چيزى از خالق وجود ندارد و هيچ شباهت و مشاركتى ميان آن دو نيست. پس حقيقت امر اين است كه آيات و مخلوقات، فعل خدايند. همچنين فعل خدا غير خدا و مذكِّر و يادآور اوست، و طبق سنّت و خواست الهى موجب بروز و ظهور معرفت خداست.
4 ـ مرحوم علامه طباطبايى (م 1402)
ايشان مىنويسد:
إنّ التوحيد الذّاتي ـ بمعنى معرفة الذّات بما هو ذات ـ مستحيل، فإنّ المعرفة نسبة بين العارف و المعروف. و قد عرفت أن النسب ساقطة هناك. و كلّ ما تعلّق من المعرفة به، فإنّما هو بالاسم دون الذات. ۱
توحيد ذاتى ـ به معناى معرفت ذات بما هو ذات ـ محال است. زيرا معرفت، نسبتى است بين عارف و معروف. و پيش از اين دانستى كه در مرتبه ذات، هيچ نسبتى وجود ندارد. پس هر معرفتى به خدا تعلق يابد، معرفت به اسم است نه ذات.
در جاى ديگر مىگويد:
و اما تقرير برهان بر وجود واجب تعالى، به اين كيفيّت است كه ما هيچ گاه ترديد نداريم در اينكه اشياء و موجودات در بيرون از ظرف ادراكات و اذهان ما داراى واقعيت مىباشند. و اين اصل، اصلى است بيّن كه مورد پذيرش همه اذهان است و مرز جدايى بين ما و سوفسطايى مىباشد. و در اين فصل، ما از آن به مطلق واقعيّت تعبير مىكنيم كه همواره ثابت است و از شمول قانون تكامل، محفوظ و به يك كلام، تغيير و تحوّل به هيچ وجهى در آن راه ندارد.
روشن اسـت كه در نطاق اصل مذكور: «اذعان به واقعيت هستى و مطلق واقعيت» ـ كه فطرى و مغروس در تمام اذهان بشرى است ـ همه واقعيتها به هر تقدير و فرض و هر شكل و سيما داخل مىباشند. و بالملازمه، طرد بطلان و عروض عدم بر آن ممتنع است، زيرا ظرف مفروض براى طارى شدن بطلان بر آن، يا شرط عروض عدم يا هر فرض و تقديرى از فروض و تقادير، در نطاق مطلق واقعيّت، داخل بودهاند. و در اين صورت، احتمال عروض بطلان بر مطلق
1.الرسائل التوحيديّة / ۲۰.