2. دستور كسب و كار داده است تا مسلمانان، سربار ديگران نباشند و چنين كسانى را كه سربار ديگراناند، لعنت كرده است. (16: ج 4، ص 12).
3. دستور معاشرت و مجالست به مردم داده است. به نماز جماعت، عيادت مريض، نماز جمعه، ديدار دوستان و مانند آن امر مىكند.
4. سكوت را توصيه نمىكند؛ امّا مىگويد: مواظب باش كه هر سخنى را نگويى، بلكه زبان به خير بگشا، راه نيكى را به ديگران نشان دِه، ياد خدا كن. براى ياد خدا حدّى معين نكرده (همان: ج 2، ص 498 ـ 500) كه ذِكر زبانى، بخشى از آن است؛ در عين حال، از سخن لغو و دروغ و غيبت نهى مىكند اجازه نمىدهد درباره كسى، سخنى بگويى كه به درستىاش اطمينان ندارى. «ولا تقف ما ليس لك به علم إنّ السمع و البصر و الفؤاد كلّ أولئك كان عنه مسؤولاً.» (اسراء (17) / 36)
5. شهوت را نبايد سركوب كرد، بلكه بايد در مسير صحيح به كار انداخت. وقتى در روز ماه رمضان، برخى از امور را حرام مىكند، در مورد شبهاى آن دستورى دارد:
«أحلّ لكم ليلة الصيام الرفث إلى نسائكم.» (بقره (2) / 187)
قرآن واقعبينانه مىگويد: «هنّ لباس لكم و أنتم لباس لهنّ.» (بقره (2) / 187) شما ـ زن و مرد ـ لباس و پوشش همديگريد.
به دنيا بپردازيد؛ ولى به آن دل مبنديد. چرا؟ چون تمام دنيا مانند گياهى است گذرا كه با يك باد و حرارت، مىخشكد و از ميان مىرود. (كهف (18) / 45)
قرآن مىگويد: چشم بگشا و ببين كه دنيا با سلاطين و پيامبران و اقوام آنان وفا نكرد. نه فرعون و شدّاد را نگاه داشت، نه انبياء و اولياء را. «ولكلّ أمّة أجل. فإذا جاء أجلهم لايستأخرون ساعة و لايستقدمون.» (اعراف (7)/ 34) شهرها را ببين كه خراب شدند و جمعيّتهايشان رفتند. پس بدان كه دنيا پُلى است در راهى دراز كه نبايد خانه اميد خود را روى آن بنا كنى.
7. انسان را به نعيم دائمى و زوالناپذير بهشت علاقهمند مىسازد؛ نعمتهايى كه