در هر زمان، يک «مهدى» مىآيد و مردم را به دين فرا مىخواند.
تحقيق در اين امر، ضرورت دارد. در اينجا فقط چند نکتهى مهم را تذکّر مىدهد.
3 ـ 1 قدر مسلّم اين است که شيوهى بيان پيامبران از جمله حضرت خاتمالأنبياء صلى الله عليه و آله وسلمبدينگونه بوده که در مورد هر حقيقتى، بخشى از آن را به اقتضاى مجلس و مخاطبان و وضعيّت و جوانب بيان داشتهاند، چنان که حضرت رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلمفرمود:
نحن معاشر الأنبياء أمرنا أن نکلّم النّاس على قدر عقولهم.
بدينجهت، در مورد حضرت مهدى عليه السلام نيز با رعايت تمام اين جوانب سخن گفتهاند. البتّه نقش راويان را نيز نمىتوان ناديده گرفت که گاهى تمام دانستههاى خود را به نسل بعدى منتقل نمىکردند و ممکن است برخى اجمال و تفصيلها، نتيجهى تفاوت در درجهى نقل مطالب باشد. به هر حال، عقل حکم مىکند که در اين گونه موارد، بايد تمام احاديث وارده در موضوع مربوط، استقصاء شود، آنگاه پس از بررسى، زمينهى قضاوت فراهم آيد. به نظر مىرسد که در ترويج نظريهى مهدويّت نوعى، قصور در تبيين مطالب، به علاوهى نوعى تأويلات عرفانى دخيل باشد.
3 ـ 2 اهمّيّت بررسى و تبيين اين مطلب در اين نکته است که اگر «مهدويّت شخصى» را بپذيريم، ادّعاهاى مدّعيان مهدويّت يا شهرت منسوبان به مهدويّت، ما را از ادامهى راه باز نمىدارد؛ چرا که در پى ويژگىهاى خاصّ خواهيم بود.
3 ـ 3 شبيه اين بحث در توحيد مطرح است، با دو ديدگاه: اوّل اين که معبود انسانها، يک مفهوم کلّى است که هر کسى بتواند به خود اجازه دهد در وصف او هرچه مىخواهد بگويد. دوم اين که او، منزّه از اينگونه اوصافِ منسوب به نقص است که وصف او را فقط بايد از زبان خودش يا کتاب محکم آسمانى (قرآن) يا حجّتهاى معصوم او شنيد. طبعا لازمهى قبول معبودِ به حق با چنين ويژگىهايى، کفر ورزيدن به ديگر مدّعيان الوهيّت است؛ لذا خداى حکيم در وصف مؤمن راستين مىفرمايد: