ب ـ دعاى ابو حمزه ثُمالى
۲۱۱.مصباح المتهجّد ـ به نقل از ابو حمزه ثمالى ـ :امام سجّاد عليه السلام در ماه رمضان ، همه شب را نماز مى خواند و چون سحر مى شد ، اين دعا را مى خواند:
«خدايا! مرا با كيفرت ادب نكن و با عقوبت غافلگيركننده ات ، به من نيرنگ مزن. پروردگارا! برايم از كجا خير تواند بود ، با آن كه جز از پيش تو يافت نمى شود؛ و برايم از كجا رهايى خواهد بود ، با آن كه جز به يارى ات ، در توان
نيست؟ نه آن كه نيكى كند ، از يارى و رحمتت بى نياز است و نه آن كه بدى كند و بر تو گستاخ شود و تو را ناخرسند سازد ، از قلمرو قدرتت بيرون. اى پروردگار من ، اى پروردگار من ، اى پروردگار من!...» .
بگويد تا آن كه نفَس قطع شود .
«تو را با تو شناختم و تو خود ، مرا بر خودت راهنمايى كردى و به سويت خواندى و اگر تو نبودى ، نمى دانستم كه تو چيستى.
سپاس ، خدايى را كه او را مى خوانم ، پس جوابم مى دهد ، هر چند وقتى مرا مى خوانَد ، كاهلم.
سپاس ، خدايى را كه از او مى خواهم ، پس عطايم مى كند ، هر چند وقتى از من وام مى خواهد ، بخيلم.
سپاس ، خدايى را كه هر گاه بخواهم ، براى نيازم او را مى خوانم و هر گاه بخواهم ، براى راز و نيازم با او خلوت مى كنم ، بدون هيچ واسطه اى . او نيز حاجتم را برمى آورد.
سپاس، خدايى راكه جز او را نمى خوانم ، و اگر جز او را بخوانم ، دعايم را اجابت نمى كند .
سپاس ، خدايى را كه جز به او اميد ندارم ، و اگر جز به او اميد بندم ، اميدم را نااميد مى كند.
سپاس ، خدايى را كه مرا به خودش وا گذاشت. پس گرامى ام داشت و مرا به مردم وا نگذاشت تا خوارم سازند .
سپاس ، خدايى را كه با من اظهار دوستى كرد ، با آن كه او از من ، بى نياز است .
سپاس ، خدايى را كه نسبت به [ گناهانِ] من بردبارى مى ورزد ، چنان كه گويى مرا گناهى نيست. پس ، پروردگارم ، پيش من ستوده ترين چيز و شايسته ترين كس به ستايش من است .
خداوندا! من راه هاى نيازخواهى را به سوى تو باز مى بينم و چشمه هاى اميد به درگاهت را پُرآب مى يابم و يارى جستن از احسان تو را براى اميدواران به تو روا مى بينم و درهاى دعا به پيشگاهت را براى فريادخواهان ، گشوده مى يابم؛ و مى دانم كه براى اميدواران، در جايگاه اجابتى و براى پريشان خاطران، در كمينِ فريادرسى ، و [ مى دانم كه] در ناليدن به درگاه جود تو و خرسندى از تقدير تو ، بهترين عوض از بخلِ بخيلان است و وسعت و بى نيازى از آنچه در دست دنياطلبان است و [ نيز مى دانم] آن كه به سوى تو كوچ كند ، راهش نزديك است و تو خود را از بندگانت نمى پوشانى ، مگر آن كه كارهاى بدِ آنان ، حجابى ميان آنان و تو گردد. من خواسته ام را به درگاه تو آورده ام و نيازم را نزد تو باز مى گويم و پناهجويى ام را به نزد تو و وسيله جويى ام را با دعا به آستان تو قرار داده ام ، بى آن كه شايسته آن باشم كه از من بشنوى و يا از من درگذرى؛ بلكه از آن رو كه به بزرگوارى ات اطمينان دارم و به درستىِ وعده ات دل آرامم و به ايمان به يگانگى ات پناه برده ام و يقين دارم كه مرا چنان مى شناسى كه پروردگارى جز تو و معبودى غير از تو ندارم، كه تو يگانه بى شريكى.
خداوندا! تو فرموده اى و سخنت حق و وعده ات راست است كه: «از فضل (احسان) خدا بخواهيد» «همانا خداوند به شما مهربان است» و از صفات تو ـ اى سَرور من ـ آن نيست كه به خواستن ، فرمان دهى ، ولى عطا نكنى ، در حالى كه تو با بخشش هايت ، به اهل مملكت خويش نعمت دهنده اى و با رأفت و مهربانى ات ، به آنان عنايت دارى.
خداوندا! مرا از كوچكى ، در دامان نعمت و احسانت پروراندى و در بزرگى هم بلندآوازه ام كردى. پس ، اى آن كه در دنيا با نيكى و احسان و نعمت هايش مرا پرورْد و در آخرت به بخشايش و بزرگوارى اش اشارتم فرمود! اى مولاى من! معرفتم ، راهنماى من بر توست و محبّتم به تو ، واسطه من به درگاهت است و من به راهنمايى تو ، به اين راهنمايم اطمينان دارم و به شفاعت تو ، به شفيع خود دل گرمم.
سرورم! تو را با زبانى مى خوانم كه گناهش ، آن را لال كرده است و با قلبى با تو نجوا مى كنم كه جرمش ، او را به هلاكت افكنده است.
