12 / 3
ناخشنودى اشتر از مفاد سند داورى
۲۵۹۸.تاريخ الطبرىـ به نقل از عُمارة بن ربيعه جِرمى ـ: آن گاه كه پيمان نوشته شد ، اشتر براى ملاحظه آن فراخوانده شد . وى گفت : اگر در اين نامه ، نامى از من براى آشتى يا سازش برده شود ، از اين پس ، دست راستم با من مباد و دست چپم به كارم نيايد . آيا از جانب پروردگار خويش ، [ براى جنگيدن] حجّت نداشتم و به گم راهىِ دشمنم يقين نمى ورزيدم؟ آيا نديدى كه اگر شما بر ستم ورزى اتّفاق نمى يافتيد ، پيروزى در چنگ ما بود؟
اشعث بن قيس به وى گفت : به خدا سوگند ، همانا تو ، خود ، نه پيروزى ديدى و نه ستم . به سوى ما بيا [ و با صلح ، موافقت كن] زيرا وجهى براى روى گردانىِ تو از ما نيست .
گفت : آرى . به خدا سوگند ، در دنيا ، به دليل دنيا[ گرايى ات] و در آخرت ، به دليل آخرت[ گريزى ات ]از تو رويگردانم . به راستى ، خداوند عز و جل با اين شمشير من ، خون هاى مردانى را ريخته كه تو نزد من از ايشان برتر نيستى و خونت محترم تر نيست .
اشعث را نگريستم ، گويى بر بينى اش گدازه اى [ آتش] افكنده شده بود!
۲۵۹۹.تاريخ الطبرىـ به نقل از فُضَيل بن خديج كِنْدى ـ: پس از نگاشته شدنِ پيمان صلح ، به على عليه السلام گفته شد : اَشتر ، مفاد پيمان را نمى پذيرد و انديشه اش جز بر جنگيدن با شاميان نيست .
على عليه السلام گفت : «به خدا سوگند ، من ، خود [ نيز به آن] خشنود نبودم و دوست نمى داشتم كه شما به آن خشنود شويد ؛ ليكن آن گاه كه جز به آن رضايت نداديد ، من نيز رضايت دادم . حال كه راضى شده ام ، بازگشت از پسِ رضا ، و تجديد رأى پس از پذيرش ، شايسته نيست ، مگر آن كه خداى عز و جل نافرمانى شود و از كتابش تجاوز گردد . پس [اگر چنين شد ، ] با هر كه از فرمان خداى عز و جل سرپيچد ، به نبرد برخيزيد .
و امّا اين كه گفته ايد مالك از فرمان و رأى من سرپيچيده ؛ وى از اين دست افراد نيست و بر او از چنين چيزى بيمناك نيستم . كاش در ميان شما دو تن همانند وى بودند ؛ [ بلكه] اى كاش در ميان شما يك تن مثل او بود كه درباره دشمن ، همان گونه مى انديشيد كه من مى انديشم . در آن صورت ، بارِ [ فرماندهى]تان بر من سبُك مى شد و اميدوار مى گشتم كه برخى كجروى هاتان اصلاح شود . به راستى ، من شما را از آنچه در پيش گرفتيد ، نهى كردم ؛ امّا از فرمانم سر باز زديد . من و شما همان گونه ايم كه آن مرد [ قبيله ]هَوازِن گفت :
آيا من جز از [طايفه] غزيّه ام كه اگر او گم راه گردد ، گم راه مى شوم
و چون غزيّه راه يابد ، راه مى يابم؟».