احادیث داستانی ساربان را بیاور

اطلاع امام جواد علیه‌السلام از خواسته فرد ساربان

الخرائج و الجرائح رُوِيَ عَنْ أَبِي هَاشِمٍ قَالَ:

كَلَّفَنِي جَمَّالِي أَنْ أُكَلِّمَ أَبَا جَعْفَرٍ لَهُ لِيُدْخِلَهُ فِي بَعْضِ أُمُورِهِ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَيْهِ لِأُكَلِّمَهُ فَوَجَدْتُهُ مَعَ جَمَاعَةٍ فَلَمْ يُمْكِنِّي‌ كَلَامُهُ فَقَالَ يَا أَبَا هَاشِمٍ كُلْ وَ قَدْ وُضِعَ الطَّعَامُ بَيْنَ يَدَيْهِ ثُمَّ قَالَ ابْتِدَاءً مِنْهُ مِنْ غَيْرِ مَسْأَلَةٍ مِنِّي يَا غُلَامُ انْظُرِ الْجَمَّالَ الَّذِي أَتَانَا أَبُو هَاشِمٍ فَضُمَّهُ إِلَيْكَ‌ [۱] .

ابو هاشم گفت:

ساربان من درخواست كرد كه با حضرت جواد صحبت‌ كنم تا او را به كارى از كارهاى خود بگمارد من خدمت آن جناب رسيدم تا آن تقاضا را بكنم ديدم عده‌اى در خدمت ايشان هستند امكان صحبت كردن نيست.

سفره گسترده بود فرمود غذا ميل كن قبل از اينكه من تقاضائى بكنم فرمود غلام برو آن ساربانى كه ابوهاشم با خود آورده بياور او را جزء همكاران خود قرار ده.


[۱]راجع الكافي ج ۱ ص ۴۹۵.