چهارده قرن پس از روزی که دودِ آتش و خونِ خشکشده بر درِ خانهای در مدینه مسیر تاریخ اسلام را دگرگون کرد، همچنان پرونده هجوم به بیت فاطمه زهرا(س) میدان جدال روایتها و تحریفهاست. مترجم کتاب «الهجوم علی بیت فاطمه(س)» در گفتوگویی اختصاصی با ایکنا، پژوهشگر و مترجم کتابهای «الهجوم» و «مقتل فاطمیه» با استناد به منابع شیعه و سنی، زوایای کمتر شنیدهشده این واقعه و روند سانسوری را که تا امروز ادامه دارد، بازخوانی میکند.
این خون، اما وسیلهای شد تا شیعه به آن چنگ زده و با بیان حقایق این واقعه، حقانیت خویش را به اثبات رساند. گروه معارف و اندیشه ایکنا، به مناسبت ایام فاطمیه، به گفتوگو با یکی از محققین این عرصه و زنده کنندگان امر اهل بیت(ع) نشسته است. محمد صفری مترجم و از نویسندگان کتابهای «الهجوم» و «مقتل فاطمیه» در این گفتوگو حاصل مطالعات و تحقیقات خود را با ما در میان میگذارد.
مشروح این گفتوگو را با یکدیگر میخوانیم و میبینیم:
در طلیعه سخن کتاب «الهجوم علی بیت فاطمه» و نویسنده آن را معرفی بفرمایید.
در سالهای گذشته، اتفاقاتی ناگوار در فضای نشر و رسانههای مجازی رخ داده و هجمههای شبهات سنگین بر مسئله شهادت حضرت زهرا(س) وارد شد، یکی از کتابهایی که در این بازه، به جهت زیر سؤال بردن عقاید شیعه با شبهات قدرتمند تألیف شد؛ کتاب «اصول مذهب الشیعة الامامیة الثنی عشریة؛ عرض و نقد» توسط آقای ناصر القفاری بوده است که در این کار با آگاهی میگویم، با ۲۰۰ نفر همکاری داشته است.
در هر فصل از این کتاب، چنانچه از نام آن مشخص است، به نقد یکان یکان مباحث عقیدتی تشیع، همچون مهدویت، میپردازد(که نقدی جامع بر تمام این کتاب، توسط آقای حسینی قزوینی تألیف شده است) که یکی از فصول این کتاب به مباحث مربوط به شهادت صدیقه طاهره(س) بود. دیگر مطلب قابل توجهی که نوشته شد، مقاله عبدالعزیز نعمانی در دارالعلوم زاهدان با نام «حضرت فاطمه زهرا از ولادت تا افسانه شهادت» بود و حتی در میان شیعیان نیز بعضی علما همچون آیتالله سیدمحمدحسین فضلالله و آیتالله محمدهادی یوسفی غروی نسبت به برخی جزئیات حادثه و کتاب «بیتالاحزان» شیخ عباس قمی ایراداتی وارد کرده بودند.
شبهات وارده گاهی بسیار سست و غیرعلمی و گاهی محکم و استخواندار بودند که اگر بخواهم نمونههایی از آن را عنوان کنم باید بگویم، شبهاتی چون اینکه این ماجرا در کتب عامه(اهل سنت) نقل نشده و حتی فراتر از آن، چنین مطرح کرده بودند که این ماجرا حتی در کتب شیعی نیز نقل نشده و شیخ مفید نیز قائل به شهادت ایشان نبوده است.
شبهات معروف بسیاری وارد شده است، مانند آنکه در آن زمان خانهها دربی نداشت که بخواهد مسبب وقایع نقل شده باشد، چرا حضرت علی(ع) خود به پشت در نرفته و ساکت نشستند؟ اگر حضرت علی(ع) با خلفا مشکل داشتند، چرا نام ایشان را بر فرزندان خویش گذاشته است؟ چرا دختر خویش(ام کلثوم) را به عقد خلیفه دوم درآورد؟ چگونه تشخیص دادهاند که فرزند حضرت زهرا(س) پسر است که نام آن را «محسن» بگذارند؟ ما در چنین فضایی و با چنین شبهاتی، با هدف دفاع جلوگیری از قلب واقعیت و جابجا شدن جایگاه طلبکار و بدهکار، به همراه تنی چند از عزیزان اهل علم، عزم خود را بر آغاز مباحث علمی جدی در این زمینه با دو رویکرد، راسخ کردیم:
- رویکرد استدلالی و رد شبهات مطروحه با استفاده از منابع سنی
- رویکرد روایی و نقلی که ماجرا را با سند آن به صورت روایت نقل کردهایم.