پروردگارا! تو را مى خوانم ، بيمناك و مشتاق ، و اميدوار و ترسان. مولاى من! چون به گناهانم مى نگرم ، وحشت زده مى نالم و چون بر كَرَمت چشم مى دوزم ، اميدوار مى شوم. پس اگر ببخشايى ، بهترين مهربانى و اگر عذاب كنى ، ستم نكرده اى.
خدايا! حجّت من در گستاخى ام بر خواستن از تو ، با اين كه آنچه را نمى پسندى ، انجام داده ام، بخشش و كَرَم توست و پشتوانه ام در سختىِ خويش با وجود بى شرمى ام، رأفت و مهربانى توست. اميد بسته ام كه بين اينها ، نااميدم نمى كنى . پس ، اميدم را برآور و دعايم را بشنو ، اى بهترين كسى كه نيايشگر ، او را مى خواند و برترين كسى كه اميدوار ، به او اميد مى بندد!
سرورم! آرزويم بزرگ ، ولى كردارم زشت است؛ از بخشايش خود به اندازه آرزويم عطا كن و مرا به بدترين كارم مؤاخذه نكن. تو بزرگوارتر از آنى كه گنهكاران را كيفر دهى و بردبارتر از آنى كه كوتاهى كنندگان را مجازات كنى.
سرورم! به احسانت پناهنده ام و از تو به سوى خودت مى گريزم و وعده گذشتى را كه به خوش بينان به خويش داده اى ، حتمى مى دانم. پروردگارا! مگر من كيستم و چه اهمّيتى دارم؟ به احسانت مرا ببخشاى و به گذشتت بر من منّت گذار. پروردگارا! با پوششت مرا بپوشان و با ذات بزرگوارت از سرزنشم درگذر. اگر امروز ، كسى جز تو بر گناهم آگاه مى شد ، انجامش نمى دادم و اگر از كيفر امروزت بيم داشتم ، از آن پرهيز مى كردم ، [ البتّه] نه آن كه پيش من بى مقدارترينِ بينندگان يا ناچيزترينِ مطّلعان از من باشى ؛ بلكه چون تو ـ اى پروردگار ـ بهترينِ پوشانندگان و دادگرترينِ داوران و بزرگوارترينِ بزرگوارانى؛ [و] عيب پوش و خطابخش و غيب دانى؛ [و] با كَرَمت گناه را مى پوشى و با بردبارى ات ، كيفر را به تأخير مى افكنى. پس ، تو را
سپاس بر بردبارى ات پس از دانستنت ، و بر گذشتت پس از قدرتت. بردبارى ات به من ، بر گناه ، گستاخم مى كند و عيب پوشى ات بر من ، به بى شرمى ام مى كشاند و شناختى كه از رحمت گسترده و گذشت بزرگ تو دارم ، مرا در روى آوردن به گناهان ، شتاب مى بخشد.
اى بردبار ، اى بزرگوار ، اى زنده پابرجا ، اى آمرزنده گناه ، اى پذيرنده توبه ، اى بزرگ منّت و اى ديرين احسان! كجاست پوشش زيبايت؟ كجاست گذشت بزرگت؟ كجاست گشايش نزديكت؟ كجاست پناه دادنِ سريعت؟ كجاست رحمت گسترده ات؟ كجاست بخشش هاى فراوانت؟ كجاست عطاهاى گوارايت؟ كجاست رفتارهاى ارجمندت؟ كجاست فضل بزرگ و منّت عظيم و احسان ديرينت؟ كَرَمت كجاست ، اى كريم؟ با كَرَمت ، نجاتم بخش و با رحمتت ، رهايم كن!
اى احسان كننده ، اى زيباكردار ، اى نعمت بخش و اى صاحب احسان! در نجات از كيفرت ، به اعمال خود تكيه نمى كنيم؛ بلكه به احسانت بر ما ، دل بسته ايم؛ چرا كه تو اهل تقوا و اهل آمرزشى. از روى نعمت ، آغازگر احسانى و از روى كَرَم ، بخشاينده گناه. نمى دانيم چگونه سپاست گوييم و كدام نعمتت را شكر كنيم: آيا بر آن زيبايى اى كه مى گسترى؟ يا بر آن زشتى اى كه مى پوشانى؟ يا بر آن بلاها و امتحان هاى بزرگى كه آسان ساختى؟ و يا آن سختى هاى بسيارى كه از آنها نجات و عافيت بخشيدى؟
اى دوستِ آن كه به درگاهت مهر ورزد! اى نور چشم آن كه به تو پناه آورَد و از ديگران بگسلد! تو نيكوكارى و ما بدكاريم. پس ، پروردگارا! به زيبايىِ لطف و كَرَمت ، از زشتى گناهمان درگذر!
پروردگارا! كدام نابخردى است كه بخشش تو نتواند آن را فرا گيرد؟ يا كدام زمان ، بلندمدّت تر از تحمّل توست؟ و اندازه كارهاى ما در كنار نعمت هاى تو چيست؟ و چگونه كارهاى زشتمان را در مقابل بزرگوارى ات ، زياد بشماريم؟ بلكه چگونه مجال بر گنهكاران ، تنگ مى شود ، با آن رحمت گسترده تو كه آنان را فرا گرفته است؟
اى گسترده آمرزش ، اى گشاده دست به رحمت! به عزّتت سوگند ـ اى سرورم ـ اگر مرا برانى ، از درگاهت نروم و از التماس به تو دست بر ندارم؛ چرا كه تو را با جود و كَرَم مى شناسم. تو آنچه را بخواهى ، مى كنى؛ و هر كه را هر گونه بخواهى ، عذاب مى كنى؛ و هر كه را به هر سبب كه بخواهى ، هر گونه كه بخواهى ، رحم مى كنى.
