خاطراتی از انقلاب اسلامی ایران (2)

خاطراتی از انقلاب اسلامی ایران (2)

پیشگویی در بارۀ پیروزی انقلاب اسلامی، رؤیای پیروزی، پیروزی و تداوم انقلاب

حضرت آیت الله ری شهری در کتاب "خاطره های آموزنده" فصلی را به خاطرات مربوط به انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران اختصاص داده و خاطرات جالب توجه و آموزنده ای را در این فصل بیان کرده اند، چند نمونه از این خاطرات را در این نوشتار مرور می کنیم:

پیشگویی در بارۀ پیروزی انقلاب اسلامی
حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ علی بهجت (فرزند مرحوم آیة الله محمدتقی بهجت)، برای این‌جانب تعریف کردند که:
قبل از پيروزى انقلاب، دانشجويى _ كه الآن فيزيوتراب است _ به من گفت: اگر مى‏توانى، از آقا (پدرت) بپرس بالأخره شاه پيروز مى‏شود، يا امام خمينى؟
من منتظر فرصت بودم. يک روز ظهر ديدم كه آقا در حال وضو گرفتن، خيلى بشّاش است و در اين عالم نيست، به گونه‏اى كه متوجّه رفت و آمد ما نمى‏شود. در اين گونه مواقع بود كه مى‏شد چيزى از ايشان پرسيد و جواب گرفت؛ يعنى تا مى‏خواست از آن عوالمْ بيرون بيايد و به اينجا توجّه كند، در اين بين، مى‏شد از او پاسخى دريافت كرد، و گر نه وقتى به اين عالم مى‏رسيد، رازدار بود.
ايشان در حال شستن صورت بود كه به ايشان گفتم: آقا! بالأخره در اين زد و خورد، شاه پيروز مى‏شود يا آقاى خمينى؟
ايشان فرمود: بله؟
سؤالم را تكرار كردم.
فرمود: بله! آن آقاى سِدِهى  هم گفت كه بار دوم، آقاى خمينى پيروز مى‏شود، و... .
گفتنى است كه آقا اين طور مسائل را به خود، نسبت نمى‏داد. ۱
۱. زمزم عرفان، ویرایش دوم، ص۲۶۷.

رؤیای پیروزی
در دیداری که در تاریخ ۲۳/۱۲/۱۳۷۵ با حضرت آیة الله بهجت رحمه الله داشتم، فرمودند:
قبل از پيروزى انقلاب، خواب ديدم كه شاه به سيّد جوانى، خيلى احترام مى‏كرد. در عالم رؤيا فهميدم كه پس از شاه، او خواهد بود. پس از پيروزى انقلاب، ديدم كه همان طور شد؛ ولى قيافه آقاى خمينى با آن جوان، تطبيق نمى‏كرد؛ امّا وقتى عكس جوانى ايشان را آوردند، ديدم عيناً همان است.
در عالم رؤيا، آن جوان، چيزى گفت كه از آنچه مى‏گويم، معلوم مى‏شود. پس از انقلاب، آقاى خمينى گفت: «هر كس در برابر این انقلاب بايستد، هلاک مى‏شود» و به این ترتیب آنچه در خواب ديده بودم، تعبير شد. ۲
۲. زمزم عرفان، یادداشت شمارۀ ۱۲ بند ۲.

جانشین حضرت امام خمینی رحمه الله
فاضل ارجمند جناب حجة الاسلام و المسلمین سید موسی موسوی  نقل کرد:
«مرحوم ماموستا عبدالرحمان سعیدی عالم بزرگواری بود که در یکی از روستاهای اطراف بانه زندگی می‌کرد. ایشان از معدود روحانیون اهل سنّت منطقه (کردستان) بود که هم اهل سلوک بود و هم به بعضی از علوم غریبه تسلّط داشت؛ بسیار هم زاهد بود؛ خودش در مزرعه‌ای کار می‌کرد و از آن طریق تأمین معاش می‌کرد.
به زحمت، ایشان را راضی کردیم مدتی در شهر بانه سکونت کند و مدت کوتاهی هم امامت جمعه شهرستان سردشت را متقبل شد؛ ولی پس از مدتی با اصرار شدید کناره‌گیری کرد. دلیل عمده‌اش هم این بود که گفت: از مدتی که زندگی‌ام با بیت المال عجین شده، احساس اُفت معنوی در خودم و فرزندانم می‌کنم.
ایشان چندین سال قبل از عزل آیة الله منتظری به من فرمودند: من متحیّرم! شما آقای منتظری را جانشین امام می‌دانید؛ ولی با حساب‌هایی که من دارم، باید جانشین امام، فردی سیّد و از اولاد فاطمه علیها السلام باشد.