طبيعت و اخلاق انسانها آميخته شده است و کسى که خود را بشناسد، خدا را مىشناسد.
جماعتى از محدّثان هم اين قول را برگزيدهاند و کسب معرفت را واجب ندانستهاند، بلکه از معرفت به توحيد فطرى اکتفا کردهاند که خداوند، همه را بر آن مفطور داشته است. بر اين اساس، نخستين واجب را اقرار به شهادتين دانستهاند؛ و از روايات هم اين مطلب استفاده مىشود.
البتّه با زيادى طاعتها و رياضتها و ترقّى در مدارج علوم و کمالات، اين فطرت الاهى افزوده مىشود. عدّهى زيادى از علماى اسلام نيز بر اين باورند که معرفت، نظرى و نخستين واجب است.
17. مرحوم شيخ انصارى (م 1281)
شيخ انصارى حديث عبدالأعلى از امام صادق عليه السلام را روايت مىکند که در آن عبد الأعلى مىپرسد:
آيا مردم مکلّف به معرفت هستند؟
و حضرت در جواب مىفرمايد:
«خير، بر عهدهى خداست که بيان کند.».
بعد از نقل اين روايت مىنويسد:
نفس المعرفة باللّه غير مقدور قبل تعريف اللّه سبحانه. ۱
معرفت خدا پيش از تعريف الاهى از توان بشر خارج است.
ولى ايشان در جاى ديگر، مسائل اصول دين را به دو قسم تقسيم مىکند و مىگويد:
أحدهما: ما يجب على المکلّف الاعتقاد و التديّن به، غير مشروط به حصول العلم؛ کالمعارف. فيکون تحصيل العلم من مقدّمات الواجب المطلق، فيجب. الثاني: ما يجب الاعتقاد و التّديّن به إذا اتّفق حصول العلم به، کبعض تفاصيل المعارف. ۲
قسم اوّل امورى است که وجوب اعتقاد بدانها، مشروط به حصول علم نيست؛ مانند معارف. پس تحصيل علم از مقدّمات واجب مطلق مىشود، پس واجب