481
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6

۲۷۲۱.شرح نهج البلاغةـ به نقل از ابوعبيده ، درباره خوارج ـ: على عليه السلام خوارج را به دليل قتل عبد اللّه بن خبّاب بازخواست كرد و آنان به آن [جنايت] ، اقرار نمودند .
گفت : «به دسته هايى درآييد تا دسته دسته ، سخنتان را بشنوم» .
پس به دسته هايى درآمدند و هر دسته ، همانند دسته ديگر، به قتل [ عبد اللّه ]ابن خبّاب اعتراف كردند و گفتند: همان گونه كه او را كشتيم ، هر آينه تو را نيز مى كشيم!
على عليه السلام گفت : «به خدا سوگند ، اگر همه مردم دنيا ، چنين ، به قتل او اعتراف كنند و من بتوانم همه ايشان را بكشم ، چنين مى كنم» .
سپس به يارانش روى نمود و به آنان گفت : «به ايشان حمله بَريد كه من ، خود ، نخستين حمله برَنده به ايشانم» .

7 / 3

نبردِ شخص امام

۲۷۲۲.الكامل ، مبرّد :مردى از خوارج برون آمد ، از آن پس كه على عليه السلام گفت : «باز گرديد و قاتل عبد اللّه بن خبّاب را به ما تسليم كنيد» .
خوارج گفتند : ما همه ، او را كشته ايم و در خونش شريكيم ! سپس يكى از ايشان به صف على عليه السلام حمله آورد ـ و على عليه السلام پيش تر [ به يارانش] گفته بود: «شما آغازكننده جنگ با آنان نباشيد» ـ و سه تن از ياران على عليه السلام را كشت ، در حالى كه مى گفت :

آنان را مى كشم ، حال آن كه على را نمى بينم
و اگر وى آشكار شود ، نيزه تيزم را در دهان او فرو مى برم!

پس على عليه السلام به سوى وى حمله كرد و هلاكش نمود و آن گاه كه شمشير را در او فرو برد ، [ آن مرد] گفت : خوش باد روان شدن به بهشت!
عبد اللّه بن وَهب گفت : نمى دانم به سوى بهشت يا جهنّم [ رفت]!
پس مردى از بنى سعد گفت : «جز اين نيست كه من فريفته اين مرد (عبد اللّه بن وهب) شدم و در اين جا حضور يافتم . اكنون مى بينم كه او ، خود ، به شك افتاده است !
سپس با گروهى از يارانش عقب نشست . هزار تن [ همراه او] به سوى ابو ايّوب انصارى [و پرچم امان او ]گراييدند .


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
480

۲۷۲۱.شرح نهج البلاغة عن أبي عبيدةـ فِي الخَوارِجِ ـ: اِستَنطَقَهُم عَلِيٌّ عليه السلام بِقَتلِ عَبدِ اللّهِ بنِ خَبّابٍ ، فَأَقَرّوا بِهِ .
فَقالَ : انفَرِدوا كَتائِبَ لِأَسمَعَ قَولَكُم كَتيبَةً كَتيبَةً .
فَتَكَتَّبوا كَتائِبَ ، وأقَرَّت كُلُّ كَتيبَةٍ بِمِثلِ ما أقَرَّت بِهِ الاُخرى مِن قَتلِ ابنِ خَبّابٍ ، وقالوا : ولَنَقتُلَنَّكَ كَما قَتَلناهُ !
فَقالَ عَلِيٌّ : وَاللّهِ ، لَو أقَرَّ أهلُ الدُّنيا كُلُّهُم بِقَتلِهِ هكَذا وأنَا أقدِرُ عَلى قَتلِهِم بِهِ لَقَتَلتُهُم . ثُمَّ التَفَتَ إلى أصحابِهِ فَقالَ لَهُم : شُدّوا عَلَيهِم ، فَأَنَا أوَّلُ مَن يَشُدُّ عَلَيهِم . ۱

7 / 3

قِتالُ الإِمامِ بِنَفسِهِ

۲۷۲۲.الكامل للمبرّد :خَرَجَ مِنهُم رَجُلٌ بَعدَ أن قالَ عَلِيٌّ رِضوانُ اللّهِ عَلَيهِ :
اِرجِعوا وَادفَعوا إلَينا قاتِلَ عَبدِ اللّهِ بنِ خَبّابٍ .
فَقالُوا : كُلُّنا قَتَلَهُ وشَرِكَ في دَمِهِ ! ثُمَّ حَمَلَ مِنهُم رَجُلٌ عَلى صَفِّ عَلِيٍّ ـ وقَد قالَ عَلِيٌّ : لا تَبدَؤوهُم بِقِتالٍ ـ فَقَتَلَ مِن أصحابِ عَلِيٍّ ثَلاثَةً وهُوَ يَقولُ :

أقتُلُهُم ولا أرى عَلِيّا
ولَو بَدا أوجَرتُهُ الخَطِّيّا

فَخَرَجَ إلَيهِ عَلِيٌّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ فَقَتَلَهُ ، فَلَمّا خالَطَهُ السَّيفُ قالَ : حَبَّذَا الرَّوحَةُ إلَى الجَنَّةِ !
فَقالَ عَبدُ اللّهِ بنِ وَهبٍ : ما أدري أإلَى الجَنَّةِ أم إلَى النّارِ ؟
فَقالَ رَجُلٌ مِن بَني سَعدٍ : إنَّما حَضَرتُ اغتِرارا بِهذا ، وأراهُ قَد شَكَّ ! ! فَانخَزَلَ بِجَماعَةٍ مِن أصحابِهِ ، ومالَ ألفٌ إلى ناحِيَةِ أبي أيّوبَ الأَنصارِيِّ . ۲

1.شرح نهج البلاغة: ج ۲ ص ۲۸۲ ؛ بحار الأنوار : ج ۳۳ ص ۳۵۵ ح ۵۸۷ ، مستدرك الوسائل: ج ۱۸ ص ۲۱۳ ح ۲۲۵۳۴ ، نفس الرحمن في فضائل سلمان : ص ۶۲ وفيهما إلى «لقتلتهم» .

2.الكامل للمبرّد : ج ۳ ص ۱۱۰۵ ، شرح نهج البلاغة : ج ۲ ص ۲۷۲ وراجع شرح الأخبار : ج ۲ ص ۵۵ ح ۴۱۶ .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج6
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: حسینی، سید ابوالقاسم؛ محدثی، جواد
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 59552
صفحه از 604
پرینت  ارسال به