حاصل رویکرد اول کتابی به نام «ظلمة الزهرا» بود که با نام «مقتل فاطمیه» به فارسی ترجمه شد. این کتاب، با همکاری آقایان یحیی حسن الدوخی و حمید ناصریان با روشی تاریخی و رجالی به رشته تحریر درآمد. ما در این کتاب آگاهانه بر مباحث رجالی تأکید کردیم، از آن روی که کسانی چون آیتالله جعفر سبحانی در رد این شبهات کتابهایی روایی تألیف کردهاند اما مخالفین با زیر سؤال بردن رجال و اسناد آن روایات، مسئله را از ریشه زده و مسئله را وارد یک دور باطل کردهاند.
همچنین زمانی که از کتاب «الامامة و السیاسة» ابن قتیبه دینوری(این کتاب در حیدرآباد دکن چاپ شده و ما آن را به سختی پیدا کرده و اسکن آن را در انتهای کتاب آوردهایم) شاهدی برای اثبات وقایع شهادت حضرت زهرا(س) میآوردیم، از آن رو که نمیتوانستند مطلب و نویسنده آن را زیر سؤال ببرند، انتصاب آن کتاب را به ابن قتیبه مورد مناقشه درمیآوردند. ما با احتساب این مسائل تمام این مسائل را در تدوین این کتاب لحاظ کردیم تا خدشهای به آن وارد نشود. همچنین جا دارد یادی کنم از علامه سید جعفر مرتضی که در تألیف این کتاب به ما بسیار کمک کردند.
اما کتاب «الهجوم علی بیت فاطمه(س)»، حاصل رویکرد دوم است. ما در این کتاب ماجرا را به صورت کامل از ابتدا تا انتها با استفاده از منابع شیعه و سنی نقل کردهایم تا پاسخی باشد برای شبهات شیعه و سنی و نام این منابع را نیز در کتاب ذکر کردهایم. اما درباره نویسنده این کتاب، در اینجا پس از سالها میخواهم مطلبی را بیان کنم، شخصی به نام «عبدالزهرا مهدی» وجود خارجی ندارد، این کتاب توسط آقای مهدی صدری و شخصی دیگر که تمایلی به آشکار شدن نامش ندارد نوشته شده است و عبدالزهرا مهدی نامی مستعار و مرکب از «مهدی»، نام آقای صدری، و «عبدالزهرا» نام منتخب همکار ایشان است. جا دارد بازگو کنم در اینجا که این کتاب وقف عام بوده و هرکس بخواهد میتواند از فایل آن استفاده کند.
درباره منابع کتاب «الهجوم» بیشتر توضیح بفرمایید.
ما به مبحث منابع از صفحه ۲۲۶ کتاب تا صفحه ۴۸۹ باعنوان «روایات اهل سنت و اقوال آن» پرداخته و به دقت ۲۴۷ کتابی که بررسی کرده بودیم را در این بخش آوردهایم. این مطالب به ترتیب قرن، از سده نخست هجری با کسانی مانند موسی بن عقبه متوفای ۱۴۱ آغاز کرده تا کسانی همچون حسن الهیکل و در پایان به کسانی مانند کفعمی رسیدهایم و همچنین مزیت این کتاب، در این است که ما سعی بر ارجاع به منابع شیعه و سنی، جهت پاسخگویی به همه جوانب شبهات هر دو گروه داشتهایم.
نکتهای که در تألیف کتاب و منابع، با آن مواجه شدیم و برخی نیز از آن متعجب شدند، بیان بسیار جزئیات در برخی از نقلها در بعضی منابع است و تنها به کلیگویی به گونهای که ما در بسیاری از موارد برای استخراج مطلب مورد نظر خود، مجبور به برش متن و گذاشتن سه نقطه به جای محذوفات شدیم.
