انسان در عالم اظلّه و ارواح بررسى آراء دانشمندان قرن11 تا 13 - صفحه 25

وحدتهاست كه وحدتى است شبيه به وحدت عقلى و الاهى. زيرا نفس در نظر ما، نوعى تحت جنس نيست؛ زيرا ما به جنسيّت جوهر براى آنچه تحت آن است عقيده نداريم؛ بلكه جوهر نسبت به آن عَرَضى است.
اردستانى در حقيقت، همان سخن صدرالدين شيرازى و ملّا هادى سبزوارى را باز مى‏گويد؛ ولى با اين بيان، مى‏خواهد تا اعلام دارد كه نمى‏توان هم قائل به تجرّد نفس شد و هم قائل به جسمانيّة الحدوث بودن آن. لذا بايد گفت نفس پيش از بدن، قديم و واحد است، نه به وحدت نوعى و شخصى و جنسى، بلكه وحدتى الاهى و عقلى؛ چنان‏كه ملّاهادى سبزوارى هم بدان تصريح كرد. حدوث نيز اگر به نفس اطلاق شود، به اعتبار حدوث كثرت در آن خواهد بود، نه خود نفس بما هو نفس. و آن با تعلّق به بدن صورت مى‏گيرد.
البتّه روشن است كه اين امر در مورد بدن هم عيناً جارى است وبدن هم در مرتبه عقلى و وحدت الاهى، قديم است. مشكل در بدن آن است كه در مورد آن ظاهراً پذيرفته‏اند كه وجودى مادّى دارد كه منشأ كثرت است.

11. محمّد اسماعيل خواجوى (1173 ه ق)

ايشان مى‏نويسد:
و أمّا قول بعض الحكماء أنّ النفوس حادثة بحدوث الأبدان، فغير مسلّم. كيف و كثير من الروايات ناطقة بخلافه. منها صحيحة بكير بن أعين عن الباقر عليه ‏السلام المذكورة في الكافي: خلق اللّه‏ أرواح شيعتنا قبل أبدانهم بألفي عام. (5: ج 2، ص 477)
امّا قول بعضى از حكما كه: ارواح، حادث به حدوث ابدان‏اند، مسلّم نيست. چگونه مى‏شود اين سخن درست باشد، حال آنكه روايات بسيارى بر خلاف آن دلالت دارند؟! از جمله صحيحه بكيربن اعين از امام باقر عليه ‏السلام كه در كافى نقل شده است: خداوند ارواح شيعيان ما را دو هزار سال پيش از ابدانشان آفريد.

صفحه از 28