در كار تو ، چون و چرا نيست و در فرمان روايى ات كسى مخالف نيست. در فرمانت ، بى شريكى و در حكومتت ، بى رقيبى و در تدبيرت ، كسى بر تو ايراد نمى گيرد. آفرينش و فرمان ، براى توست. خجسته است خداوند ، پروردگار جهانيان.
پروردگارا! اين ، جايگاه كسى است كه به تو روى آورده و به آستان كَرَمت پناهنده شده و همدم احسان و نعمت هاى توست. تو ، آن بخشنده اى هستى كه گذشتِ تو تنگ نمى شود و احسانت كاسته و رحمتت كم نمى گردد. ما به عفو ديرين تو و احسان بزرگ و رحمت گسترده ات ، اطمينان داريم. پروردگارا! آيا ممكن است بر خلاف گمانمان با ما رفتار كنى و يا آرزوهايمان را بر نياورى؟ هرگز ، اى بزرگوار! نه گمانِ ما به تو اين گونه است و نه انتظار ما از تو ، چنين.
پروردگارا! ما به درگاهت آرزويى طولانى و بسيار و بزرگ داريم. نافرمانى ات كرده ايم؛ ليك اميد آن داريم كه بر ما بپوشانى. تو را خوانده ايم و اميد استجابت داريم. مولاى ما! اميدمان را برآور ، كه مى دانيم با كارهايمان مستحقّ چه كيفرى هستيم؛ ليكن اين كه به ما آگاهى و اين كه مى دانيم روى رحمت از ما برنمى گردانى ، ما را بر آن داشته كه به درگاهت رغبت كنيم ، هر چند شايسته رحمتت نباشيم؛ امّا تو شايسته آنى كه بر ما و گنهكاران ، با احسان گسترده ات ، بخشش كنى. پس ، آن گونه كه تو شايسته آنى ، بر ما منّت بگذار و بر ما ببخش ، كه ما نيازمند احسان توييم.
اى آمرزنده! به فروغ تو ، راه يافته ايم و به احسان تو ، بى نياز شده ايم و صبح و شام ما ، همدم نعمت توست. گناهانمان پيش روى توست؛ از آنها به درگاهت آمرزش مى طلبيم و توبه مى كنيم. تو با نعمت ها ، به ما محبّت مى كنى و ما با گناهان ، با تو مخالفت مى كنيم. نيكىِ تو بر ما فرود مى آيد؛ ولى بدىِ ما به سويت بالا مى رود. هميشه فرشته اى بزرگوار ، از ما كار زشت به حضورت مى آورد؛ امّا اين ، سبب نمى شود كه نعمت ها و نيكى هايت را از ما دريغ بدارى. پس ، منزّهى تو ، از آغاز تا انجام. چه بردبار و بزرگ و كريم بوده اى و هستى! نام هايت مقدّس ، ستايشت بزرگ ، و نعمت ها و كارهايت بزرگوارانه بوده است. خدايا! احسان و بردبارى ات ، گسترده تر و بزرگ تر از آن است كه آن را با رفتار و خطاى من مقايسه كنى. پس سرورم ، سرورم ، سرورم! ببخشاى ، ببخشاى!
خداوندا! ما را به ياد خودت مشغول دار و از خشم و عذابت پناهمان ده و از نعمت هايت روزى مان بخش و از احسان خود بر ما نعمت بده و حجّ خانه ات و زيارت قبر پيامبرت را ـ كه درود و رحمت و آمرزش و رضوان تو بر او و
خاندانش باد ـ روزى مان كن. همانا تو نزديك و شنوايى؛ و به ما عمل به فرمانبرى ات را روزى كن و ما را بر آيين خود و سنّت پيامبرت صلى الله عليه و آله بميران!
خداوندا! مرا و پدر و مادرم را بيامرز و رحمتشان كن ، آن گونه كه در خُردى ، تربيتم كردند. آنان را در مقابل نيكى ، پاداش نيك و در مقابل گناهان ، آمرزش عطا كن. خداوندا! مردان و زنان مؤمن ، زندگان و مردگانشان را بيامرز و در نيكى ها ميان ما و آنان پيونده بده. خدايا! زنده و مرده ما را ، حاضر و غايب ما را ، مرد و زن ما را ، كوچك و بزرگ ما را و آزاد و برده ما را ببخشاى. آنان كه از خدا برگشتند ، دروغ گفتند و بسيار گم راه شدند و به خسارتى آشكار دچار گشتند.
خداوندا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و كار مرا با نيكى به پايان ببر و درباره آنچه (از كار دنيا و آخرتم) مرا پريشان خاطر كرده ، كفايتم كن و آن كه را بر من رحم نمى كند ، بر من چيره مگردان و از پيش خود ، برايم نگه دارنده و باقى دارنده قرار بده ، و نعمت هاى شايسته اى را كه به من داده اى ، از من مگير ، و از فضل خويش ، مرا روزىِ گسترده و حلال و پاكيزه ، عطا كن. خداوندا! با نگاهبانى ات ، مرا نگهبان باش و با نيروى نگه دارنده ات ، مرا نگه دار و با حمايتت ، مرا در پناه خود بگير و حجّ خانه با حرمت خودت و زيارت قبر پيامبرت را امسال و هر سال ، روزى ام گردان و مرا از آن حرم هاى با شرافت و جاهاى با كرامت ، دور مگردان.
