كشتى عقل با كشتيبانى دل به ساحل مىرسد. ۱
او از ميرفندرسكى بيتى را نقل مىكند و سپس دربارهى آن توضيح مىدهد:
عقل، كشتى، آرزو، گرداب و دانش، بادبانحق تعالى، ساحل و عالم، همه درياستى
طبق مضمون اين بيت، وصول عقل به جناب حق مشكل؛ بلكه محال است و اين جمله از بيانات گذشتهى ما واضح و روشن مىگردد؛ ولى از آن طرف تصديق هستى آن ذات اقدس، مستلزم توجّه و دريافت او بوده و در تمامى نفوس بشرى به نحو خاصّى متجلى مىگردد. اين تناقض ظاهرى را مىتوان با دخالت دادن قلب در توجّه به مبدأ اعلى حل نمود. البتّه مقصود از قلب، معناى اعمّ از ظاهر اين لفظ است؛ زيرا ما حقيقت ديگرى مقابل تفكّر و تعقّل و وظايف مخى احساس مىكنيم كه آن حقيقت منشأ ادراكاتى مخالف تعقّل و تفكّر مىباشد.... و اين معناى اعمّ را الفاظ مختلفى ادا مىكند از قبيل: وجدان، احساس درونى، شعور مخفى، فطرت، غريزه.
موقعى كه در آيات دقّت مىكنيم، مىبينيم روش عقلانى را خداوند، منحصر به فهم حوادث دستگاه منظّم وجود فرموده؛ در عين حال تذكّر و توجّه به مقام ربوبى را با قلب گوشزد فرموده است.
سپس به آياتى توجّه مىدهد كه خداوند متعال در آنها انسانها را به تفكّر و تعقّل در آيات خلقت فرا خوانده است. پس از آن مىنويسد:
«آيات مذكوره بيان آيات علامات و حوادثى است كه عقل با توجه به آنها مجبور به اقرار صانع حكيم است. اين دسته قضايا و حوادث، با ملاحظهى قوانين و نواميس جارى بر آنهاـ كه با پيروى از دقيقترين نظام ايجاب مىشودـ عقول بشرى را مستقيما به ثبوت خداى مطلق راهنمايى مىكنند. و از آن طرف با بيانات گذشته ثابت شد كه عقل، قدرت وصول به ذات حق را دارا نبوده، عقلاً و نقلاً با ممنوعيّت قطعى مواجه شده است. آيات ديگرى را در كتاب سماوى مىبينيم كه توجّه و تذكّر به مبدأ اعلى راـ پس از فراغ از تمكّن انسانىـ حقيقت مسلّمهاى قرار داده و آيات ذيل شاهد اين معنا است:
«الَّذينَ إذا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ»۲«فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللّهِ»۳«ما كَذَبَ الفُؤادُ ما رَأى»۴ ۵