55
حکمت نامه لقمان

۲۲.الدرّ المنثورـ به نقل از عِكرِمه ـ: مولاى لقمان، مست شد و با گروهى شرط بست كه آب درياچه اى را بنوشد . وقتى به هوش آمد، فهميد كه چه شرطى [مُحال] بسته است. لقمان را خواست و به او گفت: تو را براى چنين مشكلاتى پنهان داشته ام [ ، پس چاره اى بينديش] .
لقمان گفت: «آنها را جمع كن» .
وقتى گرد آمدند ، به آنان گفت: «بر سرِ چه چيز با او شرط بستيد؟» .
گفتند: بر سرِ اين كه آب درياچه را بنوشد.
لقمان گفت: «اين درياچه مواد و اجسامى دارد . آنها را جدا سازيد» .
گفتند: چگونه مى توانيم اجسام آن را جدا كنيم؟
لقمان گفت: «پس چگونه مى تواند آب را با آن اجسام بنوشد؟! » .

3 / 3

سخن حكيمانه لقمان درباره نپرسيدن

۲۳.المستدرك على الصحيحينـ به نقل از اَ نَس ـ: لقمان عليه السلام نزد داوود عليه السلام بود كه او داشت با دست خودش زره مى بافت. لقمان [كه زره نديده بود ، ]در شگفت بود و مى خواست از او بپرسد ؛ ولى حكمتش مانع مى گرديد. وقتى داوود عليه السلام كارش تمام شد، زره را بر دوش خود انداخت و گفت: اين ، چه زره جنگىِ خوبى است!
لقمان گفت: «سكوت ، از حكمت است ؛ ولى رعايت كننده آن ، اندك است. تصميم گرفته بودم كه از تو بپرسم ؛ ولى ساكت شدم تا اين كه تو خودت كفايتم كردى [و پاسخم را دادى]» .

۲۴.إرشاد القلوب:روايت شده كه لقمان عليه السلام داوود عليه السلام را ديد كه زره مى بافد . خواست از او بپرسد [كه چيست] ؛ ولى سكوت اختيار كرد . وقتى كه داوود عليه السلام آن را پوشيد، لقمان بدون پرسش، وضعيت و چگونگىِ زره را شناخت .


حکمت نامه لقمان
54

۲۲.الدر المنثور عن عكرمة :سَكِرَ مَولاهُ فَخاطَرَ قَوماً عَلى أن يَشرَبَ ماءَ بُحَيرَةَ ، فَلَمّا أفاقَ عَرَفَ ما وَقَعَ مِنهُ ، فَدَعا لُقمانَ فَقالَ : لِمِثلِ هذا كُنتُ أخبَؤُكَ .
فَقالَ : اِجمَعهُم ، فَلَمَّا اجتَمَعوا قالَ : عَلى أيِّ شَيءٍ خاطَرتُموهُ ؟ قالوا : عَلى أن يَشرَبَ ماءَ هذِهِ البُحَيرَةِ . قالَ : فَإِنَّ لَها مَوادَّ ، فَاحبِسوا مَوادَّها عَنها . قالوا : كَيفَ نَستَطيعُ أن نَحبِسَ مَوادَّها ؟ قالَ : وكَيفَ يَستَطيعُ أن يَشرَبَها ولَها مَوادُّ! ۱

3 / 3

حِكمَةُ لُقمانَ في عَدَمِ السُّؤالِ

۲۳.المستدرك على الصحيحين :قالَ أنَسٌ : إنَّ لُقمانَ عليه السلام كانَ عِندَ داوُدَ وهُوَ يَسرُدُ ۲ الدِّرعَ ، فَجَعَلَ يَفتِلُهُ هكَذا بِيَدِهِ ، فَجَعَلَ لُقمانُ عليه السلام يَتَعَجَّبُ ويُريدُ أن يَسأَلَهُ ، ويَمنَعُهُ حِكمَتُهُ أن يَسأَلَهُ ، فَلَمّا فَرَغَ مِنها صَبَّها عَلى نَفسِهِ فَقالَ : نِعمَ دِرعُ الحَربِ هذِهِ .
فَقالَ لُقمانُ : الصَّمتُ مِنَ الحِكمَةِ وقَليلٌ فاعِلُهُ، كُنتُ أرَدتُ أن أسأَلَكَ فَسَكَتُّ حَتّى كَفَيتَني . ۳

۲۴.إرشاد القلوب :رُوِيَ : أنَّ لُقمانَ رَأى داوُدَ يَعمَلُ الزَّرَدَ فَأَرادَ أن يَسأَلَهُ ثُمَّ سَكَتَ ، فَلَمّا لَبِسَها داوُدُ عَرَفَ لُقمانُ حالَها بِغَيرِ سُؤالٍ . ۴

1.الدر المنثور : ج ۶ ص ۵۱۰ .

2.السَّردُ : نَسجُ حَلَقِ الدِّرعِ ، ومنه قيل لصانع الدرع : سَرّاد (مجمع البحرين : ج ۲ ص ۸۳۵ «سرد»).

3.المستدرك على الصحيحين:ج۲ ص۴۵۸ ح۳۵۸۲؛ مجمع البيان:ج۸ ص۴۹۶.

4.إرشاد القلوب : ص ۱۰۴ .

  • نام منبع :
    حکمت نامه لقمان
    سایر پدیدآورندگان :
    غلامعلی، مهدی؛ آریانی، جعفر
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1385
    نوبت چاپ :
    اوّل
تعداد بازدید : 70644
صفحه از 328
پرینت  ارسال به