535
دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج8

ر . ك : ج 9 ص 399 (لحظه‏اى به خدا كفر نورزيد) .
ج 10 ص 523 (دانشورترينِ امّت)
و ص 551 (قرآن‏شناسى) و ص 567 (دانش دين) .
ج 12 ص 521 (ابن عبّاس) .

6 / 14

عبد اللّه‏ بن عمر

۳۸۴۱.مسند ابن حنبلـ به نقل از ابن عمر ـ : سه ويژگى به على بن ابى طالب داده شده كه اگر يكى از آنها به من داده مى‏شد، براى من از شتران سرخ موى ، دوستْ داشتنى‏تر بود : پيامبر خدا دخترش را به او داد و آن دختر ، برايش فرزند آورد؛ در مسجد ، همه درها بجز درِ [ خانه] او را بست؛ و در روز خيبر ، پرچم را به او سپرد.

۳۸۴۲.تاريخ دمشقـ به نقل از كثير النواء ، از جميع بن عمير ـ : [ ابن عمر گفت :] دوست دارى از على برايت سخن بگويم؟
گفتم : آرى.
گفت : ما نزد پيامبر خدا نشسته بوديم كه فرمود : «امروز ، پرچم را به دست كسى خواهم داد كه خدا و پيامبرش را دوست دارد و خدا و پيامبرش او را دوست مى‏دارند. على را نزد من فرا خوانيد».
بعضى افراد گفتند : اى پيامبر خدا! او چشمْ درد دارد و چيزى را نمى‏بيند.
غلامى دست او را گرفت و نزد پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله آورد . از آب دهان به چشمش زد و پرچم را به او سپرد. ما با مشايعت پيامبر خدا همراه على رفتيم. سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، هنوز دنباله سپاه نرسيده بود كه خداوند به پيشْ‏قراولِ سپاه ، پيروزى بخشيد.
[ ابن عمر] بار ديگر گفت : از على برايت سخن بگويم؟
گفتم : آرى .
گفت : پيامبر خدا ، بين يارانش پيمان برادرى بست. بين ابو بكر و عمر ، چنين پيمانى بست و بين فلانى و فلانى ، تا تنها على باقى ماند و وى ، مردى شجاع بود و هر تصميمى كه مى‏گرفت ، به انجام مى‏رسانْد.
گفت : اى پيامبر خدا! من باقى ماندم. پيامبر خدا فرمود : «خشنود نيستى كه من برادر تو باشم؟».
گفت : چرا.
پيامبر صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله فرمود : «تو برادر من در دنيا و آخرتى».
[ كثير النواء] گفت كه [ به جميع بن عمير] گفتم : آيا تو خود ، شاهد بودى كه ابن عمر ، چنين گفت؟
گفت : آرى . و سه بار به خدايى كه جز او خدايى نيست ، سوگند خورد كه اين مطلب را از ابن عمر شنيده است.


دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج8
534

راجع : ج 9 ص 398 (لم يكفر باللّه‏ طرفة عين) .
ج 10 ص 522 (أعلم الاُمّة)
و ص 550 (علم القرآن) و ص 566 (علم الدين) .
ج 12 ص 520 (ابن عبّاس) .

6 / 14

عَبدُ اللّه‏ِ بنُ عُمَرَ

۳۸۴۱.مسند ابن حنبل عن ابن‏عمر: لَقَد اُوتِيَ ابنُ أبي طالِبٍ ثَلاثَ خِصالٍ لَأَن تَكونَ لي واحِدَةٌ مِنهُنَّ أحَبُّ إلَيَّ مِن حُمرِ النَّعَمِ : زَوَّجَهُ رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله ابنَتَهُ ، ووَلَدَت لَهُ ، وسَدَّ الأَبوابَ إلّا بابَهُ فِي المَسجِدِ ، وأعطاهُ الرّايَةَ يَومَ خَيبَرَ . ۱

۳۸۴۲.تاريخ دمشق عن كثير النواء عن جميع بن عمير عن ابن عمر : يَسُرُّكَ أن اُحَدِّثَكَ عَن عَلِيٍّ ؟ قُلتُ : نَعَم . قالَ : إنّا جُلوسٌ عِندَ رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله إذ قالَ : لَاُعطِيَنَّ الرّايَةَ اليَومَ رَجُلاً يُحِبُّ اللّه‏َ ورَسولَهُ ، ويُحِبُّهُ اللّه‏ُ ورَسولُهُ ، اُدعوا لي عَلِيّا .
فَقالَ بَعضُ القَومِ : يا رَسولَ اللّه‏ِ إنَّهُ أرمَدُ ما يُبصِرُ شَيئا ، فَجاءَ بِهِ غُلامٌ يَقودُهُ حَتّى أقامَهُ بَينَ يَدَيهِ ، فَتَفَلَ في عَينَيهِ ، وأعطاهُ الرّايَةَ ، فَسِرنا مَعَ عَلِيٍّ وبَيعَةِ ۲ رَسولِ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله .
قالَ : فَوَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ ، ما صَعِدَ آخِرُنا حَتّى فَتَحَ اللّه‏ُ عَلى أوَّلِنا .
ثُمَّ قالَ : اُحَدِّثُكَ عَن عَلِيٍّ ؟ قُلتُ : نَعَم .
قالَ : آخى رَسولُ اللّه‏ِ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله بَينَ أصحابِهِ ، وآخى بَينَ أبي بَكرٍ وعُمَرَ ، وبَينَ فُلانٍ وفُلانٍ ، حَتّى بَقِيَ عَلِيٌّ ، وكانَ رَجُلاً شُجاعا ماضِيا عَلى أمرِهِ إذا أرادَ شَيئا .
فَقالَ : يا رَسولَ اللّه‏ِ ! بَقيتُ أنَا ، فَقالَ صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله : أ ما تَرضى أن أكونَ أخاكَ ؟
قالَ : بَلى ، قالَ : فَأَنتَ أخي فِي الدُّنيا وَالآخِرَةِ .
قالَ : قُلتُ : فَأَنتَ تَشهَدُ بِهذا عَلَى ابنِ عُمَرَ ؟ قالَ : نَعَم .
قالَ : فَشَهِدَ ثَلاثَ مَرّاتٍ بِاللّه‏ِ الَّذي لا إلهَ إلّا هُوَ لَسَمِعَهُ مِنِ ابنِ عُمَرَ . ۳

1.مسند ابن حنبل : ج ۲ ص ۲۵۶ ح ۴۷۹۷ ، فضائل الصحابة لابن حنبل : ج ۲ ص ۵۶۷ ح ۹۵۵ ، مسند أبي يعلى : ج ۵ ص ۲۳۸ ح ۵۵۷۵ ، تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۱۲۱ و ۱۲۲ ، البداية والنهاية : ج ۷ ص ۳۴۲ ؛ شرح الأخبار : ج ۲ ص ۱۸۱ ح ۵۲۲ ، المناقب لابن شهر آشوب : ج ۲ ص ۱۹۱ .

2.في المناقب للكوفي : «وشيّعنا» بدل «وبيعة» وهو الأصحّ .

3.تاريخ دمشق : ج ۴۲ ص ۹۶ ح ۸۴۳۷ ؛ المناقب للكوفي : ج ۱ ص ۳۴۵ ح ۲۷۲ نحوه .

  • نام منبع :
    دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ ج8
    سایر پدیدآورندگان :
    همکار: طباطبايي، محمدكاظم؛ طباطبايي نژاد، محمود؛ مترجم: سلطانی، محمدعلی
    تعداد جلد :
    14
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1386
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 83638
صفحه از 578
پرینت  ارسال به