحظه شد ، چشم ، تنها چيزى را مى تواند ببيند كه داراى رنگ و كيفيت باشد و چنين چيزى نمى تواند نامحدود و آفريدگار باشد .

دليل نقلى معتقدان به امكان رؤيت

امّا دليل نقلى قائلان به امكان رؤيت خداوند ـ كه به گفته قاضى عضد الدين ايجى ، دليل اصلى آنها براى اثبات امكانِ رؤيت است ـ احاديثى است كه ذيلاً به شمارى از آنها اشاره مى كنيم :

۱ . ابن عمر از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در تفسير آيه ۲۲ و ۲۳ سوره قيامت :  «وُجُوهٌ يَوْمَـئِذٍ نَّاضِرَةٌ ... ؛[۵]آن روز ، چهره هايى خرّم اند»  ، نقل كرده كه فرمود :

مِنَ البَهاءِ وَ الحُسنِ ، ناظِرَةٌ فى وَجهِ اللّهِ تَعالى .[۶]

از روشنايى و زيبايى[ ، خُرّم اند] و به سيماى خداى متعال مى نگرند .

۲ . در حديثى ديگر از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله روايت شده است :

إنَّ أدنى أهلِ الجَنَّةِ مَنزِلَةً لَمَن يَرى فى مُلكِهِ ألفَى سَنَةٍ ، و إنَّ أفضَلَهُم مَنزِلَةً لَمَن يَنظُرُ فى وَجهِ اللّهِ تَعالى كُلَّ يَومٍ مَرَّتَينِ ، ثُمَّ تَلا :  «وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ نَّاضِرَةٌ ... »  قالَ : البَياضُ وَ الصَّفا  «إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»[۷]قالَ : يَنظُرُ كُلَّ يَومٍ فى وَجهِ اللّهِ عز و جل .[۸]

كم منزلت ترين فرد بهشتى ، دو هزار سال طول مى كشد تا مملكت خود را بنگرد و بالاترين آنان ، هر روز دوبار به وجه خدا مى نگرد . سپس تلاوت كرد :  «آن روز ، چهره هايى خرّم اند»  ؛ يعنى سپيدرو و باصفا ،  «به پروردگار خود مى نگرند»  ؛ يعنى هر روز به وجه خدا مى نگرند .

۳ . در حديث ديگرى از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله نقل شده است :

إذا دَخَلَ أهلُ الجَنَّةِ الجَنَّةَ ، يَقولُ اللّهُ ـ تَبارَكَ و تَعالى ـ : تُريدونَ شَيئا أزيدُكُم؟ فَيَقولونَ : ألَم تُبَيِّض وُجوهَنا؟ ألَم تُدخِلنَا الجَنَّةَ و تُنَجِّنا مِنَ النّارِ؟ قالَ : فَيَكشِفُ الحِجابَ ، فَما اُعطوا شَيئا أحَبَّ إلَيهِم مِنَ النَّظَرِ إلى رَبِّهِم عز و جل .[۹]

چون بهشتيان به بهشت درآيند ، خداى ـ تبارك و تعالى ـ به آنان مى فرمايد : «مى خواهيد چيزى برايتان بيفزايم؟» . مى گويند : آيا سيمايمان را سپيد نكردى؟ آيا ما را به بهشت در نياوردى و از آتش ، رهايمان نساختى؟ پس حجاب ، كنار مى رود و چيزى به آنها عطا نشده كه برايشان دوست داشتنى تر از نگريستن به وجه خدا باشد .

پاسخ اين است كه بر فرض ، ادّعاى اهل حديث را مبنى بر صحّت احاديث ياد شده بپذيريم ، اوّلاً رؤيت در اين روايات ، قابليتِ انطباق با «رؤيت قلبى» با تفسير صحيحى كه از آن خواهد آمد ، دارند .

