477
تفسير قرآن ناطق

باشند . از همين رو ، واژه «وَلاء» و «تولّى» و مشتقّات آنها ، براى قُرب و نزديكى اى به كار مى رود كه ملازمت و همراهىِ آنها ، جدا ناشدنى است . بنا بر اين ، توجّه به دو عنصرِ «همراهى» و «پيوستگى» ، در تمامى معانى «وَلىّ» ، ضرور است و چنانچه ولىّ ، به سرپرست ، ياور و دوستْ ترجمه شود ، مراد ، سرپرستى است كه جدايى از او ، ممكن نيست و ياور و دوستى است كه جدا ناشدنى است . با اين توضيح ، مفهوم عبارتِ «مَنْ والاكم فقد والَى اللّه » ، يعنى : هر كس به شما نزديك شد و ياورِ شما شد ، به خدا نزديك مى شود و ياور اوست .
عبارت «من أحبّكم فقد أحبّ اللّه » نيز به دوستىِ همسان اهل بيت عليهم السلام و خداوند متعال ، اشاره دارد كه موضوع دوستى خدا و اهل بيتِ او ، يكى است و نمى توان به خدا عشق ورزيد ؛ امّا اهل بيت او را دشمن داشت . از امير مؤمنان عليه السلام روايت شده كه فرمود :
سمعتُ رسول اللّه صلى الله عليه و آله يقول : أنَا سَيِّدُ وُلدِ آدَم وَ أنتَ ـ يا عَلِيُّ ـ والأئِمَّةُ مِن بَعدِكَ سَادَةُ اُمَّتِي . مَن أحَبَّنا فَقَد أحَبَّ اللّهَ وَ مَنْ أبغَضَنا فَقَد أبغَضَ اللّهَ وَ مَن والانا فَقَد والَى اللّهَ وَ مَن عادانا فَقَد عادَى اللّهَ .۱از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شنيدم كه مى فرمايد : «من ، سَرور فرزندان آدم هستم و تو ـ اى على ـ و امامان پس از تو ، سَروران امّت من هستيد . هر كس ما را دوست بدارد ، بى گمان ، خدا را دوست داشته است و هر كس ما را دشمن داشته باشد ، بى گمان ، خدا را دشمن داشته است و هر كه ياور ما شد ، بى گمان ، خدا را يارى كرده است و هر كه دشمن ما شد ، بى گمان ، با خدا دشمنى ورزيده است .
در مجموعه كتب روايىِ شيعه ، دوستى و دشمنى با خدا ، با معيارِ چگونگى رفتار با امامان عليهم السلام سنجيده مى شود ؛ زيرا محبّت به اهل بيت عليهم السلام ، تنها يك احساس نيست ؛ بلكه برخاسته از نگرشِ حقيقى انسان به خدا و جهان خلقت است . شيعه ، پيش از آن

1.. الأمالى ، صدوق ، ص ۵۶۳ ، ح ۱۶ .


تفسير قرآن ناطق
476

انسجامِ درونْ ساختارى

تكرار دو عبارتى كه پيش از اين بررسى شد ، انسجامِ درونْ ساختارى «زيارت جامعه» را نشان مى دهد . آنچه در اين عبارات مشاهده مى شود ، رابطه مقدّمه اى هر عبارت براى عبارت بعدى است ، به گونه اى كه سِرّ وجوب پيروى از معصوم ، به عبارت پيشين ، باز مى گردد . به ديگر سخن ، «نور» و «برهان» الهى در نزد امام است و او ، چراغ هدايتى است كه با منطق و استدلالِ قطعى ، راه توحيد را مى نمايانَد . بنا بر اين ، شايستگىِ رهبرى دينى و سياسى جامعه توحيدى را داراست و خداوند ، بر همين اساس ، امرِ حكومتِ خويش را به او سپرده است . امام ، خليفه خداوند و نماينده اوست و دنيا را براى بندگانش ، آن چنان سامان مى دهد كه خشنودى حق ، در آن است و با فراهم آوردن دين و دنيا ، دنيايى سراسر زيبا مى سازد . اصرار براى مديريتِ دينى و سياسى اهل بيت عليهم السلام ، اصرار براى ساختن دنيايى زيبا در پرتو دين است .
اكنون كه رابطه «امر خدا» با «نور» و «برهان» آشكار شد ، رابطه عبارت هاى پسين با اين عبارات نيز تبيين مى شود . كوتاه سخن اين كه ، امام ، نماينده حق تعالى است و هر گونه رفتارى با نماينده خدا ، رفتار با اوست . آن كه به جانشين خدا عشق بورزد ، عاشق اوست ، و آن كه با او در آميزد ، كينه و بغضِ خدا را در سينه پرورانده است . آنچه در عبارت هاى بعدى مى آيد ، چگونگى رابطه مردم با نمايندگانِ خداوند را بازگو مى كند .

پيروى عاشقانه

در عبارت «مَنْ والاكُم فَقَد والَى اللّه ...» ، «وَلاء» ، وقتى است كه ميان دو چيز ، هيچ فاصله اى غير از خودشان نباشد ۱ و به ديگر سخن ، دو چيز ، كاملاً به هم پيوسته

1.. ر . ك : مفردات الفاظ القرآن ، ص ۵۳۳ .

  • نام منبع :
    تفسير قرآن ناطق
    المساعدون :
    غلامعلي، احمد
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دارالحدیث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1429 ق/1387 ش
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 107498
الصفحه من 684
طباعه  ارسل الي