خداوندا! توفيق توبه ام ده تا نافرمانى ات نكنم ، و نيكى و عمل به نيكى را به من الهام كن و خشيت خودت را در شب و روز ، تا زنده ام ، ارزانى ام دار ، اى پروردگار جهانيان!
خداوندا! من هر چه پيش خود گفتم كه: «آماده و مهيّا شدم و براى نماز و مناجات در پيشگاهت ايستادم» ، [ ولى] هنگام نمازم بر من حالت خواب انداختى و توفيق مناجاتت را هنگام مناجاتم از من گرفتى. مرا چه شده كه هر گاه گفته ام: «درونم پاك و شايسته شده است و به مجالس توبه كاران راه يافته ام» ، باز هم بلايى برايم پيش آمده ، گامم را لغزانده و مرا از خدمتت باز داشته است؟
سرورا! شايد مرا از درگاهت رانده و از خدمتت دورم كرده اى! يا شايد چون ديده اى حقّت را سبك مى شمارم ، دورم ساخته اى! يا شايد چون ديده اى كه از تو روى گردانم ، بر من غضب كرده اى ! يا شايد چون مرا در زمره دروغگويان يافته اى ، ردّم كرده اى! يا شايد چون نسبت به نعمت هايت ناسپاسم ديده اى ، محرومم ساخته اى! يا شايد چون
مرا در مجالس عالِمان نيافته اى، مرا وا گذاشته اى! يا شايد چون مرا در جمع غافلان ديده اى ، از رحمتت نوميدم كرده اى! يا شايد چون ديده اى كه همدم مجالس اهل باطلم ، مرا با همانان وا گذاشته اى! يا شايد چون دوست نداشتى دعايم را بشنوى ، دورم كرده اى! يا شايد مرا به جرم و خطايم كيفر داده اى! و يا شايد مرا به بى شرمى ام مجازات كرده اى!
پروردگارا! پس اگر درگذرى ، چه بسيار گنهكارانى كه پيش از من از آنان درگذشته اى؛ چرا كه كَرَمت ـ اى پروردگار ـ بالاتر از آن است كه بندگانِ مقصّر را كيفر دهى. من پناهنده به فضل تو ام [ و] از تو به سوى تو گريزانم [ و ]وعده اى را كه داده اى كه از هر كه به تو خوش گمان باشد ، درمى گذرى ، حتمى مى دانم.
خدايا! احسان تو گسترده تر، و بردبارى ات بزرگ تر از آن است كه مرا با عملم بسنجى ، يا به خطايم خوارم گردانى ، و مگر ـ اى سرورم ـ من چيستم و چه اهمّيتى دارم؟ مرا ـ اى مولاى من ـ به فضل خويش ببخشاى و با گذشت خود بر من ، منّت بگذار و با خطاپوشى ات ، مرا بپوشان و با ذات بزرگوارت ، از سرزنشم درگذر.
سرورم! منم آن كوچكى كه تربيتش كردى. منم آن نادانى كه علمش آموختى. منم آن گم راهى كه هدايتش كردى. منم آن پَستى كه رفعتم دادى. منم آن ترسانى كه آرامَش ساختى و گرسنه اى كه سيرش كردى و تشنه اى كه سيرابش ساختى و عريانى كه جامه اش پوشاندى و تنگ دستى كه بى نيازش كردى و ناتوانى كه نيرومندش ساختى و خوارى كه عزّتش بخشيدى و بيمارى كه شفايش دادى و خواهانى كه عطايش كردى و گنهكارى كه گناهش را پوشاندى و خطاكارى كه از او درگذشتى. منم آن اندكى كه فزونش كردى و ناتوانى كه يارى اش كردى و رانده اى كه پناهش دادى.
پروردگارا! منم آن كه در نهان ، از تو شرم نكردم و در آشكار ، تو را مراقب نبودم. منم صاحب مصيبت هاى بزرگ. منم آن كه بر سَرور خود ، گستاخى كردم. منم آن كه خداى جبّارِ آسمان را نافرمانى كردم. منم آن كه بر گناهان بزرگ ، رشوه دادم. منم آن كه چون مژده گناه بزرگ به من دادند ، شتابان به سويش رفتم. منم آن كه مهلتم دادى؛ امّا از گناه برنگشتم ، و بر من پرده افكندى؛ امّا شرم نكردم و نافرمانى ها كردم و از حد گذشتم ، و مرا از چشم خود انداختى؛ ولى باز هم اعتنا نكردم. پس با بردبارى ات ، مهلتم دادى و با
پرده پوشى ات مرا پوشاندى ، تا آن جا كه گويى از من غافل شده اى و مرا از كيفرهاى گناهانم دور داشته اى، تا آن جا كه گويا تو از من شرم كرده اى.