در منابع اهل سنتی که شما آنها را بررسی کردهاید، این واقعه به چه صورت نقل شده است؟ مشهور است که صرفا تهدید خلیفه دوم به هجوم نقل شده است آیا این تصور صحیح است یا روایات این منابع فراتر از آن را نیز شامل میشوند؟
به این بحث باید بیشتر از پایه پرداخته شود، بیایید فرض کنیم که صرفا تهدید بوده و اصلا اجرا نشده است، اکنون در قانون کیفری ما برای تهدید اطفال و زنان پرونده کیفری تشکیل میشود، حال نگاه کنیم به اینکه چه زنی تهدید شد، زنی که نه فقط دختر پیامبر(ص) بلکه کسی است که آیه تطهیر، مباهله و آیات فراوان دیگری درباره او نازل شده است، کسی است که روایات بسیاری درباره او، شیعه و سنی، از پیامبر خدا(ص) نقل کردهاند.
کتابی در دست من است که ترجمه کتاب «الکلمة الغرا فی تفصیل الزهرا»، نوشته علامه سید شرفالدین عاملی است، این کتاب (که چندان معروف نیست) در پاسخ به سؤال فردی از مصر که پرسید:« چرا شما حضرت زهرا(س) را از تمام صحابه برتر میدانید؟» تألیف شده است. ایشان در این کتاب، به صورت مفصل، آیات و روایاتی را آورده و با این ادله اثبات میکند که پیامبر(ص)، حضرت فاطمه(س) را بر تمامی اصحاب خود ترجیح داده است تا جایی که لفظ: «من فدای تو شوم»، مختص ایشان است و این روایت آنچنان جایگاهی دارد که روایت جعلی در مقابل آن ساختهاند (البته مسئله جعل روایت در برابر روایات مربوط به فضایل اهل بیت(ع) سابقه و مصادیق بسیار دارد مانند جعل روایتی که در آن پیامبر(س) دست کارگری را بوسیده است در مقابل روایت بوسیدن دست حضرت زهرا(س) توسط ایشان).
اکنون، خانه چنین شخصی که صاحب این اوصاف است، مورد تهدید واقع شده، مگر نفس این کار، جرمی کوچک است؟ (گرچه این تهدید، خود، بیانگر بطلان اجماعی است که اهل سنت، برای انتخاب خلیفه ادعای آن را دارند. وقتی چنین تهدیدی رخ داده است، پس یقینا عدهای در آن خانه مخالف این امر بودهاند، پس اجماعی در کار نبوده است)، البته برخی منابع، مانند «الامامة و السیاسة» بیان میکنند که صرف تهدید نبوده بلکه هجوم، ضربه و سقط جنین حضرت زهرا(س) نیز رخ داده است، در این شرایط عدهای که به ظاهر از علمای اهل سنت هستند، ورق را برگردانده، زمین بازی را عوض میکنند و میگویند، حضرت زهرا(س) و کسانی که در آن خانه بودهاند منافقینی بودند که جامعه را به هم میزدند، به همین دلیل، به ایشان حمله شد و ممکن است کشته هم شده باشند(یعنی کشته شدن ایشان جرمی نبوده و اشکال ندارد).
در این وضعیت، دیگر موضوع بحث عوض شد، تا پیش از این باید اثبات میکردیم که واقعه هجوم رخ داده است، اکنون باید اثبات کنیم که در این ماجرا، حضرت زهرا(س) مقصر نبوده است و علت این مسئله چیزی جز عقبنشینی شیعیان و عدم بیان واقعیت از ناحیه ایشان است. من شاگرد درس خارج فقه رهبری هستم، روزی به ایشان گفتم که چنان معنی وحدت، اشتباه جاافتاده است که ممکن است فردا ما برای بردن نام حضرت زهرا(س) بدهکار شویم.
وحدت به معنای عدم بحث علمی و بیان حقایق نیست، ما نباید به مقدسات طرف مقابل توهین کنیم نه این که حقایق تاریخ را کتمان کنیم، حاصل این کتمان میشود آنکه بزرگ وهابیت علنا نه تنها هجوم به خانه حضرت زهرا(س) و کشته شدن ایشان در اثر این هجمه را بپذیرد؛ بلکه آن را کاری درست و بر حق بداند.
در واقع این رویکرد، رویکردی تازه است که در آن، هجوم به خانه، پذیرفته و حتی توجیه میشود، چنانچه چنین نظراتی برای واقعه کربلا و در توجیه عمل یزید مطرح شده است. پس اگر حقایق را نقل نکنیم، آن را تحریف کرده و کسی چون فاطمه زهرا(س) را که خود، در خطبه فدکیه به خلیفه اول با استناد به کفایت شهادت خویش در رابطه با زنا، عصمت و صداقت خود را اثبات میکند، به نفاق و بر هم زدن جامعه متهم کرده و جنایت رخداده را موجه میدانند.
