غفلت فرشته و مسخ او

پرسش :

در برخی منابع، از مفقود شدن امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در کودکی و حفاظت شدن آنان توسط ماری ـ که در واقعْ فرشته بود، ولی به سبب یک لحظه غفلت از یاد خدا مسخ شده و به صورت مار درآمده بود ـ سخن به میان آمده است، این مطالب چقدر واقعیت داشته و در صورت صحت روایت، چگونه قابل توجیه است؟



پاسخ :

متن روایت مزبور در برخی مجامع روایی به این شکل آمده است:

عن سلمان قال: أهدی الی النبی(ص) قطف منَ العنب فی غیر أوانه, فقال لی: «یا سلمان! ائتینی بولدی الحسن والحسین لیأکلا معی من هذا العنب». قال سلمان: فذهبت أطرق علیهما منزل أمّهما فلم أرهما… فنزل جبرئیل من السماء… فقال جبرئیل: «یا محمد!… إنّ ابنیک الحسن و الحسین نائمان فی حدیقة بین الدحداح». فسار النبی(ص) من وقته و ساعته الی الحدیقة… و اذا هما نائمان قد اعتنق أحدهما الأخر وثعبان فی فیه طاقة ریحان یروح بها وجهیهما فلمّا رأی الثعبان النبی(ص) ألقی ما کان فی فیه, فقال: «السلام علیک یا رسول اللّه! لست أنا بثعبان و لکنّی ملک من ملائکة الکروبیین غفلت عن ذکر ربّی طرفة عین فغضب علی ربّی و مسخنی ثعباناً کما تری…».[۱]

روایت از جهت سند و دلالت با مشکل مواجه است. از نظر سند, مُرسل است؛ زیرا در مأخذ آن, یعنی بحارالأنوار آمده است: روی عن سلمان الفارسی…

امّا از لحاظ دلالت, چون در آن از مسخ فرشته به صورت مار سخن به میان آمده, این سه سؤال را همراه دارد:

۱ ـ در قرآن مجید, درباره عدم غفلت فرشتگان به طور مطلق و عصمتِ ضمنی آنها می خوانیم:

لایسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون.[۲]

[فرشتگان] هرگز در سخن بر خداوند پیشی نمی گیرند و به فرمان او عمل می کنند.

درباره این که فرشتگان, دائماً به ذکر و تسبیح خداوند مشغول اند و هیچ گاه دچار ضعف و سستی نمی شوند, آمده است:

وله من فی السموات و الأرض و من عنده لا یستکبرون عن عبادته و لا یستحسرون, یسبحون اللّیل و النهار لا یفترون.[۳]

برای اوست آنچه در آسمان ها و زمین است, و آنان که نزد او هستند (ملائکه), هیچ گاه در عبادتش کبر نمی ورزند و هرگز خسته نمی شوند. شب و روز, تسبیح می گویند و ضعف و سستی به خود راه نمی دهند.

علامه طباطبایی, ذیل آیه ۱۹ و ۲۰ سوره انبیا می گوید: یعنی ضعف و سستی، فرشتگان را نمی گیرد؛ بلکه بدون خستگی و بی حالی, در شب و روز, خدا را تسبیح می گویند. منظور از تسبیح در شب و روز, دوام تسبیح و منقطع نشدن آن است.

سپس می نویسد: خداوند در این دو آیه, حال عبادت کنندگان مقرّب و مکرّم خویش را ـ که ملائکه باشند ـ توصیف می کند که آنان, غرق در عبودیتِ خداوند و سرسپرده پرستش او هستند و هیچ بازدارنده ای آنان را از این کار باز نمی دارد و منصرف نمی کند.[۴]

علامه, ذیل آیه ۲۷ سوره انبیاء گوید: چون «بأمره» مقدم بر «یعملون» شده, انحصار را می رساند؛ یعنی فرشتگان تنها به فرمان حق, کار می کنند, نه به غیر فرمان او. البته مقصود این نیست که به امر غیر خداوند کار انجام نمی دهند؛ بلکه کار آنان, تابع امرِ الهی است, همچنان که سخنانشان تابع سخن الهی است. بنابراین, آنان در قول و فعل, تابع پروردگارشان هستند. به عبارت دیگر, اراده و عملشان تابع اراده حق است. لذا چیزی اراده نمی کنند, مگر آنچه خداوند اراده کرده, و کاری نمی کنند, مگر آنچه خداوند اراده فرموده است و این, کمال بندگی است.[۵]

