در این جا هم، قلب معناى تصدیق و ایمان را مى رساند:
(قَالَتِ الاَْعْرَابُ ءَامَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُواْ وَ لَكِن قُولُواْ أَسْلَمْنَا وَ لَمَّا یدْخُلِ الاِْیمَنُ فِى قُلُوبِكُمْ وَ إِن تُطِیعُواْ اللهَ وَ رَسُولَهُ لاَ یلِتْكُم مِّنْ أَعْمَلِكُمْ شَیا إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَّحِیم)؛
اعراب بادیهنشین به تو گفتند: ایمان آوردیم. بگو: نه، هنوز ایمان نیاوردهاید و باید بگویید اسلام آوردیم؛ چون هنوز ایمان در دلهاى شما وارد نشده است. و اگر خدا و رسول را اطاعت كنید خدا از پاداش اعمالتان چیزى كم نمىكند كه خدا آمرزگار رحیم است۱ .
در این جا، قلب و فؤاد نه تنها ابزار شناخت هستند، بلكه بر خلاف مغز كه در محیط اندیشه ابزار شناخت عقلانى است، فؤاد و قلب عامل تصدیق، باور و ایمان نیز هستند.
قلب در لغت و استعمال عرب هم به معنای قلب صنوبری و هم به معنای نفس مدرکه (عقل) و روح به کار میرود و برای کاربرد دقیق معانی قلب در جمله، باید از سیاق عبارت و قرینههایی که در جمله به کار میرود کمک بگیریم. در مورد معنای قلب در قرآن باید به آیههایی که قرینههای روشنی دارند مراجعه کنیم و معنای قلب را به کمک این قرینهها به دست بیاوریم.
قلب از دیدگاه قرآن و روایات
واژه قلب، در 132 آیه، واژه صدر، در 44 آیه، و واژه فواد، در 16 آیه از قرآن به کار رفته است. با توجه به موارد ذکر شده در قرآن و معانی مختلف در حالات گوناگون، میتوان قدر مشترک همه این موارد را در درون سینه ذکر کرد و قلب را از دیدگاه قرآن، ابزار شناخت خوبیها و بدیها به شمار آوریم که انسان با به کارگیری صحیح از این قوه شناخت، روز به روز بر گنجایش و جلای قلبش میافزاید و قدرت شناخت معارف الهی بر او سهلتر میشود و بر عکس با پا گذاشتن به حیطه گناه و پلیدیها، روز به روز قدرت شناخت معارف الهی را از دست میدهد و تنگی سینه و زنگار قلب باعث مسدود شدن بزرگترین منبع دریافت حقایق میشود.
در بیانی زیبا، رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
إنّ للقلب أذنین، فإذا همَّ العبد بذنبٍ قال له روح الإیمان: لاتفعل، و قال له الشیطان: إفعل؛
قلب انسان، دو گوش دارد كه وقتی او تصمیم به انجام گناهی میگیرد، روح ایمان به او میگوید: نكن، و شیطان میگوید: بكن»۲.
حضرت علی علیه السلام در باره قلب، مرکز وجود انسان میفرماید:
به شاهرگ این انسان، پاره گوشتی آویخته که شگرفترین اندامها و اعضای درونی او باشد؛ و آن چیزی جز قلب نیست که سرچشمه حکمت است۳.
1.حجرات / ۱۴
2.بحار الانوار، ج۷۰، ص۳۳
3.نهج البلاغه، ص۴۲۵، ح۱۰۵؛ الکافی، ص۳۱؛ تحف العقول، ص۹۵