درباره بازتاب ماجرا در کتب اهل سنت بیشتر بفرمایید.
شما باور میکنید، این حرفهایی که بیان میکنیم، اهل سنت ممکن است نشنیده باشند و وقتی به ایشان بگویید، برای بار نخست است که به گوششان میرسد؟ نه فقط این مسئله، مسائل دیگری مانند حدیث ثقلین، که شاید به گوش ما شیعیان بسیار رسیده باشد، در یک شهری چون قاهره، دبی یا خارطوم(در مراکش) مردم، باسواد یا بیسواد، آن را یا آن را نشنیدهاند یا اگر شنیده باشند، نه به شکل «کتاب الله و عترتی» بلکه به صورت «کتاب الله و سنتی» میشناسند با اینکه در کتاب ترمذی حدیث ۳۷۸۸، این حدیث به صورت «کتاب الله و عترتی» ضبط شده است.
ما با علمای اهل سنت داخل ایران نیز در رابطه با مسئله حضرت زهرا(س) صحبت میکردیم، کتاب «الامامة و السیاسة» ابن قتیبه که در هند چاپ شده را به صورت پرینت با خود برده و به آن استناد میکردم، بسیاری از آقایان میگفتند که برای بار نخست است که آن را میشنوند.
یعنی این ماجرا در کتبی مانند صحاح بازتابی نداشته است؟
در صحیح بخاری و همچنین در صحیح مسلم نقل شده است که حضرت زهرا(س)، پس از غصب فدک و اخراج عاملین ایشان از آنجا، جهت مطالبه آن نزد خلیفه اول رفتند، اما او هدیه کردن این منطقه به حضرت زهرا(س) توسط پیامبر(ص) را انکار کرد و حضرت(س) با فرض بر این مسئله ارث خود را مطالبه کردند و از آن رو که پیامبر(ص) فرزند دیگری نداشتند و طبق شریعت همسران پیامبر(ص) از عرصه(زمین ملک یا بنا) ارث نمیبردند، این زمینها در نهایت به حضرت زهرا(س) میرسید، اما خلیفه اول از دادن فدک با جعل حدیث « انَّا مَعَاشِرَ الْاَنْبِیَاءِ لَا نُورَثُ مَا تَرَکْنَاهُ صَدَقَة» که به وضوح مخالف قرآن است، چنانچه در آیه ۱۶ سوره نمل میفرماید:« وَ وَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ»( یعنی سلیمان(ع) از داوود(ع) ارث برد)، از دادن فدک به ایشان سرباز زد.
بنابراین حضرت(س) با او قهر کرد که متن روایت به این صورت است(در انتهای کتاب «مقتل فاطمیه» اسکن صفحه کتابها موجود است و فایل آن را به صورت رایگان منتشر کردهایم تا علاقهمندان از آن استفاده و ما را دعا کنند): « فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ (صلیاللهعلیهوسلّم) فَهَجَرَتْ اَبَا بَکْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتی تُوُفِّیَتْ.» یعنی فاطمه(س) خشمگین شد و با ابوبکر قهر کرده، با او صحبت نکرد و تا پایان عمر، همچنان در قهر بودند تا از دنیا رفتند.
این عبارت، شامل چند نکته میشود:
- در موضع دیگری از صحیحین(بخاری و مسلم)، پیامبر(ص)، آزار دادن و غضب فاطمه(س) را برابر با آزار دادن و غضب خود تبیین میکند.( فَاطِمَهُ بَضْعَة مِنِّى ، فَمَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِى یعنی پیامبر(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است. پس هرکس او را غضبناک کند، مرا غضبناک نموده. صحیح بخاری جزء۱۲ ص ۴۸۴)
- آزار دادن پیامبر(ص) و خشم ایشان برابر با خشم خداوند است چنانچه آیه ۵۷ سوره احزاب میفرماید:« إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا»( قطعاً آنان که خدا و پیامبرش را می آزارند، خدا در دنیا و آخرت لعنتشان می کند و برای آنان عذابی خوارکننده آماده کرده است.)
