۶۶ ـ ما لابنِ آدمَ والفَخْرِ! اَوّلُه نُطْفَةٌ و آخِرهُ جِيفَةٌ، و لا يرزُقُ نَفْسَه، و لا يَدْفَعُ حَتْفَه.(حكمت 443).
ابوالعتاهيه سروده: [الكامل، ج 1، ص 331]:
عَجِبْتُ للانسانِ فى فخرِهو هْو غَدا فى قَبْره يُقْبَرُ
ما بالُ مَنْ اَوّلُهُ نُطْفَةٌو جيفَةٌ آخرُه يَفْخَرُ
أصْبَحَ لا يَمْلِكُ تقديمَ مايَرجو و لا تأخيرَ ما يَحْذَرُ
و أصْبحَ الأمرُ إلى غيرهفى كلّ ما يُقْضَى و ما يُقْدَرُ
يعنى: از انسانى كه فردا در گور جاى خواهد گرفت و به خويش مىبالد در شگفتم. كسى كه در آغاز نطفه بوده و در پايان مُردار خواهد شد، چه جاى فخر دارد؟ نمىتواند آنچه را كه مىخواهد، به چنگ آرد و نمىتواند آنچه را كه مىهراسد، از خود دور دارد. كار دردست ديگرى است و بسته به قضا و قدر او.
ثَعالِبى در يتيمة الدهر (ج 3، ص 143، چاپ مفيد محمد قميحه) اين ابيات را از ابومحمد عبدالله خوارزمى نقل كرده است:
عجبتُ من مُعجبٍ بصورتهو كانَ مِن قبلُ نُطْفةً مَذرَهْ
و فى غَدٍ بعد حُسن صورتهيصير فى الأرض جيفةً قَذرَهْ
و هْو على عُجْبه و نخوتهما بين ثوبيه يَحْمِل العَذِرَهْ
يعنى: از فردى در شگفتم كه به ظاهر خويش مىبالد، و حال آنكه پيشتر نطفهاى گنديده بود. با اين صورت زيبا، پس از مرگ در زمين مُردارى چركين خواهد گشت. او با اين همه غرور و خودبينى، در وجود خود، نجاست و پليدى حمل مىكند!
۶۷ ـ الغِيبةُ جُهْدُ العاجِز. (حكمت 451)
متنبّى سروده: [ديوان، به شرح برقوقى، ج 2، ص 112 ]:
و اُكْبِرُ نفسى عَن جَزاءٍ بغيبةٍو كلُّ اغْتيابٍ جهدُ مَنْ مالَهُ جُهدُ
يعنى: خويشتن را بزرگ مىدارم از اينكه در نهان، عقوبت كنم؛ چرا كه عقوبت در نهان و بدگويى، توان آن كس است كه ناتوان است.