نقد مقاله «زن در روايات...» - صفحه 203

۰.يونس بن ظبيان گويد كه حضرت صادق(ع) فرمود: براى حضرت فاطمه - عليها السلام - نزد خداوند نُه نام است: فاطمه، صدّيقه، مباركه، طاهره، زكّيه، راضيه، مرضيه، محدّثه و زهراء .
آن گاه امام صادق(ع) فرمود: آيا مى دانى تفسير فاطمه چيست؟
عرض كردم: بفرماييد.
حضرت فرمود: «يعنى از شرّ و بدى جدا شده است».
پس از آن، حضرت فرمود: «اگر اميرالمؤمنين(ع) نبود، براى حضرت فاطمه - سلام اللّه عليها - تا روز قيامت از آدم تا خاتم كفوى پيدا نمى شد».

و نيز در حديث معروف لوح «در شماره 33 مسند» اين جمله آمده است كه:
... و يفشو الويل و الرنّة في نسائهم...
هم اكنون سؤال اين است كه چرا روايت 82 كه در ارتباط با سرور زنان حضرت فاطمه - سلام اللّه عليها - است و اوج مقام زن را نشان مى دهد، از قلم افتاده است و تنها نويسنده محترم به دو روايتى كه از ديدگاه شخصى ايشان مورد مناقشه بوده، اشاره كرده است.
عنوان مقاله، «زن در روايات حضرت عبدالعظيم حسنى(ع)» است، و اين عنوان مى طلبد كه همه روايات مرتبط با زن، در اين مجموعه، مورد توجه قرار گيرد.
ب . ايشان در ارتباط با حديث معراج - كه يازده دسته از زنان معذَّب را ترسيم مى كند و رفتار زشت آنان را مشخص مى سازد و زنان را بيم مى دهد كه مبادا چنان رفتارى داشته باشند - ابتدا مى نويسد:
آيا بر پايه قواعد ارزيابى سند بر مشربها و مسلكهاى مختلف، راهى براى تصحيح اين خبر وجود دارد؟
و آن گاه در پاسخ، راهها را بسته اعلام مى كند. چكيده گفتارشان چنين است:
1 . نقل اين حديثْ كثرت نداشته، تنها در عيون اخبار الرضا(ع) آمده است؛
2 . در سند اين حديث، سهل بن زياد است و او تضعيف شده است؛
3 . در سند اين حديث، محمد بن ابى عبداللّه الكوفى است و اين فرد توثيق نشده است؛
4 . در حوزه مسائل معرفتى و اِخبار از حقايق، خبر واحد صحيح السند نيز اعتبارى ندارد.
در پاسخ به اين شبهه مى گوييم كه در پذيرش روايات، مبانى متعددى وجود دارد؛ ولى مبناى مقبول اكثريت قاطع فقيهان و عالمان شيعه همان مبناى حجيت خبر موثوق به است.
اين روايت با توجه به معاضدتهاى روايى -كه فقرات روايت از آنها بهره مند است، قابل وثوق بوده، پيام روايت - كه رضايت شوهر را يك ارزش براى زن مى داند - نيز مورد تأييد روايات بسيارى است. بند بند روايت نيز رفتارهاى زشت را ترسيم كرده است و به شدت زنان را از آنها بيم داده است. رواياتى كه در مذمّت تك تك اين رفتارها آمده، تأييدى است بر درستى اين روايت متين و استوار.
گفتنى است كه ما تنها يك قرينه اعتباربخش براى روايات نداريم تا نويسنده محترم، كثرت نقل را در اين روايتْ مزيد نفى اعتبار آن اعلام دارد.
بى دغدغه بودن مفاد، هماهنگ بودن آن با ديگر روايات و مورد توجه بودن روايت، از جمله اين قراين است.
ما درباره سهل بن زياد هم در جواب به يكى از نقدهايى كه بر مقاله «دفاع از حديث» نوشته شده بود، به طور مفصل نوشتيم كه اعتبار اين شخص و روايات وى نه تنها از سوى وحيد بهبهانى تأييد شده است، كه بحرالعلومها نيز چنين گفته اند. همچنين حضرت آيت اللّه سيدموسى شبيرى زنجانى - دام ظله - و مرحوم علامه دزفولى، صاحب قاموس الرجال (كه هر دو رجالى اند) وى و رواياتش را پذيرفته اند.
بنابراين، اگر اعتبار سهل بن زياد و روايات وى از ديدگاه حضرت آيةاللّه خويى - قدس سرّه - تأييد نشده باشد، ولى بسيارى از عالمان و محققان اعتبار سهل و روايات او را پذيرفته اند و اين مبنا، مبناى شناخته شده اى است.
جداً شگفت آور است كه ايشان مى نويسد:
خلاصه آنكه راهى براى پى بردن به صدور و انتساب اين حديث در دست نيست.
در هر حال، اگر ضرورت باشد ذكر مى كنيم كه چه شخصيتهايى اين مبنا را پذيرفته اند.
بنابراين، روايت از جهت سهل، بر پايه اين مبناى حقّ، معروف و پرطرفدار اعتبار مى يابد.
حضرت آيةاللّه خويى - قدس سرّه - در معجم رجال الحديث درباره محمد بن ابى عبداللّه الكوفى مى نويسد:
محمد بن ابى عبداللّه الكوفى، شيخ مرحوم كلينى و همان محمد بن جعفر اسدى ثقه، است.
معلوم نيست چرا نويسنده محترم، اين شخص را توثيق شده نمى داند.
آيا ايشان از آيةاللّه خويى - قدس سرّه - هم سختگيرتر است؟ و آيا توثيق ايشان راهى براى ثبوت صدور و انتساب روايت محسوب نمى شود.
تا اينجا به دست آمد كه «حديث معراج» از نظر سندى و اعتبارى هيچ مشكلى ندارد و اعتبار اين روايت مبناى روشنى دارد.
از نويسنده محترم درخواست مى شود كه در پاسخ به پرسش اول خويش، اولاً ، مبناى عالمان و محققان شيعه را مبنى بر اعتبار خبر موثوق به مطرح سازد و آن را ناديده نگيرد. ثانياً، درباره سهل نيز مبناى معروف و شناخته شده و پرطرفدار توثيق و اعتبار سهل و روايات وى را مورد توجه قراردهد.
تنها حضرت آيةاللّه خويى - قدس سرّه - و همفكران سختگير ايشان هستند كه سهل را نمى پذيرند، درحالى كه اَعلام بزرگى همچون كلينيها، بهبهانيها، بحرالعلومها، بروجرديها، امامها، زنجانيها و علامه دزفوليها، همه به اعتبار سهل و روايات وى پاى بندند.
و امّا اينكه نوشته اند خبر صحيح السند در مواردى چون حديث معراج اعتبار ندارد، نيازمند بحثى است كه - إن شاء اللّه - در آينده بدان خواهيم پرداخت.
در پايان بخش اوّل يادآور مى شويم كه حديثى مشابه با فقره اى از حديث معراج در تفسير قمى(ج 2، ص 7)با سند صحيح و معتبر آمده است. در حديث معراج آمده است:

صفحه از 210