259
تفسير قرآن ناطق

راوى مى گويد : كه به امام عليه السلام گفتم : پس بگويد : «اگر خداوند ، به واسطه فلانى بر من منّت نمى نهاد ، از بين مى رفتم»؟
امام عليه السلام فرمود :
نَعَم ، لا بَأسَ بِهذا وَ نَحوِهِ .۱آرى . اين گونه [ گفتن ] و مانند آن ، اشكالى ندارد .
آنچه امام عليه السلام بدان راه نمايى فرموده ، حقيقتِ توحيد عملى است و در اين گونه نگرش ، «در جهان ، جز خدا ، هيچ كس اثر ندارد» و همه جهان ، اسبابى هستند كه خداوند ، مقدّرات خويش را به وسيله آنان به انجام مى رساند . بنا بر اين ، وقتى از بنده خدا سپاس گزارى مى كنيم ، بايد بدانيم كه منعِم حقيقى ، خداست و مخلوق ، واسطه اى بيش نيست ؛ ولى از آن جا كه خداوند فرمان داده است ، از بنده خدا هم تشكّر مى كنيم . در روايتى از امام رضا عليه السلام نقل شده كه فرمود :
مَن لَم يَشكُرِ المُنعِمَ مِنَ المَخلُوقِينَ لَم يَشكُرِ اللّهَ عز و جل .۲هر كه در برابر خوبى مردم ، سپاس گزارى نكند ، از خداوند عز و جل سپاس گزارى نكرده است.
بازكاوى مفهومِ اخلاص در توحيد ، در گرو شناخت مراتبِ توحيد است كه به گونه اى مختصر ، آن را بررسى مى نماييم :

انواع توحيد

توحيد ، بر دو گونه است : توحيد علمى و توحيد عملى .

1 . توحيد علمى

اين معنا از توحيد را سه گونه مى توان معنا كرد :
الف) توحيد ذاتى . اين توحيد ، نخستين مرتبه يكتاپرستى و به معناى نفى شريك ، شبيه و جزء ، از ذات حق تعالى است .

1.. عدّة الدّاعى ، ص ۸۹ .

2.. عيون أخبار الرضا عليه السلام ، ج ۲ ، ص ۲۴ ، ح ۲ .


تفسير قرآن ناطق
258

امام سجّاد عليه السلام ، در دعاى سحرهاى ماه مبارك رمضان ، از خدا مى خواهد كه قلبِ او را آن چنان پاك كند كه در نهايت ، عملِ او خالص گردد :
أبْرِءْ قَلْبِى مِنَ الرِّياءِ وَ الشَّكِّ وَالسُّمعَةِ فِى دِينِكَ حَتّى يَكُونَ عَمَلِى خالِصا لَكَ .۱دلم را از ريا و ترديد و حبّ ستايش در دينت ، پاك گردان تا اين كه كارم براى تو خالص باشد .

معناى اخلاص در توحيد

اخلاص در توحيد ، يعنى يكتاپرستى محض و پاك ، به گونه اى كه جسم و جان را از ورود هر گونه شركى ، باز دارد و جان ، تنها خداى يگانه را بپرستد و جسم ، تنها براى خداىِ يكتا كار كند . امّا پيراستنِ دل از هر گونه شركى ، بسيار دشوار است . از اين رو ، قرآن ، بسيارى از مؤمنان را مشرك مى خواند :
«وَ مَا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَا وَ هُم مُّشْرِكُونَ .۲و بيشترشان به خدا ايمان نمى آورند ، مگر اين كه [در همان حال] مشرك اند» .
مشرك خواندن مؤمن ، نيازمندِ تأمّلِ گسترده اى است ؛ زيرا «ايمان» و «شرك» را فراهم آورده است . پاسخ مناسب اين همنشينى ، در روايتى از امام صادق عليه السلام بيان شده كه در تفسير اين آيه مى فرمايد :
هُوَ قَولُ الرَّجُلِ : لَو لا فُلانٌ لَهَلَكتُ وَ لَو لا فُلانٌ لَما أصَبتُ كَذا وَ كَذا وَ لَولا فُلانٌ لَضاعَ عِيالِى ألا تَرى أنَّهُ قَد جَعَلَ للّهِِ شَرِيكا فِي مُلكِهِ يَرزُقُهُ وَ يَدفَعُ عَنهُ .مانند اين است كه انسان بگويد : «اگر فلانى نبود ، هر آينه ، من از بين مى رفتم» و «اگر فلانى نبود ، به چنين و چنان نمى رسيدم» و «اگر فلانى نبود ، خانواده ام نابود مى شدند» . مگر نمى بينى كه او [با اين حرف ها] براى خدا در مُلكش ، شريكى قائل شده كه او را روزى مى دهد و از او دفاع كرده ، دفعِ گرفتارى مى كند ؟

1.. الإقبال ، ج ۱ ، ص ۱۷۳ .

2.. سوره يوسف ، آيه ۱۰۶ .

  • نام منبع :
    تفسير قرآن ناطق
    المساعدون :
    غلامعلي، احمد
    المجلدات :
    1
    الناشر :
    دارالحدیث للطباعة و النشر
    مکان النشر :
    قم المقدسة
    تاریخ النشر :
    1429 ق/1387 ش
    الطبعة :
    الاولي
عدد المشاهدين : 108455
الصفحه من 684
طباعه  ارسل الي