واقعى خويش مرتبط مىشود، او را مىيابد، حضور او را با خودش با تمام وجود احساس مىكند و به زيارت و لقا و رؤيت او نايل مىشود. البته گمان نشود كه معناى اين تعابير، همان معناى متعارفى است كه در مخلوقات به كار مىبريم. زيرا روشن است كه حتى در مخلوقات هم، رؤيت و لقا به يك صورت نيست و رؤيت هر چيزى به تناسب خود آن است. هيچ وقت مشاهده امور معنوى به چشم ظاهرى صورت نمىگيرد.
3 ـ 9 . تكليف انسانها در همان اوان بلوغ به نماز و روزه و عبادات ديگر، با وجود چنين معرفتى معنا پيدا مىكند. زيرا روشن است كه اثبات توحيد و يگانگى خداوند سبحان، از طريق براهين منطقى و فلسفى ـ حتّى اگر درست باشد كه نيست ـ كار هر كسى نيست و به سادگى براى همگان امكان ندارد. با همين معرفت است كه ايمان خيلى از مردم ـ حتى آنان كه در مباحث فقهى به درجه اجتهاد رسيدهاند، ولى از مباحث فلسفى و كلامى بهره كافى ندارند ـ معنا مىيابد. بلكه در موارد فراوانى ديده مىشود كه ايمان آنها قوىتر و بالاتر از ايمان فيلسوفان و متكلمان است. بلكه جمعى از فيلسوفان و متكلمان، بهرهاى اندك از معرفت خداى واقعى دارند و فلسفه و كلامشان، چندان خوف و اطاعت و تسليم و ايمانى براى آنها به دنبال نمىآورد.
4 ـ توضيح معرفة الله بالله در روايت سدير صيرفى
4 ـ 1 ـ متن حديث
امام صادق عليه السلام در روايتى ـ كه سدير صيرفى نقل كرده ـ معرفة الله بالله را به صورت روشن و واضح بيان مىدارد. متن روايت، چنين است:
مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْرِفُ اللَّهَ بِتَوَهُّمِ الْقُلُوبِ، فَهُوَ مُشْرِكٌ. وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْرِفُ اللَّهَ بِالِاسْمِ دُونَ الْمَعْنَى، فَقَدْ أَقَرَّ بِالطَّعْنِ، لأَنَّ الاِسْمَ مُحْدَثٌ. وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْبُدُ الاِسْمَ وَ الْمَعْنَى، فَقَدْ جَعَلَ مَعَ اللَّهِ شَرِيكاً. وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْبُدُ الْمَعْنَى بِالصِّفَةِ لا بِالإِدْرَاكِ، فَقَدْ أَحَالَ عَلَى غَائِبٍ. وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْبُدُ الصِّفَةَ وَ الْمَوْصُوفَ، فَقَدْ أَبْطَلَ التَّوْحِيدَ، لأَنَّ الصِّفَةَ غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يُضِيفُ الْمَوْصُوفَ إِلَى الصِّفَةِ، فَقَدْ صَغَّرَ