مطلبى اشاره دارد كه مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى طرح كرده است. زيرا حكم به امتناع ارتفاع نقيضين و اجتماع آنها، اگر نسبت به ذات خداوند سبحان قابل جريان نباشد ووجود خداى تعالى را شامل نشود، پس نتيجه همان خواهد بود كه مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى بيان كرده است. نكته اين است كه به عقيده مرحوم ميرزاى اصفهانى، معرفت خداوند سبحان به تعريف خودش صورت مىگيرد. و اين تعريف بدان معنا نيست كه عقل بتواند آن را در حيطه ادراكى خود درآورد. يعنى حتّى بعد از آنكه تعريف از ناحيه خداوند سبحان صورت گرفت و بندگان او را به خود او شناختند، چنين نيست كه بتوانند آن را در محدوده ادراك عقلى خويش در آورند. بلكه ادراك عقل نسبت به آن پس از تعريف، منتفى است، همانطور كه پيش از تعريف نمىتوانست از آن درك داشته باشد. و آنچه در عقل قرار مىگيرد و به عقل معلوم مىشود، خداى متعال نيست و قابل انطباق بر او هم نيست. به همين جهت معرفت خداى سبحان از هر طريقى كه تحقق يابد، باز هم به وسيله خود او صورت مىگيرد، همانگونه كه در ابتداى امر، فعل خود اوست. اوست كه بنده را به خود مىرساند و بندگان جز تسليم و اقرار و ايمان و فراهم كردن زمينههاى تحقق آن معرفت، وظيفه ديگرى ندارند.
ميرزاى اصفهانى مىنويسد:
تنحصر معرفة ذاته و كمالاته وأفعاله بذاته تعالى و بتعريفه لنفسه...و قد تطوّل و أحسن إلى بني آدم و عرّفهم نفسه فيالعوالم السابقة و في عالم الذرّ، و يعرّف نفسه لهم فيهذا العالم الدنيوي أيضاً تصديقاً لأنبيائه...حيث يدعون إلى اللّه و يقولون أجيبوا داعي اللّه، ليعرّف نفسه لكم و يوصلكم إلى لقائه و رؤيته و وصاله، و يعرّفكم رحمته و رأفته و عظمته و قهره و أفعاله، فيدرجات غير متناهية. و كلّها بمشيّته تعالى، إذا شاء يعطي و إذا شاء يمنع...فبشّر النبيّ الكريم صلى الله عليه و آله وسلم معرفته تعالى و رؤيته بحقيقة الإيمان ؛ و هي المعرفة و الرؤية بالقلب، بتعريف نفسه و إرائة نفسه لعباده، فيعرفونه به، لا بالعلم و العقل. ۱