خدايا! آن گاه كه نافرمانى ات كردم ، نه پروردگارى ات را منكر بودم و نه فرمانت را سبك مى شمردم و نه خود را در معرض كيفرت قرار مى دادم و نه وعيدهاى تو را ناديده مى انگاشتم؛ بلكه گناهى بود كه پيش آمد. نفْس [امّاره ]من نيز آن را بر من مشتبه ساخت و هوسم بر من چيره شد. بدبختى ام هم به يارى اش آمد و پرده پوشى ات بر من نيز مغرورم ساخت. پس با اختيار و تلاش خودم ، تو را نافرمانى و مخالفت كردم. پس ، اينك كيست كه از عذابت نجاتم دهد؟ و فرداى قيامت ، چه كسى از دست دشمنان ، رهايم سازد؟ اگر تو ريسمان رحمتت را از من بگسلى ، به ريسمان چه كس آويزم؟ پس ، واى بر من از كردار زشتم ، كه كتاب تو آن را بر من به شمار آورده است! اگر اميدى كه به كَرَم و رحمت گسترده ات دارم ، نبود و تو نهى نكرده بودى كه نااميد نباشم ، وقتى گناهانم را ياد مى كردم ، مأيوس مى شدم ، اى بهترين كسى كه هر نيايشگر او را خوانده است و [اى] برترين كسى كه هر اميدوارى به او اميد بسته است!
خداوندا! به سبب پيمان اسلام به تو توسّل مى جويم و به احترام قرآن ، بر تو تكيه مى كنم و با عشقى كه به پيامبر اُمّىِ قُرَشىِ هاشمىِ عربىِ تَهامىِ مكّىِ مدنى دارم ، اميدوارم كه در پيشگاهت مقرّب شوم. پس اُنس مرا به سبب ايمانم ، به وحشت ، مبدّل مكن و پاداش مرا ، پاداش آن كه جز تو را پرستيد ، قرار مده؛ چرا كه گروهى براى حفظ جانشان ، به زبان ، ايمان آوردند و به خواسته شان رسيدند ، و ما با زبان ها و دل هايمان به تو ايمان آورده ايم تا از ما درگذرى. پس ، ما را به خواسته هايمان برسان و اميدت را در سينه هايمان استوار بدار و پس از آن كه هدايتمان كردى ، دل هايمان را به گم راهى ميفكن و ما را از پيش خودت رحمتى بخش ، كه همانا تويى بخشنده!
پس به عزّتت سوگند ، اگر مرا برانى ، از درگاهت نمى روم و دست از تملّق به آستانت برنمى دارم؛ چرا كه كَرَم و رحمت گسترده ات ، بر دلم الهام شده است. بنده ، جز به درگاه مولايش كجا مى رود؟ و آفريده ، جز به آستان آفريدگارش كجا پناه مى برد؟
خدايا! اگر مرا به بندها و زنجيرها بكشى و از ميان همه ، مرا از رحمتت محروم كنى و چشم بندگانت را به رسوايى هايم باز كنى و فرمان دهى كه به آتشم افكنند و ميان من و نيكان ، جدايى اندازى ، اميدم را از تو نمى گسلم و آرزوى بخشش را از تو برنمى گردانم و محبّتت ، از دلم بيرون نمى رود. من ،
هرگز نعمت هايت را در حق خودم از ياد نمى برم و آنچه را در سراى دنيا بر من پوشاندى ، فراموش نمى كنم.
سرور من! محبّت دنيا را از دلم بيرون كن و ميان من و محمّد مصطفى صلى الله عليه و آله(كه برگزيده تو از ميان آفريدگانت ، و خاتم پيامبرانت است) و خاندانش ، جمع كن و مرا به رتبه توبه در درگاهت منتقل ساز و يارى ام كن تا بر خويش بگريم؛ چرا كه عمرم را با تأخير انداختن ها و آرزوها تباه كردم و به جايگاه نااميدانِ از خير خويش ، فرود آمده ام. اگر مرا با همين حال به گورم ببرند ، چه كسى بدحال تر از من است ، كه نه آن را آماده آرميدنم ساخته ام و نه آن را با عمل صالح ، براى خوابيدنم فرش كرده ام؟ چرا نگريم ، در حالى كه نمى دانم سرنوشتم چه خواهد شد؟ نَفْس من با من نيرنگ مى كند و روزگارم با من خدعه مى ورزد و عقاب مرگ بر بالينم بال و پر مى زند. پس چرا نگريم؟!
مى گريم براى جان كندنم ، مى گريم براى تاريكى گورم ، مى گريم براى تنگىِ قبرم ، مى گريم براى سؤال نكير و منكر از من ، مى گريم بر اين كه عريان و خوار ، با بار سنگين گناهان بر دوش ، از گورم بيرون مى آيم ، كه گاهى به راست مى نگرم و گاهى به چپ ، در حالى كه هر كس در حالتى است غير از حالت من. هر كس از آنان را آن روز ، كارى است كه او را بس است. آن روز ، چهره هايى سفيد و خندان و شادمان اند و چهره هايى غبارآلود و خوار و ذليل.
سرورم! تكيه گاه و اعتماد و اميد و توكّلم بر توست و به رحمتت وابسته ام. رحمتت را به هر كس خواهى ، مى رسانى و به بزرگوارى ات هر كه را خواهى ، هدايت مى كنى. تو را سپاس ، كه دلم را از شرك ، پاك ساختى و تو را شكر ، كه زبانم را گشودى. آيا با اين زبان گنگ ، سپاست گويم ، يا با نهايت تلاش در كارم ، خشنودت سازم؟ مگر ـ پروردگارا ـ اندازه زبانم در كنار شُكر تو چه قدر است و كارم در برابر نعمت ها و احسانت بر من ، چه ارزشى دارد؟
خدايا! بخشندگى ات ، آرزويم را گسترده ، و سپاس گزارى ات كارم را پذيرفته است. سرورا! شوق و رغبت و آرزومندى ام ، به توست. آرزويم ، مرا به سوى تو مى كشاند و ـ اى يكتا پروردگارم ـ همّتم به تو وابسته است و شوقم به پاداشى كه نزد توست ، بال گشوده است. اميد و هراس خالصانه ام، براى توست و محبّتم ، با تو اُنس گرفته است .دستم را به درگاه رحمتت ، و هراسم را به رشته طاعتت آويخته ام.
