پژوهشى درباره گواهى دادنِ دانش ، بر پيامبرى محمّد

پژوهشى درباره گواهى دادنِ دانش ، بر پيامبرى محمّد

آيات و روايات، بر اين مطلب دلالت دارند كه نبوّت پيامبر اسلام ، يك پديده علمى است كه با معيارهاى عقلى همخوانى دارد و رابطه ميان علم و ايمان، اساساً پيوندى ناگسستنى است. درباره مفهوم همبستگى ميان علم و ايمان، لازم است به چند نكات توجّه شود : ...

آيات و روايات، بر اين مطلب دلالت دارند كه نبوّت پيامبر اسلام ، يك پديده علمى است كه با معيارهاى عقلى همخوانى دارد و رابطه ميان علم و ايمان، اساساً پيوندى ناگسستنى است. درباره مفهوم همبستگى ميان علم و ايمان، لازم است به نكات زير توجّه شود :

۱ . علم از ديدگاه كتاب و سنّت، به معناى بصيرت و بينش علمى است .

۲ . بصيرتِ علمى، عبارت از احساس و نور و بينشى است كه كليه دانش ها و دريافت هاى انسانى را رهبرى مى كند ؛ يعنى علم و معرفت را در راه تكامل فرد و جامعه انسانى قرار مى دهد. به ديگر سخن ، بصيرتِ علمى، همان جوهره و روحِ دانش است.

۳ . اسلام براى تمام شاخه هاى معرفت، احترام و ارزش قائل است ، به شرط آن كه با بصيرتِ علمى توأم باشند و هدفِ رشد و تكامل انسانيّت را دنبال كنند.

۴ . دانشِ تهى از بصيرتِ علمى، به انحطاط و سقوط انسان مى انجامد ؛ خواه علم توحيد و خداشناسى باشد و خواه ساير علوم . حتى مى توان گفت كه علم بدون بصيرتِ علمى، علم نيست؛ چرا كه مزيّت و شناسه علم را كه همان رشد و تكامل انسان باشد، از دست مى دهد.

۵ . علم، به طور كلّى، وقتى با بصيرتِ علمى همراه باشد، همان علم توحيد و خداشناسى است. از همين رو، قرآن كريم معتقد است كه علم، عموماً ترس و خشيت از خدا را در پى دارد :

«إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَـؤُاْ ؛[۱]در حقيقت ، بندگان دانشمند خدا از او مى ترسند » .

از اين آيه ، دو مفهوم به دست مى آيد :

الف) مقصود از علم ، بصيرتِ علمى است به همان معنايى كه توضيح داديم؛ زيرا هر علمى ـ حتى علم توحيد ـ اگر روح و جوهره علم را در خود نداشته باشد، باعث خشيت نمى شود.

ب) رابطه ميان علم و ايمان، رابطه اى ناگسستنى است؛ به اين معنا كه امكان ندارد انسان جهان را چنان كه هست ، ببيند ، امّا دستِ قدرت خدا و صُنع او را نبيند.

از همين جاست كه قرآن كريم دارندگان علم را در رديف فرشتگان، به عنوان گواه بر يگانگىِ آفريننده عالم، قرار مى دهد و مى فرمايد :

«شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُو لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ وَالْمَلَـلـءِكَةُ وَأُوْلُواْ الْعِلْمِ ؛[۲]خداوند، فرشتگان و دانشمندان گواهى مى دهند كه معبودى جز او نيست» .

۶ . علم ، به مفهوم پيش گفته ، فقط با ايمان به توحيد و يگانگىِ خدا توأم نيست ؛ بلكه با ايمان به نبوّت نيز همراه است؛ زيرا همان گونه كه محال است انسان جهان را ببيند و كارش به ايمان به خدا نينجامد، همچنين امكان ندارد كه انسان اين جهان و سازنده آن را ببيند و جايگاه او را در هستى بشناسد و با اين حال ، به رسالت خداوندى، كه [بشر را] به حكمت آفرينش رهبرى مى كند، ايمان نياورد :

«وَمَا قَدَرُواْ اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُواْ مَآ أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَىْ ءٍ ؛[۳]و آن گاه كه [يهوديان ]گفتند : «خدا چيزى بر بشر نازل نكرده»، بزرگىِ خدا را چنان كه بايد ، نشناختند».

گفتنى است كه در بحث نبوّت عامّه ، اثبات شده كه نفى نبوّت، مساوى با نفى توحيد است.

۷ . علم ، به مفهوم پيش گفته ، تنها با ايمان به توحيد و نبوّت عامّه توأم نيست ؛ بلكه با ايمان به نبوّت خاصّه نيز همراه است ؛ يعنى وقتى انسان به بصيرتِ علمى دست يابد و در پرتو نور معرفت و از طريق ملاحظه آثارِ وجود، خدا را مشاهده كند، بر اساس همان بصيرتِ علمى و در پرتو همان معرفت و از طريق ملاحظه آثار نبوّت، به راحتى مى تواند فرستادگان حقيقىِ خدا را بشناسد. منتها، اين رؤيت و بينش ، گاهى به مرتبه اى از قوّت مى رسد كه انسان، با بينش قلبىِ خود، نور نبوّت را در شخص رسول مشاهده مى كند، چنان كه امام على عليه السلام در پيامبر خدا صلى الله عليه و آله مشاهده كرد؛ آن جا كه مى فرمايد :

أرى نورَ الوَحي وَالرِّسالَةِ ، وأشَمُّ ريحَ النُّبُوَّةِ .[۴]من نور وحى و رسالت را مى بينم و شميم نبوّت را مى بويم .

چنين معرفتى را معرفت قلبى و كشف و شهود باطنى مى گويند.

گاهى هم، رؤيت و بينش به اين مرتبه ترقّى نمى كند ؛ بلكه انسان با بينش عقلى ، آثار و نشانه هاى نبوّت را در شخص فرستاده الهى ملاحظه مى كند. چنين معرفتى را معرفت و شناخت عقلى مى نامند.

اين هر دو نوع معرفت ، از ديدگاه قرآنى ، شناخت علمى هستند و به بصيرت علمى نسبت داده مى شوند.

معرفت قلبىِ نبى ، از ديدگاه غزالى

غزالى معتقد است كه بهترين و قطعى ترين راه شناخت پيامبران، شناخت قلبى و كشف و شهود باطنى است.[۵]واقعيت هم همين است؛ زيرا كسى كه با بصيرت قلبىِ خويش مى بيند و از طريقه اى آسمانى، نبوّت محمّد صلى الله عليه و آله را ملاحظه مى كند، علاوه بر بى نياز بودن از هر گونه دليلى براى اثبات نبوّت وى ، به بالاترين درجات معرفت و بصيرت نيز ارتقا مى يابد.


[۱] فاطر : آيه ۲۸ .

[۲] آل عمران : آيه ۱۸ .

[۳] انعام : آيه ۹۱ .

[۴] نهج البلاغة، خطبه ۱۹۲ .

[۵] المُنقذ من الضلال، غزالى، ص ۱۰۴، ۱۰۶ .