۲ ـ در نهج البلاغه, در توصیف ملائکه آمده است:

…فلیس فیهم فترة و لا عندهم غفلة و لا فیهم معصیة… و مسبّحون لا یسأمون و لا یغشاهم نوم العیون و لا سهو العقول و لا فترة الأبدان و لا غفلة النسیان.[۶]

در آنان سستی و ضعف و غفلت نیست و به گناه, مبتلا نمی گردند. تسبیح می کنند ونه به ملال و خستگی دچار می شوند و نه خوابْ چشمان آنان را فرا می گیرد و نه دچار اشتباه عقل ها می شوند و نه ضعف و سستی بدن ها و نه غفلت فراموشی آنان را فرا می گیرد.

جالب آن که در چند جمله بعد, حضرت تصریح می فرماید:

جنبتهم الآفات و وقیتهم البلیات…

آفات را از آنها دور کرده و بلایا را از آنان, باز داشته ای.

وانگهی, در روایتی از حضرت رضا(ع) ذیل ماجرای هاروت و ماروت آمده که امروزه موجودی که مسخ شده باشد, در روی زمین وجود ندارد و آنانی که مسخ شدند, سه روز بیشتر زنده نماندند. ایشان در این باره فرموده است:

المسوخ لم یبق أکثر من ثلاثة أیام حتی ماتت… و ما علی وجه الأرض الیوم مسخ.[۷]

۳ ـ نکته مهم دیگری که در این روایت هست, تنافی آن با مبانی کلامی است: اولاً ملائکه, جزو مکلّفان به معنای مصطلح آن نیستند. لذا وظایفی را که عهده دار هستند, از قبیل وظایف و تکالیفی که جنّ و انسان باید انجام دهند, نیست. علامه طباطبایی, در این باره می گوید: ملائکه, هم در دنیا به کارهایی موظّف و مکلّف اند, هم در آخرت؛ ولی تکلیف آنها از سنخ تکلیفی نیست که برای انسان هاست و برای همین, در مقابل کارهایشان جزایی که شامل ثواب یا عقاب باشد, داده نمی شوند؛ بلکه آنان, مکلّف به تکلیف های تکوینی هستند؛ منتها چون اختلاف درجه دارند, به تناسب رتبه شان, به کارهای گوناگون مشغول اند.[۸]ثانیاً ملائکه ذات هایی نورانی هستند و جز آنچه را که خداوند اراده کرده, انجام نمی دهند.[۹]

عارف وحکیم فقید مهدی الهی قمشه ای درباره حدّ ملائکه از نظرگاه متکلّمان می گوید:

متکلّمین, مَلَک را اجسام نورانی لطیف ربّانی دانند که بالطبع, آنها خیر و سعید و قوی الجسم و سریع العمل و الحرکة, و مقتدر بر هر کار حیرت انگیز و قادر بر تشکل به صورت های گوناگون, جز کلب و خنزیر (سگ و خوک), و بر افعال نیکو از عبادت و ذکر و تسبیح و تقدیس الهی و دیگر اعمال صالح, و معصوم از عصیان و خطا [هستند]؛ زیرا چنان که در قرآن است, آنان «عبادُ مکرمون» باشند که «لا یسبقونه بالقول و هم بأمره یعملون», و ملائکه را مقامی معلوم و حدّی محدود و کاری معین است که «ما منّا الاّ و له مقام معلوم».[۱۰]


[۱] . بحارالأنوار, ج۴۳, ص۳۱۳.

[۲] . انبیاء, آیه ۲۷.

[۳] . انبیاء, آیه ۱۹ ـ ۲۰.

[۴] . المیزان، ج ۱۴، ص ۲۶۵.

[۵] . همان، ص ۲۷۵.

[۶] . نهج البلاغه, خطبه اوّل (به نقل از: المیزان، ج ۱۷، ص ۲۸۱).

[۷] . الصافى, محمدمحسن الفیض الکاشانى, ج۱، ص ۱۵۶.

[۸] . ر.ک: المیزان, ج۱۹، ص ۳۳۴ ـ ۳۳۵ (با تصرّف).

[۹] . همان، ص ۳۳۴.

[۱۰] . حکمت الهى، ج ۲، ص ۳۵۰.



بخش پاسخ گویی پایگاه حدیث نت