باز خوانى يک سند تاريخى - صفحه 155

گوينده‌اى ناشناس

بسم اللّه‌الرّحمان الرّحيم.
به افتخار تشرّف در محضر مقدّس استادزاده‌ى مکرّم و مخدوم معظّم آقاى محدّث‌زاده، بعد از استفاده از تراوشات علمى و ذوقيّه‌هاى روحى بزرگان و استوانه‌هاى دانش و خطابه، ما هم مأمور شديم که جزو اين عدد اظهار حياتى کرده باشيم. چنين متناسب ديدم که مخمّسى را که سال‌هاى قبل به مناسبت ولادت با سعادت ولى عصر سلام‌اللّه‌ عليه و على آبائه المعصومين سروده‌ام تقديم نمايم.



صبا گر بگذرى بر سايه‌ى گلنار فام ماببر از راه احسان نزد آن مهوش پيام ما
به آن خورشيد طلعت گو به پايان رفت شام مابيا در بزم و پر کن از مى اقبال جام ما
جهان بر کام ما شد کن مه عشرت به کام ما.
زنى تا کى مخالف مطبرى شهباز را دم زنهمايون طالع ما را گهى زير و گهى بم زن
حجازى مى‌رسد اکنون عراق و ترک بر هم زنبه دشت حاجيانى بانگ جاء الحق به عالم زن
که گردون بزد اکنون سکّه‌ى شاهى به نام ما.
نما عشرت که ما را تخت عزّت برقرار آمدشب ديجور دين را صبح صادق رهسپار آمد
به سوى مشعل دين زيت لم تمسسه نار آمدتمام دين، کمال شرع ختم هشت و چهار آمد

ز برج نرجسى ظاهر شد آن قدر تمام ما.

چو طى بنمود گردون چهارده روز از مه شعبانبرون شد چهارده ماهى که شد خورشيد از او حيران
عجب، ماهى کز او صدقا و عدلاً تمّتِ قرآنولى افسوس کاين مه گشته پشت ابرها پنهان

فغان و درد کن در پرده غايب شد امام ما.

مه برج ولايت حجّت آخرزمانى توبه تنها صاحب اوصاف خوبان جهانى تو
امام انس و جانى وارث پيغمبرانى توشها تا کى به پشت پرده‌ى غيبت نهانى تو

بيا از پرده بيرون کش ز دشمن انتقام ما.

شغالان دور ما بگرفته اى ضرغام دين مهدىز ترياک جفا مرديم آخر ده به ما شهدى
ز کف شد طفل دين اى دايه آور از وفا مهدىبه ره گم‌گشتگان راهى نما اى هادى مهدى

بيا از پرده بيرون کش ز دشمن انتقام ما.

البتّه اين افتخارى بود که در اين روز و در اين موقعيّت نصيب بنده گرديد. اميدوارم خداى متعال چشم همه را به جمال مقدّسش روشن بفرمايد و همه را و صاحب اين خانه را جزو خدمت‌گزاران پاک‌دامن اين آستانه محسوب بفرمايد.
و السّلام عليکم و رحمة اللّه‌

صفحه از 155