خويش بخواهد به كنه او راه يابد و بر او احاطه علمى داشته باشد. ولى خدا از جهت ديگر، از هر چيزى به انسان نزديكتر است، و آن وقتى است كه به دليلهاى صحيح به او راهنمايى گردد. پس او از جهتى واضح و روشن است كه بر احدى پوشيده نيست، و از جهتى غامض و دشوار است كه احدى دركش نمىكند. عقل نيز همين گونه است: به شواهدش ظاهر است، ولى ذاتاً مستور است.
امام عليه السلام در اين حديث شريف به خوبى بيان كرده است كه خدايى كه عقل از رسيدن به او عاجز و ناتوان است، از جهت ديگر روشن و واضح است كه احدى در او شكّ و شبههاى ندارد. و آن در جايى است كه به او از طريق صحيح، استدلال و راهنمايى شود.
جالب آن است كه امام عليه السلام در اين حديث براى اينكه مخاطب را به حقيقت امر نزديك سازد، عقل را به عنوان مَثَل در مورد معرفت خداوند سبحان بيان مىدارد. گويى امام معصوم عليه السلام مىخواهد به مخاطب بفهماند: مپنداريد كه همه چيز را بايد به حيطه شناخت عقلى خويش درآوريد و بخواهيد با عقل محدود خود به خداى حقيقى و واقعى راه يابيد؛ زيرا هرچه شما در حدّ عقل خويش بشناسيد، معقول شما خواهد شد نه خالق آن. در مورد عقل هم، امر از اين قرار است: عقل را بايد با توجّه موضوعى به خود آن بشناسيد. يعنى عقل را ديگر نبايد معقول خود نماييد؛ زيرا اگر عقل را معقول خود داشتيد، ديگر نه عقل شما، بلكه معقول شما خواهد بود. يعنى همان گونه كه عقل به خود عقل شناخته مىشود، خدا هم به خود او بايد شناخته شود. و چنان كه عقل نبايد معقول و متصوّر گردد، خدا هم نبايد به هيچ وجه معقول و متصوّر انسان واقع شود.
در اين حديث شريف، اشاره و تصريح شده به همان نكتهاى كه مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى و شاگردان ايشان تذكر داده و علم و عقل را مَثَل اعلاى الهى شمردهاند. و منظورشان از مَثَل اعلى، صفت و نعت و آيه عظماى خداوند سبحان است. 1
بنابراين همان سان كه شناخت عقل به وجدان خود عقل صورت مىگيرد، معرفت خداوند سبحان هم به وجدان خودِ او تحقق مىيابد. البته اين دو وجدان شبيه هم
1.ـ اين موضوع در گفتارى مستقل بررسى خواهد شد. انشاءالله.