مولاى من! دلم زنده به ياد توست و با مناجات به درگاهت ، رنج هراس را از خويش آرام ساخته ام. پس ، اى مولاى من ، اى اميد من ، و اى نهايتِ خواسته ام! ميان من و گناهم ، كه مرا از اطاعت پيوسته باز داشته ، جدايى افكن! خواست من از تو ، به خاطر اين است كه اميد ديرينم به تو ، و آرزوى بزرگم از توست ـ كه آن را بر خويش حتمى كرده اى ، از سرِ رأفت و رحمت ـ . فرمان ، تنها از آنِ توست و مردم ، همه نانخوران تو و در قبضه اراده تو هستند و همه چيز ، فرمان بردار توست. خجسته اى، اى پروردگار جهانيان!
خدايا! مرا رحم كن ، آن گاه كه دليلم قطع مى شود و زبانم از پاسخ دادن به تو باز مى ماند و هوش و خِرَدم ـ آن گاه كه از من سؤال مى كنى ـ به اضطراب مى افتد. پس ، اى اميد بزرگم! آن گه كه نيازم شدّت مى يابد ، محرومم مكن و به نادانى ام ردّم منما و به خاطر كم صبرى ام محرومم مگردان! چون نيازمندم ، عطايم كن و چون ناتوانم ، رحمم كن!
سرورا! تكيه گاه و اعتماد و اميد و توكّلم بر توست و دل بستگى ام به رحمت توست. به درگاه احسانت ، بار مى افكنم و خواسته ام را از آستان جود تو مى طلبم و دعايم را ـ پروردگارا ـ به كَرَم تو باز مى گشايم و رفع نيازم را از پيشگاه تو اميدوارم و نادارى خود را با توانگرى تو جبران مى كنم . زير سايه بخشايشت ايستاده ام و نگاهم را به آستانِ جود و كَرَمت دوخته ام و چشمم پيوسته به لطف و احسان توست. پس ، مرا كه به تو اميد بسته ام ، به آتش مسوزان و در دوزخم جاى نده؛ چرا كه تو فروغ ديدگان منى. اى سرورم! گمانِ نيكويى را كه به احسانت دارم ، دروغ مگردان، كه تو تكيه گاه منى؛ و از پاداش خود محرومم مساز ، كه نيازم را مى شناسى!
خدايا! اگر زمان مرگم نزديك شده و عملم مرا به تو نزديك نساخته است ، اعتراف به گناه خود را اسباب عذرخواهى ام قرار داده ام.
خدايا! اگر عفو كنى ، از تو شايسته تر كيست؟ و اگر كيفر دهى ، از تو دادگرتر در داورى كيست؟
[خدايا!] ، رحم كن در اين دنيا به غربتم ، و هنگام مرگ به غم و حسرتم! و در قبر به تنهايى و وحشتم! و هنگامى كه براى حساب زنده مى شوم در پيشگاهت به وقوف ذليلانه ام! و آنچه را (از كارم) بر آدميان پوشيده است ، بيامرز و پوشش خود را بر خطايم ادامه بده و مرا رحم كن ، آن گاه كه بر بستر مرگ افتاده ام و دست هاى دوستانم مرا مى گردانند! بر من لطف كن ، آن گاه كه مرا بر سنگِ غسل خوابانده اند و همسايگان خوبم مرا به چپ و راست
مى چرخانند! و بر من احسان كن ، آن دم كه مرا با تابوت برمى دارند و خويشاوندان ، اطراف جنازه ام را مى گيرند! و بر من كَرَم كن ، آن گاه كه در گورم تنها به حضورت مى آيم! در آن خانه نو بر غربتم ترحّم كن ، تا جز به تو اُنس نگيرم!
سرورا! اگر مرا به خودم وا گذارى ، تباه مى شوم. سرورم! اگر گناهم را نيامرزى ، به كه پناه برم و اگر عنايتت را در آرامگاهم از دست بدهم ، به چه كسى روى آورم و اگر گرفتارى ام را برطرف نسازى ، به كه پناهنده شوم؟
سرورم! من ، كه را دارم و كيست كه بر من رحم كند ، اگر تو بر من ترحّم نكنى؟ و به احسانِ كه آرزو بندم ، اگر هنگام نيازم ، از احسان تو محروم گردم؟ و اگر اَجَلم فرا رسد ، از گناهانم به سوى چه كسى بگريزم؟ سرورم! عذابم مكن ، در حالى كه به تو اميدوارم.
خدايا! اميدم را برآور و هراسم را ايمنى بخش؛ چرا كه درباره گناهان فراوانم ، جز به عفو تو اميد ندارم!
سرورم! من از تو ، چيزى را طلب مى كنم كه سزاوار آن نيستم و تو ، اهل تقوا و آمرزشى . پس مرا بيامرز و از نگاه كريمانه ات ، جامه اى بر من بپوشان كه پيامدهاى گناهم را بر من بپوشاند و [ بدين ترتيب ،] آنها را ببخشايى و به خاطر آنها مؤاخذه نشوم! همانا تو صاحب احسان ديرين و گذشت بزرگ و چشم پوشىِ كريمانه اى.