- و «هجرت» که در این عبارت آمده در بیان عرب، به «قهر کردن» و «به مشکل برخوردن» و دشمنی افراد با یکدیگر اطلاق میشود.
- داستانی که درباره نماز ابوبکر بر پیکر حضرت زهرا(س) و آشتی ایشان با او، جعلی است زیرا عبارت تأکید میکند این قهر تا پایان عمر شریف حضرت(س) ادامه داشته است و در ادامه این نقل نیز تصریح میکند که ایشان بیاطلاع خلیفه و نماز خواندن او بر پیکرشان، دفن شدند.
با این تفاسیر برخی از آن روی که نتوانستند تناقضات حاصل از روایت نبوی و غضب فاطمه(س) بر شیخین را توجیه کنند، دست به جعل ماجرای خواستگاری علی(ع) از دختر ابوجهل بردند تا معنا و مصداق حدیث شریف نبوی را دچار انحراف کنند و یا در چاپ جدید صحیح بخاری، اقدام به حذف این روایت شده است.
آیا جزئیات حمله به خانه در کتب اهل سنت بازتابی داشته است؟
جالب است که در منابع اهل سنت برابر شیعه به جزئیات نقل شده است و دیگر در پی انکار وجود چنین روایاتی نیستند بلکه سعی در ضعیف قلمداد کردن سند آن دارند. به عنوان مثال؛ سند ماجرای لگد به در، سقط حضرت محسن بن علی(ع) و آتش زدن خانه را که در منابعی مانند «الوافی بالوفیات»(تألیف صلاحالدین صفدی متوفی ۷۶۳ هجری)، «الامامة و السیاسة» ابن قتیبه و «اثبات الوصیة» مسعودی(متوفای ۳۴۶ هجری) نقل شده است ضعیف جلوه میدهند، بنابراین در کتاب «مقتل فاطمیه» به بررسی سندی و رجالی این روایات پرداختیم تا با وارد کردن ایراد رجالی(چنانچه پیشتر به کتاب آیتالله سبحانی این ایراد را وارد کردند) مطلب مورد خدشه قرار نگیرد.
سانسور این مطالب و وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص) در طول تاریخ به چه شکل بوده است؟
سانسور تا امروز نیز ادامه دارد. این مسئله و ماجرای فاطمیه نه فقط بحث شیعه و سنی، بلکه دعوای حق و باطل است، دامن زدن به این مسئله میتواند موجودیت طرف مقابل را زیر سؤال ببرد، زیرا اگر چنانچه پیشتر گفته شد، تنها تهدید نیز اتفاق افتاده باشد، مشکلساز است چه رسد به آنکه ضربهای اتفاق افتاده و این ضربه باعث شهادت حضرت زهرا(س) شده باشد؛ بنابراین بدیهی است که آن را سانسور کنند. به عنوان مثال؛ خاطرهای در این زمینه دارم، خانم دندانپزشکی از الجزایر در این رابطه، ایمیلی زد و ادامه بحث را در واتساپ پیگیری کردیم. ما در این گفتوگوها این روایات و اسناد آن را مورد بررسی قرار میدادیم.
ایشان مدتی درباره آن پرسوجو کرده و سؤال و ایرادش را بیان میکرد، به عنوان مثال میگفت: فلان روایت سندی ضعیف دارد، من نیز میگفتم آن را ابن حجر عسقلانی یا دیگری نقل کرده، مدتی بر این منوال گذشت و روزی ایشان به من پیام دادند که شیعه شدهاند؛ زیرا متوجه شدند از دو نفر از قاتلین دختر پیامبر(ص) حمایت میکنند. چنانچه مشاهده میکنید این پرونده قتل موجودیت آن طرف را زیر سؤال میبرد، لذا بدیهی است که آن را سانسور کرده و مانع ایجاد چنین بحثهایی شوند.
