179
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3

4 / 7 ـ 2

كتك زدن عمّار ياسر

۱۱۶۰.أنساب الأشرافـ به نقل از ابو مخنف ـدر بيت المال مدينه جعبه اى بود كه زيورآلات و جواهر در آن قرار داشت . عثمان ، زيورآلاتى را براى يكى از اعضاى خانواده اش از آن برداشت . مردم ، زبان به اعتراض گشودند و به تندى با او سخن گفتند ، تا [ اين كه ]وى را خشمگين ساختند .
عثمان ، خطبه خواند و گفت : ما نيازمان را از بيت المال برمى گيريم ، هر چند برخى را خوش نيايد.
على عليه السلام به او فرمود : «در اين صورت ، جلويت گرفته مى شود و ميان تو و آن ، جدايى انداخته مى شود» .
عمّار بن ياسر گفت : من خدا را گواه مى گيرم كه نخستين كسى هستم كه آن را ناپسند مى دارد .
عثمان گفت : اى پسر زن ختنه نشده! بر من گستاخى مى كنى؟ او را بگيريد .
او را گرفتند . عثمان ، داخل شد و او را فرا خواند و [ آن قدر] كتكش زد تا بيهوش شد . سپس وى را بيرون آوردند و به منزل اُمّ سلمه ، همسر پيامبر خدا ، بردند و او [ در اثر بيهوشى ]نماز ظهر و عصر و مغرب را نخواند . آن گاه كه به هوش آمد ، وضو گرفت و نماز خواند و گفت : الحمد للّه ! اين ، نخستين روزى نيست كه به خاطر خدا اذيّت مى شويم ... .
خبر آنچه با عمّار شده بود ، به عايشه رسيد . او خشمگين شد و مويى از موهاى پيامبر خدا و جامه اى از جامه هاى او و كفشى از كفش هاى او را بيرون آورد و گفت : چه زود سنّت پيامبرتان را وا نهاديد ، در حالى كه مو و جامه و كفش او هنوز كهنه نشده است .
عثمان چنان خشمگين شد كه نمى دانست چه مى گويد .

۱۱۶۱.تاريخ المدينةـ به نقل از مُغيره ـ: گروهى جمع شدند و عيب هاى عثمان را نوشتند . در ميان آنان ابن مسعود نيز بود . پس بر در خانه عثمان جمع شدند تا بر او داخل شوند و با او سخن بگويند . چون به در خانه رسيدند ، همه بجز عمّار بن ياسر ترسيدند و عقب كشيدند .
عمّار بر عثمان وارد شد و او را اندرز داد . عثمان ، فرمان داد او را زدند ، تا آن جا كه دچار فتق شد و قادر به نگه داشتن ادرار خويش نبود .
به عمّار گفته شد : اين چه حالت است؟
گفت : من از قريش ، مصيبت مى كشم . به خاطر اسلام آوردنم ، آن گونه از آنها [ شكنجه ]ديدم و با من چنان كردند [ كه مى دانيد] و اكنون نيز بر اين (عثمان) وارد شدم و او را امر به معروف و نهى از منكر كردم . پس با من آن كرد كه ديديد و [ ديگر ]ادرارم در اختيارم نيست .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
178

