(5: دفتر اوّل، ش 746)
نكته مهم اينكه خداوند در خلال دلجويى از محبوبش، پيامبر خاتم، دقايق معارف را در طىّ قصص و حكايات مىگنجاند. گاهى مىبينيم كه وسط بحث احكام، معارف طبيعى و حقايق علمى بيان مىدارد. هيچ كتابى بدين سان سراغ نمىتوان گرفت، نه از مرسلين نه از مصنّفين كه در عين داشتن قطب الخطاب، بدين سان گوهرهاى پراكنده را جمع كرده باشد.
حادث بودن يا حديث بودن قرآن، نيز نكته مهمى است. در پاسخ آنها كه به پيامبر مىگفتند: «و قالوا أساطير الأوّلين اكتتبها.» (فرقان (25) / 5) قرآن مىآمد و گزارش آخرين جلسات سرّى آنها را بيان مىكرد. (و البتّه به گونهاى كه پُر از پردههاى عجيب باشد كه همواره براى انسانها تا قيام قيامت، سخن تازه دارد.) مثلاً يك شب نشستند و گفتند كه سلمانِ ايرانى اين آيات را به پيغمبر ياد مىدهد. صبح فردا آيه آمد:
«ولقد نعلم أنّهم يقولون إنّما يعلّمه بشر، لسان الذي يُلحدون إليه أعجميّ و هذا لسان عربي مبين.» (نحل (16) / 103)
اين ويژگى (حدوث قرآن و نزول تدريجى) نيز ارتباط محكم با قطب الخطاب دارد كه بيان آن مفصّل است و مجملى از آن ذكر شد.
11. انواع علوم قرآن [1] : سوره توحيد
قرآن سه گونه علم دارد:
اوّل. علوم جمعى جُمَلى كه ائمّه عليهم السلام از آن به «جوامع العلم»، «جوامع الكلم»، «جوامع المعانى» تعبير كردهاند. (17: ج 80، ص 276 و 277)
دوم. مفصّلات علوم.
سوم. مجملات علوم.