بر پايه شمارى از روايات ، پندآموزى ، عامل پديد آمدن بصيرت است اما به عكس، برخی دیگر، دلالت دارند كه بصيرت ، پديدآورنده عبرت آموزى است. چگونه مى شود بصيرت ، هم حاصل عبرت آموزى باشد و هم عامل آن ؟
بر پايه شمارى از روايات ، پندآموزى ، عامل پديد آمدن بصيرت است :
مَنِ اعتَبَرَ أبصَرَ .
[۱]
هر كه عبرت بياموزد ، بينا مى شود .
اما به عكس، برخی دیگر، دلالت دارند كه بصيرت ، پديدآورنده عبرت آموزى است :
بِالاِستِبصارِ يَحصُلُ الاِعتِبارُ.[۲]با بصيرت است كه عبرت آموختن ، حاصل مى شود .
بنا بر اين ، جا دارد كه اين سؤال مطرح شود كه : چگونه مى شود بصيرت ، هم حاصل عبرت آموزى باشد و هم عامل آن ؟ و آيا اين امر ، بعيد نيست ؟ آيا روايات اين دو باب ، با هم تعارض ندارند؟
پاسخ ، منفى است ؛ زيرا بصيرتى كه پديدآورنده اعتبار است ، با بصيرتى كه حاصل آن است ، تفاوت دارند .
توضيح مطلب ، اين كه بصيرت نخست ، بينشى است كه ذاتا همه انسان ها از آن برخوردارند و با ره نمودهاى انبياى الهى ، تقويت مى شود . عمل به مقتضاى اين بصيرت ، «اعتبار (عبرت گرفتن)» ناميده مى شود و اعتبارى كه محصول بصيرتِ نخست است ، خود نيز عامل پديدآورنده بصيرت جديدى است كه اعتبار جديدترى را به همراه دارد . همچنين ، هر چه بصيرتْ افزايش يابد ، اعتبار و پندآموزى ، بيشتر مى گردد و هر چه پندآموزى بيشتر شود ، ديده بصيرت ، قوّت بيشترى پيدا مى كند ؛ همانند رهروى كه در تاريكى شب ، در پرتو نور حركت مى كند . در اين جا نيز ديدن ، مقدّمه رفتن ، و رفتن ، مقدّمه ديدن ادامه راه تا رسيدن به مقصد است .
بنا بر اين ، خلاصه پاسخْ اين است كه بصيرت ، هم حاصل عبرت آموختن است و هم عامل آن ؛ ولى اين دو بصيرتْ با هم متفاوت اند ، چنان كه در فرهنگ روايات اسلامى ، علم ، هم حاصِل عمل است ، و هم محصّلِ آن ؛ امّا علمى كه حاصل عمل است و علمى كه محصّلِ آن است ، با هم تفاوت دارند .
[۱]
نهج البلاغه، حكمت۲۰۸ .