مرورى بر احاديث معرفت خدا (4) - صفحه 28

8ـ مركز و مقرّ اين تعريف، دل و روح آدمى است.
9ـ تعريف فعل خداست و فعل خدا هم‏چون خود او كيف و طورى ندارد پس هيچ خردمند و عاقلى‏ـ اگرچه در حدّ اعلاى عقل و خرد هم باشدـ نمى‏تواند درباره‏ى او سخن بگويد.
10ـ آنان كه متوجّه شده‏اند و خدا را به خدا يافته‏اند، وقتى از او مى‏خواهند به ديگران گزارش دهند و ديگران را به او متوجّه كنند، تنها از كلماتى كه از ناحيه‏ى او به آن‏ها رسيده استفاده مى‏كنند؛ ولى چون اين كلمات، بين خالق و مخلوق مشترك است و انسان به طور معمول با معانى مخلوقى آن‏ها انس دارد، به همين‏جهت در روايات در موارد فراوانى با قيود تنزيهى بيان شده‏اند. ۱
خلاصه اين‏كه تنها طريق معرفت خدا، خود خداست. هيچ معرفتى از غير خدا نسبت به خدا بدون تعريف او تحقّق پيدا نمى‏كند و معرفت خدا به غير او، معرفت او نيست؛ بلكه معرفت غير اوست؛ چه معرفت به واسطه‏ى غير، از ناحيه‏ى عقل باشد يا از ناحيه‏ى امر ديگرى.

قول دوم

نسبت به خداوند سبحان، دوگونه معرفت وجود دارد:
يكى معرفت خداى سبحان به واسطه‏ى عقل و خرد و فكر و انديشه كه محصول آن، علم حصولى است.
دوم معرفت خدا به خدا كه محصول آن شناخت خداى واقعى و حقيقى و شخصى است.
معرفت دوم، مرتبه‏ى بالايى از معرفت است كه بنابر نظر برخى، در اين دنيا براى احدى غير از انبيا و اوصياء امكان رسيدن به آن نيست؛ ولى در آخرت براى همگان ميسّر است. بنابر نظر برخى ديگر، حتّى در اين دنيا براى ديگران با شرايط خاصّ خود امكان‏پذير است. به عقيده‏ى برخى ديگر، اين معرفت جز با فناى كامل در ذات خداى سبحان تحقّق نمى‏يابد. در آن صورت، معرفه‏اللّه‏تحقّق مى‏يابد. در

1.در اين‏باره بايد در مباحث اسما و صفات به تفصيل سخن گفت، كه اميدواريم توفيق تدوين و نشر اين مباحث، نصيب شود.

صفحه از 30