4 / 7 ـ 2

ضَربُ عَمّارِ بنِ ياسِرٍ

۱۱۶۰.أنساب الأشراف عن أبي مِخنَفـ في إسنادِهِ ـ: كانَ في بَيتِ المالِ بِالمَدينَةِ سَفَطٌ فيهِ حُلِيٌّ وجَوهَرٌ ، فَأَخَذَ مِنهُ عُثمانُ ما حَلّى بِهِ بعضَ أهلِهِ ، فَأَظهَرَ النّاسُ الطَّعنَ عَلَيهِ في ذلِكَ وكَلَّمُوهُ فيهِ بِكَلامٍ شَديدٍ حَتّى أغضَبوهُ ، فَخَطَبَ فَقالَ : لَنأخُذَنَّ حاجَتَنا مِن هذَا الفَيءِ وإن رَغِمَت اُنوفُ أقوامٍ .
فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ : إذا تُمنَعُ مِن ذلِكَ ويُحالُ بَينَكَ وبَينَهُ .
وقالَ عَمّارُ بنُ ياسِرٍ : اُشهِدُ اللّهَ أنَّ أنفي أوَّلُ راغِمٍ مِن ذلِكَ .
فَقالَ عُثمانُ : أعَلَيَّ يَابنَ المَتكاءِ ۱ ! تَجتَرِئُ ؟ خُذوهُ ، فَاُخِذَ ودَخَلَ عُثمانُ فَدَعا بِهِ فَضَرَبَهُ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِ ، ثُمَّ اُخرِجَ فَحُمِلَ حَتّى اُتِيَ بِهِ مَنزِلَ اُمِّ سَلَمَةَ زَوجِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَلَم يُصَلِّ الظُّهرَ وَالعَصرَ وَالمَغرِبَ ، فَلَمّا أفاقَ تَوَضَّأَ وصَلّى وقالَ : الحَمدُ للّهِِ ، لَيسَ هذَا أوَّلَ يَومٍ اُوذينا فيهِ فِي اللّهِ ... .
وبَلَغَ عائِشَةَ ما صُنِعَ بِعَمّارٍ ، فَغَضِبَت وأخرَجَت شَعرا مِن شَعرِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله ، وثَوبا مِن ثِيابِهِ ، ونَعلاً مِن نِعالِهِ ، ثُمَّ قالَت : ما أسرَع ما تَرَكتُم سُنَّةَ نَبِيِّكُم وهذا شَعرُهُ وثَوبُهُ ونَعلُهُ ولَم يَبلَ بَعدُ ، فَغَضِبَ عُثمانُ غَضَبا شَديدا حَتّى ما دَرى ما يَقولُ . ۲

۱۱۶۱.تاريخ المدينة عن المُغيرة :اِجتَمَعَ ناسٌ فَكَتَبوا عُيوبَ عُثمانَ وفيهِمُ : ابنُ مَسعودٍ ، فَاجتَمَعوا بِبابِ عُثمانَ لِيَدخُلوا عَلَيهِ فَيُكَلِّموهُ ، فَلَمّا بَلَغوا البابَ نَكَلوا إلّا عَمّارَ بنَ ياسِرٍ ؛ فَإِنَّهُ دَخَلَ عَلَيهِ فَوَعَظَهُ ، فَأَمَرَ بِهِ فَضُرِبَ حَتّى فُتِقَ ؛ فَكانَ لا يَستَمسِكُ بَولَهُ .
فَقيلَ لِعَمّارٍ : ما هذا ؟ قالَ : إنّي مُلَقّىً مِن قُرَيشٍ ؛ لَقيتُ مِنهُم فِي الإِسلامِ كَذا ، وفَعَلوا بي كَذا ، ثُمَّ دَخَلتُ عَلى هذا ـ يَعني عُثمانَ ـ فَأَمَرتُهُ ونَهَيتُهُ ، فَصَنَعَ ما تَرَونَ ؛ فَلا يُستَمسَكُ بَولي . ۳

1.امرأة مَتْكاء : بَظْراء . وقيل : المَتكاء من النساء : الَّتي لم تُخفَض ؛ ولذلك قيل في السبّ : يا بن المتكاء (لسان العرب : ج ۱۰ ص ۴۸۵ «متك») .

2.أنساب الأشراف : ج ۶ ص ۱۶۱ ، شرح نهج البلاغة : ج ۳ ص ۴۹ ؛ الشافي : ج ۴ ص ۲۸۹ .

3.تاريخ المدينة : ج ۳ ص ۱۰۹۹ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج3
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: مسعودی، عبدالهادی؛ مهریزی، مهدی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 60467
صفحه از 588
پرینت  ارسال به