مرحوم خواجه طوسى نقل كرده و مىافزايد:
هذا الكلام بعيد من اعتقاد الإماميّة، مخالف لما يفهم من تصريحات الأئمة عليهم السلام ،بل هو ممّا اختصّ اعتقاده ببعض الصوفيّة من العامّة...أمّا الصورتان المتوسطتان فموجودتان بغير شكّ. و أمّا الأولى والأخيرة، فلا وجود لهما. و مدعي وجودهما يحتاج إلى الدليل. و ما ذكر من التمثيل و القياس، لا يفيد شيئاً.
اين سخن، از اعتقاد اماميه دور و مخالف صريح كلمات أئمه عليهم السلام است، بلكه اعتقاد به اين مطلب اختصاص به بعضى از صوفيّه عامّه دارد... دو صورت متوسط (وجه دوم و سوم) بدون شك وجود دارد، امّا دو صورت اول و آخر، به هيچ وجه وجود ندارد. مدعى وجود آن دو بايد دليل اقامه كند. و تمثيل و قياسى كه در اثبات آن دو مطرح شده است مفيد نيست.
سپس ايشان براى اثبات محال بودن وجه اول و چهارم، دليل آورده است. به عقيده شيخ حرّ عاملى، صورت چهارم، اگر به همان معناى حقيقى الفاظش حمل شود، از وجود چنين مرتبهاى عدم آن لازم مىآيد. آنگاه مىنويسد:
والقائل بوجود هذه المرتبة على وجه الحقيقة أو ما قاربها، إنّما أراد فتح باب القول بالحلول و الاتّحاد. و ذلك اعتقاد باطل بإجماع جميع الإماميّة و بالأدلّة القطعيّة العقليّة و النقليّة، كما صرّح به العلاّمة و غيره من علمائنا المحقّقين، و نسبوه إلى الصوفيّة و أبطلوه في كتب الكلام و غيرها.... ۱
كسى كه اعتقاد به وجود مرتبه چهارم (فناى انسان در خدا) به حقيقت يا نزديك به آن داشته باشد، در حقيقت باب قول به حلول و اتحاد را گشوده است. اين اعتقاد، به اجماع همه اماميه و به ادلّه قطعى عقلى و نقلى باطل است، چنان كه علامه و ديگر عالمان محقق تصريح به بطلان آن كردهاند و آن را به صوفيه نسبت داده و بطلان آن را در كتابهاى كلامى و غير كلامى نشان دادهاند.
مرتبه دوم و سوم از بيان خواجه نصير طوسى را شيخ حرّ عاملى به صراحت و
1.ـ الفوائد الطوسية / ۳۰۵ ـ ۳۱۰.