در نوع دوم، رموز و اشارات و حقايق و لطائف فراوان وجود دارد و به همان عنايت، عين الفاظ را به پيامبر مىرساندند.
پيامبر خاتم صلى الله عليه و آله وسلم با اينكه نسبت به ما ـ بلكه نسبت به تمام پيامبران و ملائك ـ در اوج شكوهمندى است؛ ولى نسبت او به خداى تعالى نسبت صِفر است به عدد و نسبت عدم است به وجود. از اين رو، حقايق و اشارات قرآن را خداوند به پيامبر مىآموزد؛ حقايقى كه پيش از آن نمىدانسته است. در قرآن مىفرمايد:
«علّمك ما لم تكن تعلم.» (نساء (4) / 113)
«و قل ربّ زدنى علما.» (طه (20) / 114)
وقتى مىگوييم خداوند حقايقى به پيامبرش مىآموزد، در اين جمله، نقص را به حضرتش نسبت ندادهايم. خداوند به پيامبر امر فرمود كه قرآن را از رو بخواند، بدون كمترين تغييرى.
«واتل ما أوحي إليك من كتاب ربّك لامبدّل لكلماته و لن تجد من دونه ملتحدا.» (كهف (18) / 27)
«قل ما يكون لي أن أُبّدله من تلقاء نفسي، إن أتّبع إلّا ما يوحى إلىّ.» (يونس (10) / 15)
مشركان از پيغمبر مىخواستند قرآنى ديگر بياورد؛ ولى پيامبر پاسخ مىداد كه من نمىتوانم چيزى از اين كتاب را تغيير دهم.
حديثى مفصّل ـ كه امام باقر عليه السلام در وصف قرآن و شئون و مقامات آن در روز قيامت دارد ـ بر مدّعاى ما دليل است. بر اساس اين حديث، قرآن در روز قيامت، به بهترين صورت ظاهر مىشود؛ به گونهاى كه تمام مردم به آن مىنگرند. وقتى در شكل انسان، به يك گروه از مسلمانان مىرسد، با شگفتى مىگويند: ما او را مىشناسيم! او بيشترين كوشش را در راه خدا داشت؛ از اين رو، زيبايى و نورى دارد كه به ما ندادهاند. همين گونه در صف شهداء در كسوت يك شهيد و در صف پيامبران و مرسلين، در چهره يك پيامبر مرسل نمودار مىشود و آنان نيز از او