محترمترين فرد از اين گروه ياد مىكند و به مناظره بين او و معلّىبن خنيس، شاگرد و خدمتكار امام صادق عليه السلام در اين باره اشاره مىكند و مىگويد كه معلّى امامان را همرديف پيامبر مىشمرد؛ ولى امام نظر عبداللّه را تأييد كردند. حال براى روشن شدن مطلب ما متن كامل آن را در اينجا مىآوريم:
تدارأ ابنأبييعفور و معلّىبن خنيس، فقال ابنأبييعفور: الأوصياء علماء أبرار أتقياء. و قال ابنخنيس: الأوصياء أنبياء. قال: فدخلا على أبيعبداللّه عليه السلام . قال: فلمّا استقرّ مجلسهما، قال: فبدأهما أبوعبداللّه عليه السلام فقال: يا عبداللّه أبرأ ممّن قال إنّا أنبياء. (اختيار معرفة الرجال، الشيخ الطوسى، ج 2، ص 515)
طبق اين گزارش، هردوطرف مناظره امام صادق عليه السلام را «وصى» مىدانستند و اختلاف در نسبت دادن پيامبرى به آنان بود كه امام عليه السلام نظرى را كه اوصياء را پيامبر مىشمرد، رد كردند. آنچه از اين گزارش مىتوان نتيجه گرفت اين است كه:
اوّلاً نويسنده ظاهراً در نقل حديث اشتباه كردهاند؛ چرا كه در متن كتاب به جاى كلمه «اوصياء» از كلمه «ائمّه» استفاده كردهاند؛ در حالى كه در اينجا وصى مفهومى اخصّ از امام دارد و كلمه وصى منصوص بودن و منصوب بودن را مىرساند. وصى كسى است كه با نص، تعيين مىشود.
ثانياً بحث بين معلّى و عبداللّه، درباره همتراز با نبى بودن يا نبى بودن اوصياست، نه برخوردارى از علم غيب، عصمت و منصوص بودن. در واقع، موضوع بحث اين است كه آيا اوصياء پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مثل اوصياء پيامبران بنىاسرائيل، داراى مقام نبوّتاند يا خير. ضمن اينكه اين روايت خود متضمّن برخوردارى اوصياء پيامبر از علم غيب نيز هست؛ زيرا راوى مىگويد اين دو نفر بحث كردند و چون خدمت امام نشستند، امام به گونهاى سخن گفت كه نشان مىداد از مباحثه آن دو خبر دارد. مگر علم غيب چيست؟ سؤال اينجاست كه