و به همين جهت است كه در دعا عرض مىكرد:
اى آنكه ماهيّتش را جز خودش كسى ديگر نمىداند.
و مىگفت: خداوندا! پاك و منزّهى، ما تو را به حق معرفتت نشناختيم.
در مباحث قبلى اشاره شد كه معرفت خداوند سبحان فعل اوست و به عهده اوست كه خود را بر بندگانش معرفى كند. وظيفه بنده در برابر معرفت خداوند سبحان، تسليم و اقرار و ايمان و اذعان به آن معرفتى است كه از بارگاه الهى برايش مىرسد. به همين جهت هر كس كه طاعت و عبوديّتش نسبت به مولى و مالكش بيشتر باشد، معرفتش نسبت به او زيادتر خواهد شد. بندگان، از اين طريق به او نزديك مىشوند و در نتيجه، به علم و معرفت بالايى نسبت به مولايشان و از طريق او نسبت به خلق دست مىيابند. از اين رو، وقتى معاوية بن وهب با جمعى از ياران خود به محضر امام صادق عليه السلام شرفياب شد، از ايشان پرسيد:
اى فرزند رسول خدا! درباره روايتى كه نقل شده «پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم خدا را ديد»، چه مى فرماييد؟ خدا را به چه صورتى ديد؟
و نيز در مورد حديثى كه نقل مىكنند «مؤمنان در بهشت، خدايشان را مىبينند»، چه مىفرماييد؟ به چه صورتى او را مىبينند؟ حضرت فرمود:
يَا مُعَاوِيَةُ! مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ يَأْتِي عَلَيْهِ سَبْعُونَ سَنَةً أَوْ ثَمَانُونَ سَنَةً، يَعِيشُ فِي مُلْكِ اللَّهِ وَ يَأْكُلُ مِنْ نِعَمِهِ، ثُمَّ لا يَعْرِفُ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ.
ثُمَّ قَالَ عليه السلام : يَا مُعَاوِيَةُ! إِنَّ مُحَمَّداً صلى الله عليه و آله وسلم لَمْ يَرَ الرَّبَّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ. وَ إِنَّ الرُّؤْيَةَ عَلَى وَجْهَيْنِ: رُؤْيَةُ الْقَلْبِ وَ رُؤْيَةُ الْبَصَرِ. فَمَنْ عَنَى بِرُؤْيَةِ الْقَلْبِ فَهُوَ مُصِيبٌ. وَ مَنْ عَنَى بِرُؤْيَةِ الْبَصَرِ، فَقَدْ كَفَرَ بِاللَّهِ وَ بِآيَاتِهِ 1 اى معاويه! چه بد است كه بر شخصى هفتاد يا هشتاد سال بگذرد و در ملك خدا زندگى كند و از نعمتهاى خدا بهره گيرد، امّا خدا را به حق معرفتش نشناسد!!
سپس فرمود: اى معاويه! همانا محمد صلى الله عليه و آله وسلم خداى تعالى را به چشم نديد. رؤيت