1ـ همانگونه كه از اخبار و اقوال برمىآيد؛ نظر تفسيرى نخست، معتقدان بيشترى دارد و ايراد چندانى بدان وارد نمىشود؛ درحالى كه ديدگاه دوم، با چندين اشكال روبهرو است، نظير اين موارد:
الف. چه حُسن و كمالى در اين اقرار كتكى!! يا ايمان اجبارى وجود دارد؟ مگر نظام تشريع بر انتخاب آزادنهى آدمى در حيات دنيوى، استوار نيست؟
ب. چندين آيهى قرآن، به نصّ صريح، چنين شيوهاى را ردّ مىكند مانند:
«وَ لَو شاءَ رَبُّكَ لَامَنَ مَن فِى الْأرضِ كُلُّهُم جَميعا أفَأنْتَ تُكرِهُ النّاسَ حَتّى يَكونوا مُؤمِنين»۱«... فَمَن شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَن شاءَ فَليَكْفُرْ...»۲
ج. چنانچه به فرض، بر اين ايمانِ حاصل از اكراه و اضطرار، مَثوبَت و منقبتى بار شود؛ چرا در روزگار نبوّت ختميّهـ كه شريفترين پيامبر الاهى، با گرامىترين كتاب آسمانى، كاملترين كتاب آسمانى، كاملترين ديانت جهانى و همگانى را به بشر عرضه مىكندـ همّت و زحمت اين شكنجهگران عالَم ملكوت، به جاى هدايت اهل كتاب به اسلام، مصروف مسيحى ساختن آنان گردد؟ مگر قرآن نمىفرمايد:
«و مَنْ يَبْتَغِ غَيرَ الإسلامِ دينا فَلَن يُقبَلَ مِنْهُ و هُوَ فِى الْاخِرَةِ مِنَ الخاسِرينَ»۳
د. اگر بنابر قول دوم، ضربات فرشتگان، پيش از مرگ، بر گونه و پشت محتَضر اصابت مىكند، لازم است به نحوى، آثار آن آزار بر بدن اهل كتاب آشكار شود. پس پرسش حجّاج همچنان بدون جواب خواهد ماند. و اگر توجيه كنند كه مقصود، آزردن پس و پيشِ كالبد مثالى در عالم ارواح است، لازمهى اين زجر شديد، در عين نبود هرگونه آثار دنيوى، قطع كامل تعلّق روح و بدن مىباشد كه معنايى جز مرگ ندارد و با قيد: «قبَلَ مَوتِهِ» سازگار نخواهد بود.