خاورشناسان و واقعه غديرخم - صفحه 130

در مجموع، رفتار مردم مدينه بعد از درگذشت پيامبر، به طور طبيعى، واقعه غديرخم را بى‏اعتبار نمى‏كند. من فكر مى‏كنم اين كافى باشد تا شعبان را متوجّه كنيم كه تفسير او، آن‏چنان كه ادّعا مى‏كند، خيلى هم جديد نيست؛ بلكه به نظر من بيشتر ادّعاهاى او همان پاسخهاى سفسطه‏گران پيشين را به ياد مى‏آورد كه آشكارا وجود واقعه يا حديثى را كه نظر شيعه را تأييد كند، انكار مى‏كنند؛ چنان‏كه بسيارى از پژوهشگران غربى در باره اسلام، اين ادّعاى جدلى را اخذ كرده‏اند.

جمع‏بندى

در اين بررسى مختصر، من نشان دادم كه واقعه غديرخم يك واقعيّت تاريخى است كه نمى‏توان آن را انكار كرد و در مطالعه تفكّر شيعى، جانبدارى اوّليه مستشرقان نسبت به سنّت يهودى‏ـ مسيحى، با نگاه متعصّبانه ضدّ شيعى تركيب شد. نتيجتا اكثر پژوهشگران غربى واقعه غديرخم را ناديده گرفتند و اين رويداد، از نوعى نسيان به تشكيك و باز تفسير تبديل شد.
من اميدوارم اين يك مثال، حدّاقل بعضى از محقّقان غربى را متقاعد كند تا در روش‏شناسى خود در مطالعات تفكّر شيعى، بازبينى كنند و به جاى اينكه عمدتا از طريق آثار كسانى چون شهرستانى، ابن‏حزم، مقريزى و بغدادى‏ـ كه شيعيان را به عنوان يك فرقه مرتد در اسلام، معرّفى مى‏كنندـ وارد شوند، به آثارى از شيعه و سنّى كه واقع‏بينانه‏ترند رجوع كنند.
شيعيان به حق، از اين اتّهام كه به عنوان يك فرقه مرتد كه به سبب شرايط سياسى و اقتصادى دوران صدر اسلام به منصه ظهور رسيدند، معرفّى شوند، خسته شده‏اند. ايشان در پى آن هستند كه به جاى معرّفى توسّط دشمنانشان، بر اساس سنّتهاى علمى مقبول، توسّط خودشان معرّفى شوند.

صفحه از 131