خدايا! تو آن كريمى هستى كه با پروردگارى ات ، احسان خويش را حتّى بر آنان كه از تو درخواست نمى كنند و بر آنان كه انكارت مى كنند ، سرازير مى كنى. پس ، با آن كه دست نياز به درگاهت دارد و يقين دارد كه عالَم آفرينش ، براى تو و امور ، به سوى توست ، چگونه خواهى بود؟ خجسته و والا گشته اى ، اى پروردگار جهانيان!
سرورم! بنده ات به درگاه توست [ و] نياز ، او را در آستانت قرار داده است. با دعايش ، درِ رحمتت را مى كوبد و با اميد درونى اش ، چشم به عنايت و توجّه زيباى تو دوخته است. پس ، چهره كريمانه ات را از من بر مگردان و آنچه را مى گويم ، از من بپذير! من تو را با اين دعا خوانده ام و اميدوارم كه ردّم نمى كنى؛ چرا كه به رأفت و مهربانى ات آشنايم. خدايا! تو آنى كه هيچ پُرسنده اى ، به ستوهت نمى آورد و هيچ بخششى ، از تو نمى كاهد. تو ، آن گونه اى كه خود مى گويى و برتر از آنى كه ما مى گوييم.
خداوندا! از تو صبرى نيكو ، گشايشى نزديك ، گفتارى صادقانه و پاداشى بزرگ مى طلبم. پروردگارا! از تو از همه نيكى ها مى خواهم : آنچه مى دانم و آنچه نمى دانم. پروردگارا! از تو بهترين چيزهايى را كه بندگان شايسته ات از تو مى طلبند ، مى خواهم.
اى بهترين درخواست شونده ، اى بخشنده ترين عطابخش! خواسته ام را درباره خودم ، خانواده ام ، پدر و مادرم ، فرزندانم ، خاندانم و برادران دينى ام ،
برآور؛ زندگى ام را سرشار و جوان مردى ام را آشكار كن؛ همه احوالم را سامان بخش؛ مرا از آنانى قرار ده كه عمرشان را طولانى ، و كارشان را نيكو ساخته اى و نعمتت را بر آنان كامل گردانده اى و از آنان خرسندى و آنان را با زندگى پاك و مداوم ترين مسرّت و سرشارترين كرامت و كامل ترين زندگانى ، حيات بخشيده اى! تو آنچه را خواهى ، انجام مى دهى و آنچه جز تو بخواهد ، انجام نمى گيرد.
خداوندا! مرا از سوى خودت به ياد ويژه ات ، مخصوص گردان و آنچه را با آن ، در لحظات شب و ساعات روز ، به درگاهت تقرّب مى جويم ، براى ريا و نامجويى و از روى برترى طلبى و بى خيالى ، قرار مده و مرا از خاشعان درگاهت قرار بده!
خداوندا! مرا گشايش در روزى ، امنيّت در وطن ، روشنايى چشم در مورد خانواده و مال و فرزند ، پايندگى نعمت هايت نزد من ، درستى در انجام دادن كارها ، نيرومندى در بدن و سلامت در دين عطا كن؛ و تا مرا عمر مى دهى ، مرا در خدمت اطاعت خودت و فرستاده ات محمّد صلى الله عليه و آله ، به كار گير و مرا از بهره مندترين بندگانت قرار بده ، در بهره بردن از هر خيرى كه در ماه رمضان در شب قدر و در طول سال ، نازل كرده و مى كنى ، و از هر رحمتى كه مى گسترانى و عافيتى كه مى پوشانى و بلايى كه برمى گردانى و حسناتى كه قبول مى كنى و گناهانى كه مى بخشايى؛ و زيارت خانه خودت را امسال و همه سال روزى ام كن و از رحمت گسترده ات ، روزىِ گسترده عطايم كن!
سرورم! بدى ها را از من برگردان؛ وام ها و حقوق مردم را از جانب من ادا كن تا به هيچ يك از آنها آزرده نشوم؛ گوش ها و چشم هاى دشمنانم و حسودان به من و ستمگران بر من را به روى من ببند و مرا بر آنان يارى كن؛ چشمم را فروغ بخش؛ دلم را شاد گردان؛ برايم از اندوه و رنجم ، گشايش و رهايى قرار بده؛ هر كه را از همه آفريدگانت نسبت به من قصد بدى دارد ، زير پاهايم [تحت سلطه ام] قرار ده؛ شرّ شيطان ، شرّ حكومت و بدى هاى عملم را از من كفايت كن؛ از همه گناهان ، پاكم كن؛ با عفو خويش ، از آتشم نگه دار و با رحمت خويش به بهشتم درآور؛ به فضل خويش ، با حوريان بهشتى قرينم ساز و مرا به دوستان شايسته ات ، محمّد و خاندان شايسته و پاكيزه و پاك و خوبش ـ كه درود تو و رحمت خدا و بركاتش بر آنان باد ـ ملحق ساز!
خدايا و سرورا! به عزّت و جلالَت سوگند كه اگر مرا به گناهانم بازخواست كنى ، تو را به بخشايشت طلب مى كنم ، و اگر مرا به فرومايگى ام بازخواست كنى ، تو را به كَرَمت درخواست مى كنم ، و اگر مرا به آتش افكنى ، به دوزخيان خواهم گفت كه دوستت دارم .