ثانيا با توجّه به اين كه قرآن و برهان ، امكان رؤيت حسّى را رد كرده اند ، اگر روايتى قابل توجيه نباشد ، قطعا قابل قبول نيست . لذا امام رضا عليه السلام در پاسخ ابو قرّه كه از ايشان پرسيد : «آيا روايات را دروغ مى دانى؟» ، فرمود :

إذا كانَتِ الرِّواياتُ مُخالِفَةً لِلقُرآنِ كَذَّبتُ بِها .[۱۰]

هنگامى كه روايات با قرآنْ مخالف باشد ، تكذيبشان مى كنم .

همچنين استدلال به آيه :  «وُجُوهٌ يَوْمَئذٍ نَّاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»  ،[۱۱]بر امكان رؤيت حسّى صحيح نيست ؛ زيرا جمع ميان اين آيه و ساير آياتى كه دلالت بر عدم امكان رؤيت حسّى دارند ، مانند :  «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ»  ،[۱۲]اقتضا مى كند كه مقصود از آن ، رؤيت حسّى نباشد ، چنان كه در روايات اهل بيت عليهم السلام ، نگريستن به خدا در آيه ياد شده ، تفسير به : نگريستن به رحمت يا پاداش خدا و يا نگريستن به وجه انبيا و اوليا شده است .[۱۳]

گفتنى است كه آنچه در اين روايات آمده ، چند نمونه از مصاديق تفسير «نظر به وجه اللّه » است و برترين نمونه آن ، رؤيت قلبى خداست[۱۴]و ظاهرا به خاطر سوء استفاده نكردن از اين تفسير ، در روايات ياد شده ، به اين معنا اشاره نشده است .


[۱]شرح المواقف : ج ۸ ص ۱۱۵ ـ ۱۱۶ .

[۲]الملل والنحل ، شهرستانى : ج ۱ ص ۱۵۰ .

[۳]اللّمع ، اشعرى : ص ۳۲ ، شرح المقاصد ، تفتازانى : ج ۴ ص ۱۸۹ .

[۴]الردّ على المنطقيين : ص ۲۳۸ .

[۵]قيامت : آيه ۲۲ .

[۶]الفردوس : ج ۴ ص ۴۰۹ ح ۷۱۹۰ .

[۷]قيامت : آيه ۲۳ .

[۸]المستدرك على الصحيحين : ج ۲ ص ۵۵۳ ح ۳۸۸۰ ، تفسير الطبرى : ج ۱۴ جزء ۲۹ ص ۱۹۳ ، كنز العمّال : ج ۱۴ ص ۴۶۵ ح ۳۹۲۸۱ . نيز ، ر . ك : سنن الترمذى : ج ۴ ص ۶۸۸ ح ۲۵۵۳ و ج ۵ ص ۴۳۱ ح ۳۳۳۰ و مسند ابن حنبل : ج ۲ ص ۳۴۰ ح ۵۳۱۷ .

[۹]صحيح مسلم : ج ۱ ص ۱۶۳ ح ۲۹۷ ، سنن الترمذى : ج ۴ ص ۶۸۷ ح ۲۵۵۲ و ج ۵ ص ۲۸۶ ح ۳۱۰۵ ، سنن ابن ماجة : ج ۱ ص ۶۷ ح ۱۸۷ ، مسند ابن حنبل : ج ۶ ص ۵۰۵ ح ۱۸۹۶۳ ، كنز العمّال : ج ۱۴ ص ۴۴۷ ح ۳۹۲۰۴ .

[۱۰]ر . ك : دانش نامه عقايد اسلامى : ج ۴ (خداشناسى) ص ۵۰۴ ح ۳۷۶۳ .

[۱۱]قيامت : آيه ۲۲ ـ ۲۳ .

[۱۲]انعام : آيه ۱۰۳ .

[۱۳]ر . ك : ص۳۴۱ (ناديدنى است) .

[۱۴]ر . ك : ص ۲۰۵ (معناى ديدن خدا با دل) .