علماى قديم و حاضر، بلکه بر خلاف سيرهى ائمه عليهم السلام نيز مىباشد.
علاوه بر اين، بايد توجّه داشت که نظر در براهين نيز، گاهى به جهت کثرت شبهاتى که در نفس پديد مىآيد و شبهاتى که در کتابها آمده است، قطع به واقع را نمىرساند؛ به ويژه که شيطان هم با اغتنام فرصت، حتّى در بديهيّات وسوسه مىکند و ترديد مىافکند.
بنابراين اشکال در کفايت مطلق قطع و معرفت اگر چه از تقليد و کثرت القاى پدر و مادر و ديگران حاصل شود سزاوار نيست.
20. مرحوم آية اللّه خويى (م 1413)
إنّه لايوجد الجاهل القاصر بالنسبة إلى وجود الصانع إلّا نادراً؛ إذ کلّ إنسان ذيشعور و عقل و لو کان في غاية قلّة الاستعداد، ما لم يکن ملحقاً بالصبيان و المجانين يدرک وجوده و نفسه و هو أوّل مدرک له؛ و يدرک أ نّه حادث مسبوق بالعدم، و أ نّه ليس خالقاً لنفسه بل له خالق غيره؛ و هذا المعنى هو الّذي ذکره سبحانه و تعالى بقوله: «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيءٍ أَمْ هُمُ الخالِقُونَ؟»۱
ثمّ ينتقل إلى وجود غيره، و هو مدرک ثان له؛ و ينتقل منه أيضاً إلى وجود الصانع، کما قال عزّ من قائل: «وَ لَـئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَالأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللّهُ» . ۲ أي إنّهم يعترفون بالخالق جلّ ذکره، به مجرد الالتفات إلى وجود السماوات و الأرض؛ و کذا الحال بالنسبة إلى التوحيد، فإنّ کلّ إنسان ذي شعور و عقل، کما يدرک أنّ له صانعاً، يدرک به حسب ارتکازه الفطريّ أنّ الخالق جلّ ذکره واحد لاشريک له.
و بالجملة، الجاهل القاصر بالنسبة إلى وجود الصانع و توحيده جلّ ذکره، نادر أو غير موجود. ۳
جاهل قاصر نسبت به وجود صانع، در شمار، بسيار اندک است. زيرا هر انسانى که شعور و عقل دارد اگر چه در نهايتِ کمىِ استعداد هم باشد، تا مادامى که در
1.طور (۵۲) / ۳۵.
2.زمر (۳۹) / ۳۸؛ لقمان (۳۱) / ۲۵.
3.مصباح الاصول ۲ / ۲۳۶ ـ ۲۳۷.