ليس هو أداةً و آلة لهذا الفعل. و من البديهيّات عنده أنّ تكليفه بها تكليف بغير المقدور. و هذا أمر بديهيّ لاينكره إلاّ السفهاء. و صاحب الشريعة الإسلاميّه قد نبّه بهذا الأمر البديهي بأعلى صوته فى الكتاب والسنّة، حيث نهى عن التكلّم فيالله تعالى و قال: «إذا بَلَغَ الكَلام إلى الله فانصتوا فاسكتوا» ۱۲
وقتى مطلوب عرفا و نهايت آرزوى آنها معرفت شخص صانع مى باشد و بايد شخص صانع و مصداق خارجى و واقعى و خالق و رازق، شناخته شده و مشهود گردد...
پس مىگوييم: از بديهيات اوليه عقلى است كه عاقل به نور خويش، توان اين معرفت را ندارد و هيچ ابزار و واسطهاى هم براى اين فعل ندارد. و نيز بديهى عقلى است كه تكليف عاقل به اين امر، تكليف به غير مقدور است. اين امر را كسى انكار نمىكند جز كم خردان. صاحب شريعت اسلامى به اين امر بديهى، به وضوح در كتاب و سنت، تنبّه داده است و از تكلّم درباره خدا نهى كرده و فرموده است: «آنگاه كه كلام به خدا رسيد ساكت شويد.»
نيز مىنويسد:
فَصاحب الشريعة الإسلاميّة بشّر أهل العالم بإمكان حصول المعرفة، أي معرفة شخص الإله و ذات الصانع الخارجي، بحيث يكون العبد مشاهداً لنفس ذلك المصداق الواقعي الخارجي، و يكون رائياً ربّه بأنّه من هو، بحقيقة الرؤية الإيمانيّة القلبيّة، الّتي لا يشوبها ريب و شكّ و ترديد، كما قال: «ولكن يراه القلوب بحقيقة الإيمان.» ۳
پس صاحب شريعت اسلامى، اهل عالم را به امكان حصول معرفت بشارت داده است، يعنى معرفت شخص خدا و ذات صانع خارجى. به اين صورت كه بنده، خود مصداق واقعى و خارجى را ببيند و خود خدا را به حقيقت رؤيت ايمانى قلبى ـ كه هيچ گونه شك و ريب و ترديد داخل آن نمىشود ـ رؤيت مىكند چنان كه فرمود: