اشاره
در بخشهاى پيشين اين گفتار (شماره 7 تا 9)، پس از بررسى روايات معرفهاللّه، سخنان جمعى از محدّثان و فقهاى قرن چهارم تا چهاردهم هجرى، نقل و نقد و بررسى شد. در اين بخش ـ كه بخش پايانى اين گفتار است ـ نقد و بررسى ديدگاههاى جمعى ديگر از محدّثان و فقهاى قرن پانزدهم هجرى و خلاصهاى از تمام مباحث چهار بخش اين گفتار، خواهد آمد. دفتر مجلّه، براى نقد و بررسى اين مجموعه مطالب، آمادگى خود را اعلام مىدارد. جاى آن دارد كه از همّت و پشتكار نويسندهى فاضل و حوصله و دقّت خوانندگان فرهيخته ـ كه اين سلسله گفتارها را پيگيرى كردندـ سپاسگزارى شود.
1ـ مرحوم آيهاللّه شيخ محمّدباقر ملكى ميانجى (م 1419)
ايشان مىنويسد:
وَ أمّا حقيقة الفطرة.... هي عين معرفته تعالى، بتعريف نفسه إلى عباده، و بشيء من نعوته سبحانه من الوحدانيّة و الرازقيّة و الخالقيّة و غيرها من النعوت الجليلة. و هذه المعرفة ليست إلّا بتعريفه تعالى نفسه إليهم. فيعرفونه تعالى بتعريفه. و ليست إلّا فعله تعالى مستقيما من دون اختيار منهم. و ليست بكسب كاسب من باب العلوم و المعارف الحاصلة بالمقدّمات البرهانيّة، و لا متصوّرا بالوجه و العناوين و المفاهيم الكليّة، إذ ليست ذاته القدوس محكيّة و متصوّرة بالوجود، بل تعريفه تعالى نفسه تعريفا حقيقيّا، عين فعله تعالى. ۱
و امّا حقيقت فطرت در آيات و روايات،.... همان معرفت خداى تعالى است، يعنى عين شناخت يگانگى و رازقيّت و خالقيّت و ديگر اوصاف بلند خداست كه به تعريف او حاصل شده است. و تعريف او فعل اوست. مردم براى دريافت اين فعل الاهى هيچگونه اختيارى ندارند. معرفت خدا چيزى نيست كه بشود آن را با تنظيم مقدّمات منطقى به دست آورد. تصوّر خداى تعالى با وجوه و عناوين و مفاهيم عام نيز ممكن نيست؛ زيرا مفاهيم و عناوين عالم و كلّىـ هر