نخستین گزارشهایی که به این مبحث پرداختهاند(مخصوصا شیعیان) از چه دورهای نقل شده است؟
در رابطه با شهادت حضرت زهرا(س)(عدهای البته به لفظ شهادت ایراد وارد میکنند و میگویند، در منتهیالآمال، شیخ عباس قمی لفظ وفات را آورده است اما اگر دقت کنند برای امام حسین(ع) نیز همین لفظ را آورده است پس «وفات» به معنای مطلق از دنیا رفتن است)، ائمه(ع)، خود بسیار به این بحث پرداختهاند، به اندازهای که گاهی آن را(چنانچه در بیتالاحزان شیخ عباس قمی میبینیم) از کربلا نیز برجستهتر کردند، همانگونه که امام صادق(ع) میفرمایند: « ولا كَيَومِ مِحنَتِنا بكربلاء وإن كانَ يَومَ السَقيفَةِ وإحراقِ النارِ على بابِ أميرِالمؤمنين والحسنِ والحسينِ وفاطمةَ وزَينبِ وأم كلثوم وفضة وقَتلُ محسن بالرَفسة أعظم وأدهى وأمرّ ، لأنّه أصل يوم العذاب» یعنی و هیچ روزی مانند روز مصیبت ما در کربلا نیست. مگر روز سقیفه و آتش زدن در خانه امیرمؤمنان(ع)، حسن(ع)، حسین(ع)، فاطمه(س)، زینب، ام کلثوم، فضه و قتل محسن در اثر لگدی که به شکم مادرش زدند بزرگتر و ناگوارتر و تلختر است؛ چرا که آن اصل روز عذاب است (ما این روایت را به عمد در پشت کتاب «الهجوم» آوردهایم). روایتی را نیز ملاصدرا از روز عاشورا نقل و شرح میکند که امام حسین(ع) لحظات آخر میفرماید: «یا جداه قتلنی الشیخین» یعنی آن دو پیر مرا کشتند، این حدیث بیانگر آن است که آتشی که در آن روز پشت درب خانه حضرت زهرا(س) بود در روز عاشورا به خیمههای اباعبدالله(ع) رسید. بنابراین چنانچه میبینیم فاطمیه جعل نشده، بلکه از زمان ائمه(ع) ایشان به این روز توجه ویژهای داشته و همچنین بنابر روایاتی به عزاداری برای حضرت زهرا(س) ترغیب و تشویق میکردند.
شبهاتی که گاه در فضاهای مجازی نیز مطرح میشود مانند نبود درب، در آن زمان که پیشتر نیز بیان داشتید و یا شبهاتی مانند اینکه درب خانه ایشان را از آن رو که نزدیک مسجد بود، آتش نزدند و اینکه اعراب دست به روی زن بلند نمیکردند و دیگر از این قبیل، این شبهات تا چه اندازه ریشه تاریخی و علمی دارند و پاسخ تاریخ و روایات مسلم به این شبهات چیست؟
شبهه درب را که تا حدودی پاسخ دادیم اما اگر مطلبی برای تکمیل بخواهم بیان کنم، باید بگویم لفظ باب، بارها در قرآن آمده است، چگونه درب آن زمان وجود نداشته و از آن، اینگونه در قرآن بارها نام برده شده است و ما این مسئله را در یک فصل کتاب «مقتل فاطمیه» مورد بررسی قرار دادهایم.
درباره نزدیکی درب خانه به مسجد، باید نکتهای را بگویم از قول مرحوم علامه سید مرتضی عسگری، ایشان فرمودند: این دربی که امروز در مدینه به عنوان درب خانه حضرت زهرا(س) نشان میدهند که خارج از مسجد نبوی قرار دارد، مورد حمله واقع نشده، بلکه دربی را مورد حمله قرار دادند و آتش زدند که به داخل مسجد باز میشده است و در نقلی است که فضای مسجد را دود فراگرفت و این درب، امروزه در مسجدالنبی، پشت قفسههای قرآن و شبکههایی قرار گرفته است.
بنابراین میبینیم که هیچ قید و مانعی برای مهاجمان وجود نداشته است و دربی را سوزاندند که داخل مسجد بوده است و نیز زمانی این کار را کردند که میدانستند فاطمه زهرا(س) پشت در است و ایشان گفته بودند که پشت در هستند اما آن شخص گفت: درب را میسوزانم ولو میدانم تو، دختر رسول خدا(ص)، پشت آن درب هستی.
حتی اگر چنانچه پیشتر مطرح شد، تنها تهدید و هیزم گذاشتن در مقابل در ایشان بوده باشد، آنچه مخالفین میگویند که هیچ اتفاقی نیفتاده، نقض میشود، زیرا همانگونه که در منطق مطرح میشود، سالبه جزئیه، موجبه کلیه را نقض میکند. پرسش اصلی آن است، اصلا آنها چرا باید اینچنین میکردند، این سؤالی است که هر کس در نخستین مواجهه با آن برخورد میکند.
