الأدلّة المؤدّية إليها.
فإن قال: فإذا کان المعرفة باللّه عزّوجلّ لاتدرک إلّا بالنظر، فقد حصل المقلّد غير عارف باللّه.
فقل: هو ذاک. ۱
اگر کسى بگويد: چرا نظر را نخستين واجب مىدانى؟
بگو: زيرا خداى سبحان معرفت خويش را واجب کرده است و راهى به معرفت خدا وجود ندارد جز نظر در ادلّهاى که به معرفت مىرسانند.
اگر بگويد: اگر راه معرفت خداوند سبحان منحصر در نظر باشد، پس مقلّد بايد معرفتى به خدا نداشته باشد.
بگو: همين طور است [يعنى مقلّد نسبت به خدا جاهل است].
6. ابوالصلاح حلبى (374 ـ 447)
ابوالصلاح پس از ذکر وجوب معرفت و بيان طريق آن مىنويسد:
فإذا وجبت المعرفة للوجه الّذي ذکرناه و لم يکن لها سبب إلّا النظر، وجب کونه أوّل الأفعال الواجبة، لعموم العلم لکلّ عاقل به وجوب ما لايتمّ الواجب إلّا به. ۲
آنگاه که معرفت به دليل ياد شده واجب شد و طريقى جز نظر براى رسيدن به معرفت وجود نداشت، ثابت مىشود که نظر، نخستين فعل واجب است، چون هر عاقلى مىداند که مقدّمهى واجب، واجب است.
7. علامه حلّى
نظر ايشان در اين به اره پيشتر ذکر شد.
8. محقّق حلّى (602 ـ 676)
ايشان در تعريف نظر و دليل مىگويد:
فهو ترتيب علوم أو ظنون ترتيباً صحيحاً، ليتوصّل به إلى علم أو ظنّ؛ و