ابوشاكر : خير .

۰.امام عليه السلام :تصديق مى كنى كه آنچه نمى بينى و حس نمى كنى ، در همه جا هست ؟

ابوشاكر : آرى .

۰.امام عليه السلام :خدا هم از اين جهت [ كه ديده نمى شود و همه جا هست از باب مثال] ، اين طور است. اين كه مى گويم [ از باب مثال] ، براى اين است كه بين هوا ـ كه از عناصر است و آفريده شده ـ با آفريدگار ، از لحاظ ماهيت ، شباهتى وجود ندارد ... .

نقش خداپرستى در زندگى انسان

امام پس از مقدارى صحبت، سخن را به نقش خداپرستى در زندگى انسان كشاند :

۰.امام عليه السلام :حالِ كسى كه در زندگى ، خدا را نمى پرستد ، مانند كسى است كه در يك لحظه حس بينايى و شنوايى و بساوايى را از دست بدهد. او نمى داند كه به كجا برود و چه بكند و بر چه چيزى تكيه نمايد . ^۱
نقش خداپرستى در زندگى ، آن قدر ضرورى است كه در زندگى

ولى آب نيستند، و يا [ اگر آب باشند ،] آب خالص نيستند .
سنگ هم در آغاز ، مايع بود؛ اما نه چون آب، هرچند مانند آب ، روان بود و حرارتى زياد از آن برمى خاست و قدرت خداوند، رفته رفته از حرارت آن مايع كاست و به قدرى سرد شد كه به شكل جامد در آمد و اگر در معرض حرارت زياد قرار بگيرد ، تغيير شكل مى دهد و باز به شكل مايع در مى آيد .

آيا خدا در درون موجودات است ؟

ابوشاكر : آيا خداوند يكتاى ناديده، در درون سنگ است ؟

۰.امام عليه السلام :در درون همه چيز و در همه جا هست .

ابوشاكر : عقل من نمى تواند اين را بپذيرد كه چيزى كه ديده نمى شود ، در همه جا باشد .

۰.امام عليه السلام :آيا عقل تو قبول نمى كند كه هوا (كه ديده نمى شود) در همه جا هست؟ ^۱

ابوشاكر : هر چند هوا ديده نمى شود ، اما مى توان آن را به طورى كه گفتى ، هنگام وزش باد حس كرد؛ ولى خداى تو را نمى توان حس نمود .

۰.امام عليه السلام :آيا هنگامى كه باد نمى وزد ، تو مى توانى وجود هوا را حس كنى ؟