11 / 4
امام در محاصره سِيَه پيشانى ها
۲۵۷۵.وقعة صِفّينـ بـه نـقل از صَعصَعه ـ: مـعاويه ، عبد اللّه فرزند عمرو بن عاص را فراخواند و فرمانش داد كه با عراقيان سخن بگويد . وى پيش آمد تا ميان دو سپاه قرار گرفت و ندا داد : اى عراقيان! من عبد اللّه فرزند عمرو بن عاص هستم . ميان ما و شما ماجراهايى گذشت كه گاه بر سرِ دين و يا دنيا بود . اگر بر سر دين بوده ، آرى ، به خدا سوگند كه هر دو گروه ، حجّت را تمام نموديم [و تا حدّ توان ، وظيفه را پى گرفتيم] ؛ و اگر بر سر دنيا بوده ، بارى به خدا سوگند كه هر دو گروه ، زياده روى كرده ايم .
ما ، شما را به كارى فرا خوانده ايم كه اگر شما ، ما را به آن فرا خوانده بوديد ، هرآينه ، اجابتتان مى كرديم . اگر خشنودى ما و شما بر اين كار گِرد آيد ، از لطف خداست . پس اين فرصت را غنيمت شمريد ، باشد كه در آن ، پيشه ورْ زندگى از سر گيرد و كشتگان به فراموشى سپرده شوند . و همانا كُشنده ، پس از كشته شده ، چندان نمى پايد .
آن گاه ، سعيد بن قيس برون آمد و گفت : اى شاميان! همانا ميان ما و شما امورى گذشت كه در آنها بر سرِ دين و دنيا ، پشت در پشتِ هم [ با يكديگر به نبرد ]ايستاديم و شما آنها را نيرنگ و زياده روى نام نهاديد .
امروز ما را به چيزى فرا خوانده ايد كه ما ديروز براى پاسدارى از همان (قرآن) با شما جنگيديم . چنين نيست كه با دستاويزى زيباتر از داورىِ قرآن ، عراقيان به عراقِ خود و شاميان به شامِ خويش بازگردند . اينك كار در دست ماست نه شما ؛ وگرنه ما ، ماييم و شما ، شماييد .
گروهى رو به على عليه السلام ، برخاسته ، گفتند : دعوت آنان را اجابت كن ، كه ما هلاك شديم ... جنگ ما را در كام خويش بُرده و مردان كشته شده اند .
گروهى گفتند : با شاميان به همان انگيزه مى جنگيم كه ديروز جنگيديم . اين سخن را تنها شمارى اندك از عراقيان گفتند و سپس [ آنان نيز] همراهِ جماعت شدند و از گفته خويش بازگشتند و آن گاه ، همگان را شورِ سازش فرا گرفت .
پس على ، امير مؤمنان برخاست و گفت : «همواره كار من با شما بر منوالى كه دوست مى داشتم ، مى گذشت ، تا آن كه جنگْ شما را درگرفت . به خدا سوگند ، به راستى جنگْ شما را در گرفت و وا نهاد ؛ امّا دشمنتان را درگرفت و وا ننهاد . جنگ براى ايشان ، بيش از شما ، آسيب و گزند در پى آورْد .
هَلا! همانا من ديروز فرماندهِ مؤمنان بودم و امروز ، فرمانبَر شده ام ؛ ديروز نهى كننده بودم و امروز نهى شده هستم . شما زنده ماندن را دوست مى داريد و من نمى توانم به آنچه دوست نمى داريد ، وادارتان كنم» .