راجع به درگیری با زنان در سنت اعراب هم اینگونهای که بیان میکنند نیست، چنانچه نقلهایی از زمان پیامبر(ص) نیز وجود دارد که در زمان هجرت، گروهی از مشرکین به کاروان زینب دختر پیامبر(ص)، در حالیکه او آبستن بود، حمله کردند و باعث سقط جنین او شدند و پیامبر(ص) از شنیدن این خبر بسیار اندوهگین شدند و پس از فتح مکه خون قاتل فرزند زینب را مباح اعلام کردند. در کل باید بگویم که این واقعه رخ داده و بسیاری از اهل سنت نیز اصل آن و حتی بسیاری از جزئیات آن را نیز پذیرفتهاند و عدهای مسائل دیگری را مطرح میکنند که اصلا حائز اهمیت نیستند.
البته در میان شیعیان نیز وقایعی که از نظر تاریخی، سند و مدرک درست و علمی ندارند مطرح میشوند، به عنوان مثال؛ در ماجرای کوچه بنیهاشم و بازپسگیری سند فدک از حضرت زهرا(س) که بر منابر نقل میشود ایراداتی وارد است:
- در آن زمان کوچه به معنای امروزین نبوده است.
- امام مجتبی(ع) در آن واقعه همراه حضرت زهرا(س) نبوده است و آقایان مداح که آن را گاهی بر منابر میخوانند با برخی از ایشان صحبت کردهام که این حرف سند ندارد.
درباره دفاع حضرت امیر(ع) از حضرت زهرا(س) بیشتر توضیح بفرمایید. زیرا در اذهان اینگونه مطرح است که ایشان هیچگونه مداخلهای نداشتند.
ببینید میان سکوت و دفاع نکردن تفاوت وجود دارد، حضرت امیر(ع) سکوت کردند اما این، به آن معنی نیست که دفاع نکردند. ما در «الهجوم» نیز آوردهایم که واقعه هجوم، سه مرتبه اتفاق افتاده و در همه موارد، درگیری رخ داده، حضرت(ع) شمشیر کشیده است و اصحاب نیز درگیر شدهاند که در این درگیری، کتف سلمان با ضربهای از قنفذ مجروح میشود و منقول است، سلمان تا آخر عمر در اثر این ضربه، دست خود را به آسانی نمیتوانست بالا بیاورد. اما درگیری اصلی در هجوم سوم رخ میدهد که در این هجوم، درب خانه، کامل از جا کنده میشود، امیرالمؤمنین(ع) را کتک میزنند و دستانشان را بسته و ایشان را به مسجد میبرند.
در این واقعه، مهاجمین به قصد کشتن تمام اهل خانه حمله میکنند، اما حضرت زهرا(س) خود را فدای باقی اهل خانه کرده و این نقشه را به هم میریزد و ماجرای ضربه به درب خانه و سقط محسن بن علی(ع) نیز در این زمان رخ میدهد که این ضربه هم با وسیلهای مانند تنه درخت رخ میدهد که درب را میشکنند و حضرت زهرا(س)، به زیر درب مانده و فضه را صدا میزنند. در این واقعه، چندین ناحیه از جسم مبارک صدیقه طاهر(س) آسیب جدی میبینند، پهلو و دست ایشان میشکند، استخوان گونه ایشان خرد میشود، جنین ایشان سقط میشود و حضرت(س)، بیش از ۱۰ روز، پس از این واقعه زنده نمیمانند که اگر به روایت ۹۵ روز حساب کنیم، این رخداد، ۸۵ روز پس از رحلت پیامبر(ص) اتفاق میدهد، و اگر روایت ۷۵ روز را مبنا قرار دهیم، این واقعه، ۶۵ روز پس از وفات ایشان رخ داده است و خطبه حضرت زهرا(س) و آن ماجراها پیش از هجوم سوم رخ داده است.
بحث شکستن درب که مطرح شد، باعث شد، به نظرم برسد، بهتر است این نکته را نیز بیان کنم، روزی ما برای روضه منزل میرزا جوادآقای تبریزی، یک درب نمادین ساختیم که این درب دو لنگه بود ایشان به ما گفتند که درب خانه حضرت زهرا(س) یک لنگه بوده نه دولنگه، زیرا کسی پشت این درب، گیر نمیکند.