خدايا و سرورا! اگر جز دوستان و مطيعانت را نمى آمرزى ، پس گنهكاران به كه روى آورند؟ و اگر جز اهل وفا را نمى نوازى ، پس بدكاران به كه پناهنده شوند؟
خدايا! اگر مرا به آتش افكنى ، شادمانىِ دشمنت در اين است ، و اگر به بهشتم ببرى ، پيامبرت خرسند مى شود ، و من ـ به خدا سوگند ـ مى دانم كه شادمانىِ پيامبرت را بيش از شادى دشمنت دوست دارى.
خداوندا! از تو مى خواهم كه دلم را از محبّت به تو و خَشيت از خودت ، از تصديق تو و ايمان به خودت ، و از بيم از تو و اشتياق به خودت بياكَنى.
اى شكوهمند باكرامت! ديدارت را محبوبم گردان و ديدارم را دوست بدار و برايم در ديدار خودت ، آسايش و گشايش و كرامت قرار بده!
خداوندا! مرا به گذشتگانِ شايسته ملحق ساز و از آيندگانِ شايسته قرار بده؛ مرا به راه صالحان بدار و مرا در غلبه بر نفْس خود يارى كن ، به آنچه صالحان را براى غلبه بر نفْسشان يارى مى كنى؛ كارم را به بهترين صورت به پايان ببر و با رحمت خويش پاداش عملم را بهشت قرار بده و مرا در به كارگيرى شايسته آنچه عطايم كردى ، يارى كن؛ مرا ـ پروردگارا ـ ثابت قدم بدار و مرا به آن بدى كه از آن نجاتم دادى ، بر مگردان ، اى پروردگار جهانيان!
خداوندا! از تو ايمانى مى خواهم كه پايانى جز ديدارت نداشته باشد. تا مرا زنده داشته اى ، بر آن ايمان ، زنده بدارم و چون مى ميرانى ، بر آن بميرانم و چون مرا برانگيختى ، بر آن برانگيز؛ و دلم را از ريا ، ترديد و آوازه خواهى در دينت ، پيراسته كن تا كارم ، خالص براى تو باشد!
خداوندا! مرا بصيرتى در دينت ، فهمى در حُكمَت ، ژرف نگرى در دانشت ، دو سهم از رحمتت ، و پرهيزى بازدارنده از نافرمانى ات ، عطا كن و با نور خويش ، روسفيدم گردان و اشتياقم را به آنچه نزد توست ، قرار بده و مرا در راهت و بر آيين پيامبرت صلى الله عليه و آله بميران!
خداوندا! به درگاهت پناه مى برم از : تنبلى ، بى حالى ، سستى ، اندوه ،
ترس ، بخل ، غفلت ، سنگ دلى ، خوارى ، بيچارگى ، تنگ دستى ، نيازمندى و از هر بلا و از زشتى هاى آشكار و نهان. به تو پناه مى برم از نَفْسى كه قانع نمى شود ، شكمى كه سير نمى گردد ، دلى كه خشوع نمى يابد ، دعايى كه اجابت نمى شود و عملى كه سود نمى بخشد. و به تو ـ پروردگارا ـ از شيطانِ رانده شده پناه مى برم درباره خودم ، دينم ، مالم و همه آنچه روزى ام كرده اى. همانا تويى تو شنواى دانا.
خداوندا! جز تو ، كسى مرا از قهرت پناه نمى دهد و جز تو ، پشت و پناهى نمى يابم. پس ، مرا در هيچ عذابى قرار مده و مرا به سوى هلاكت ، و مرا به سوى عذاب دردناك ، باز نگردان!
خداوندا! از من پذيرا باش؛ يادم را بلند و رتبه ام را والا گردان؛ بار گناهم را فرو ريز؛ گناهم را به يادم نينداز؛ پاداش نشستن و سخن گفتن و نيايشم را رضاى خود و بهشت قرار بده؛ و همه آنچه را از تو خواستم و بيش از آن را ـ پروردگارا ـ از احسان خويش عطايم كن! من مشتاق تو هستم ، اى پروردگار جهانيان!
خداوندا! در كتاب خويش ، چنين نازل كرده اى كه : از آن كه بر ما ستم كرد ، درگذريم. ما به خود ، ستم كرده ايم. پس ، از ما درگذر ، كه تو بر اين گذشت ، سزاوارتر از مايى؛ و ما را فرمان داده اى كه نيازمندى را از درِ خود نرانيم. اينك من ، نيازمندانه ، به درگاهت آمده ام. مرا جز با برآوردن حاجتم ، بر نگردان؛ و ما را به احسان به بردگانمان دستور داده اى. ما بردگان توييم. پس ، ما را از آتش دوزخ برهان!
اى پناهگاه من در هنگام رنج و بلايم! اى فريادرس من در هنگام گرفتارى ام! به درگاه تو ناليدم و به آستان تو پناه آوردم و جز به درگاهت به ديگرى پناه نمى برم و جز از تو ، گشايش نمى طلبم. پس بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و پناهم ده و گرفتارى ام را بزداى!
اى آن كه اندك را مى پذيرى و از گناهِ بسيار درمى گذرى! اندكم را بپذير و گناهِ فراوانم را ببخشاى! همانا تو مهربان و آمرزنده اى.
خداوندا! از تو ايمانى مى خواهم كه دلم را همدم آن سازى و يقينى كه بدانم جز آنچه برايم مقدّر كرده اى ، به من نخواهد رسيد. مرا از زندگى به آنچه برايم سهم نهاده اى ، خرسند ساز ، اى مهربان ترينِ مهربانان!» .